سوال:دوم حركت و انتظار علي (خليفه مسلمين و مظهر تشيع)ايشان از تابعين سرسپردگي ميخواد و ميگه شيعه ما بايد اينجوري باشه. و اين نماد بارز خودمداري و رفتار مستبدانه يك حاكمه..
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
قست اول پاسخ:
اگر شما قران و تفاسير را خوانده بوديد اين حرف را نمي زديد چون محبت و عشق به اهل بيت دستور خداوند است براي مزد رسالت ان هم نه اين كه انها به خاطر علي دست و سر خود را بشكنند اين داستان را كه من نوشتم در مورد اين نبود كه او به خاطر عشق به اهل بيت انگشتش را داد بلكه به خاطر دزدي بود كه طبق ايه قران بايد سارق دستش قطع شود و او دستور خداوند را براي ايجاد امنيت در جامعه اجر نمود نه و اين كه گفته بود اگر قطعه قطعه شود به اين مفهوم بود كه دوستداران ما براي انجام دستورات الهي جان و سر نمي شناسند كه يكي از دستورات الهي مبتت اهل بيت است كه هم در احاديث امده و هم در قران به ان اشاره شده است ..روايات فراواني دربارة دوستي و محبت نسبت به پيامبر و عترت طاهرين(ع) رسيده است كه در اينجا برخي از آنها نقل ميشود: 1 ـ اَنَس ميگويد: مردي باديه نشين از پيامبر گرامي(ص) پرسيد: رستاخيز چه روزي فرا ميرسد؟ همزمان با اين پرسش هنگام نماز شد. حضرت رسول(ص) پس از نماز، آن مرد را به حضور طلبيده و فرمود: براي آن روز چه ذخيرهاي فراهم كردهاي؟ «فما أعددت لها؟». عرض كرد: سوگند به خداوند كه نماز و روزه فراواني براي قيامت ذخيره نكردهام، ولي خدا و پيامبرش را دوست ميدارم. آنگاه پيامبر اكرم(ص) فرمود: انسان با محبوبش محشور ميشود: «المرء مع من أحب». انس ميگويد: مسلمانان را پس از رهايي از جاهليت و نيل به اسلام نديدم به چيزي به اين اندازه خوشحال شده باشند.(بحار 17/13)2 ـ رسول اكرم(ص) دربارة دوستي با خدا و رسول و عترت او(ع) فرمود: خدا را دوست بداريد؛ زيرا غذاي جسم و جان شما را فراهم ميكند و براي رضاي خداوند به من علاقهمند باشيد ـ زيرا من مجراي فيض او هستم ـ و به خاطر من دوستدار خاندانم باشيد ـ زيرا آنها رابط ميان من و شما هستند ـ:«أحبوا الله لما يغذوكم به من نعمه و أحبوني لله عزّو جلّ و أحبوا قرابتي لي»؛ (بحار 17/14)3 ـ در حديث ديگري كه به نوبة خود سلسلة الذهب است، اميرالمؤمنين امام علي(ع) ميفرمايد: مردي از انصار به حضور رسول اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: من توان تحمل فراق و هجران شما را ندارم؛در منزل يا محل كار هرگاه به ياد شما ميافتم دست از كار ميكشم و به ديدارتان ميشتابم؛ اين از آن روست كه شما را دوست دارم؛ اكنون به اين فكر افتادهام كه روز قيامت كه شما وارد بهشت شده و به اعلي عليين عروج كرديد، من چه كنم؟در اين هنگام اين آية شريفه نازل شد: «و مَن يُطع الله و الرَسول فأولئك مَع الذين أَنْعَمَ الله عليهم مِن النبيين و الصديقين و الشُهداء و الصالِحينَ و حَسُنَ أولئك رَفيقا» نساء/69؛ پيروان خدا و پيامبر، با انبيا و صديقان و شاهدان و صالحان محشور ميشوند و آنها رفقاي خوبي هستند؛ زيرا خستهدلان قافله را پشت سر نميگذارند، بلكه تا مرز امكان آنها را همراه خود ميبرند. سپس پيامبر گرامي(ص) آن مرد را به حضور طلبيد و اين آيه را بر وي تلاوت كرد و به او بشارت داد. (بحار 8/188)4 ـ در حديث ديگري پيامبر اكرم(ص) فرمود: ايمان بندهاي كامل نميشود مگر اينكه من پيش او محبوبتر از خود او باشم (علاقهاش به من بيشتر از خودش باشد) و عترت من نزد او محبوبتر از خويشان خودش و اهل بيت من در نظر او محبوبتر از خاندان خودش و ذات من پيش او، محبوبتر از ذات خودش باشد: «لايؤمن عبد حتي أكون أحب إليه من نفسه و يكون عترتي أحب إليه من عترته و يكون أهلي أحب إليه من أهله و يكون ذاتي أحب إليه من ذاته»؛ (بحار 17/13)نكته شايان ذكر اينكه، زيارت قبور اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مظهري از محبت و گوشهاي از وظايف مؤمنان نسبت به اين خاندان است. اگر چه بهرة اين عمل، نصيب خود مؤمنان ميشود: «قل لا أسألكم أجرا إلا المودة في القربي»شوري/23 «ما سألتكم من أجر فهو لكم».سبأ/47
حال چر محبت اهل بيت:دوستي اهل بيت (ع)مودت و محبت شرط پذيرش بندگي و علامت ايمان است.در زيارت جامعه است كه: به سبب ولايتشما طاعت واجب پذيرفته مىشود و «مودت واجب»براى شماست. «بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة و لكم المودة الواجبة». پيامبر خداصلى الله عليه وآله در حديثى مفصل، خطاب به سلمان و ابوذر و مقداد فرموده است: مودت اهل بيت من بر هر مرد و زن با ايمان، واجب است. «ان مودة اهل بيتى مفروضة واجبة على كل مؤمن ومؤمنة...». بحارالانوار، ج22، ص315.امام علىعليه السلام فرمود: بر شما باد محبت دودمان پيامبرتان، كه اين حق خدا بر گردن شماست. «عليكم بحب آل نبيكم فانه حق الله عليكم» غرر الحكم، حديث 6169. .
اين محبت يعني چه ايا اين محبت به معناي اين است كه خود كشي كني به خاطر او ؟
محبت حقيقي و حقيقت محبتدر محبت اهل بيتعليهم السلام ، بايد از يكسونگرى،هم پرهيز داشت . آميختن «محبت» به «عمل»، كاراصلى ما است.محبت، در صورتي كه ناب و عميق باشد، دوست و دوستدار را همرنگ وهمراه مىسازد. محبت چه به خدا باشد، يا پيامبر، يا امامان يا هر شخصديگر، اگر واقعى باشد، انسان را از مخالفت و ناراضى ساختن محبوب و كاري كه برخلاف خواسته ، ميل و رضاى او باشد، بازمىدارد. اگر در عين ادعاى عشق ودوستى، كارى كنيم كه دوست را برنجاند، عاشق و دوستدار نيستيم، بلكهيك مدعى هستيم كه دليلى بر اثبات ادعا نداريم.
سوال:با توجه به اين كه انسان آفريده شده است و داشتن برده و خريد و فروش انسان به هر عنوان شايسته نيست، چگونه ائمه اطهار داراي برده و كنيز بودند؟
اسلام برنامه دقيق و زمان بندي شده اي براي آزادي اسرا و بردگان دارد بي آن كه اين آزادي عكس العمل نامطلوبي در جامعه به وجود آورد. اسلام هرگز ابداع كننده بردگي نبوده است، بلكه در حالي ظهور كرد كه بردگي سراسر جهان را گرفته بود. حتي بعد از اسلام در تمام جوامع بردگي وجود داشت، تا حدود يكصد سال قبل كه نهضت آزادي بردگان شروع شد، چرا كه به خاطر دگرگون شدن نظام زندگي بشر، مسئله بردگان به شكل قديمي قابل قبول نبود. اگر اسلام طبق يك فرمان عمومي دستور مي داد همه بردگان آزاد شوند، جه بسا بسياري از آنان تلف مي شدند، زيرا نه كسب وكار مستقلي داشتند و نه خانه و وسيله اي براي ادامه زندگي. از اين رو بايد تدريجاً آزاد مي شدند و جذب جامعه مي گرديدند. برنامه اسلام در مورد بردگي فقط در مورد اسيران جنگي كه از كفّار گرفته مي شد بود. احكام خاص بردگان مربوط به اين اسيران جنگي است. افرادي از كافران و مشركان كه اسير مي شدند، براي نگهداري و كنترل آنان بايستي آنان را زنداني كنند. در نتيجه بودجه و هزينه هنگفتي بر دوش جامعه اسلامي تحميل مي شد. اگر مي خواستند همه را يكدفعه آزاد كنند ، غير عاقلانه بود، چون اينان كساني بودند كه با مسلمانان جنگيده اند و حتّي تعدادي از مسلمانان را كشتهاند. بنابراين راه عاقلانه اين بود كه حاكم اسلامي، اسيران را به افراد توانمند مسلمان بفروشد و از اين طريق بيت المال تأمين شود. از طرفي اين بردگان و اسيران كم كم در جامعه اسلامي هدايت شوند. اسيراي براي مولاي خود كار اقتصادي انجام مي دادند و هيچ باري بر دوش جامعه و حكومت اسلامي اضافه نمي شد. بنابراين درباره اسيران جنگي و كنترل و هدايت آنان به اسلام، اين طرح خوبي است. البته اين طرح الزامي نيست و حاكم اسلامي اگر صلاح بداند مي تواند آنان را آزاد نمايد با آنان را به عنوان برده به مسلمانان بفروشد. در صورت دوم در برنامه هاي اسلامي تشويق بر آزاد كردن بنده ها فراوان است، مثلاً كفّاره عمدي روزه ماه مبارك رمضان و كفاره قتل عمدي ، آزاد كردن بندگان است كه از برنامه هاي اسلامي است. از طرفي در اسلام درباره رفق و مدارا با بردگان تأكيد فراوان شده تا آن جا كه آن ها را در زندگي صاحبان خود شريك و سهيم كرده اند. علي(ع) به غلام خود قنبر فرمود : " من از خدا شرم دارم لباسي بهتر از تو بپوشم، زيرا رسول خدا فرمود: از آن چه خودتان مي پوشيد، بر آنان بپوشانيد و از آنچه مي خوريد، به آنان بخورانيد".(1)پس مي توان گفت اسلام اصالتاً با برده داري موافق نيست، ولي اگر چاره اي نباشد، طرح خوبي براي نگهداري و هدايت اسيران است. البته اختيار گرفتن برده يا آزاد كردن يا نگهداري آنان در زندان يا مبادله اسيران، به دست حاكم اسلامي است و او هر جور كه به صلاح و مصلحت مسلمانان باشد، بايد عمل كند.(2)پي نوشت ها:1. بحارالأنوار ، ج 74، ص 144، منقول از تفسير نمونه، ج 31 ، ص 421.2. با استفاده از تفسير نمونه، ج 21، ص 421.
قسمت دوم پاسخ:
ب) گشودن دريچة آزادي: اسلام، تمهيداتي ديگر براي آزادي بردگان انديشيده است، از جمله: ـ آزادي اسير را يكي از كفارات قرار داده است(8) ـ با ازدواج زني كه برده است با يك انسان آزاد و بچهدار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع ميشود تا از سهمية ارث فرزند آزاد شود.(9) ـ در زكات براي خريد برده و آزاد كردن آن سهمي قرار داده شد. كه بدين ترتيب يك بودجة دايمي براي اين كار از بيت المال در نظر گرفته شده است كه تا آزادي كامل همة بردگان ادامه خواهد يافت.(10) ـ آزادي بردگان يكي از عبادات شمرده شده و بزرگان در اين زمينه پيش قدم بودهاند تا آنجا كه گفته شده حضرت عليبنابيطالببا دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد.(11) ـ هر كس سهم خود از بردة مشترك را آزاد كند، سهم شريك ديگر به طور قهري آزاد ميشود.(12) ـ هرگاه كسي مالك يكي از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دايي، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و يا خواهرزادة خود شود، آنها فوراً آزاد ميشوند.(13) ـ در برخي موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به بردهاش مجازاتهاي سختي انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد.(14 ) و... ج) احياي شخصيت بردگان: در دوراني كه بناست بردگان بتدريج آزاد شوند; دين مبين اسلام براي اِحياي حقوق آنان اقدامات وسيعي كرده است; به طوري كه هيچ فرقي بين بردگان و آزادها قرار نميدهد; جزء به تقوا و پرهيزكاري; لذا به بردگان اجازه ميدهد همه گونه پُستهاي اجتماعي را عهدهدار شوند و از فرماندهي گرفته تا پستهاي حساس ديگر كه به عنوان نمونه سلمان، بلال و قنبر را ميتوان نام برد.(15) د) رفتار انساني با بردگان، در اسلام دستورهاي زيادي در مورد مدارا با بردگان آمده است از جمله:ـ پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل آن قدر براي آزادي برده سفارش كرد كه من فكر كردم براي آزادي برده مهلت معيني مقرر گرديد.(16) رواياتي داريم كه در مورد بردگان، أجل هفت سال را مطرح كردهاند و فرمودهاند: بعد از هفت سال برده را از كار معاف و او را آزاد كنيد.(17) حضرت امام صادقميفرمود: هرگاه پدرم به غلامش دستوري ميداد و ملاحظه ميكرد كه آن كار، سخت است خودش بسم الله ميگفت و كمك ميكرد.(18) خوشرفتاري نسبت به بردگان در اين دوران انتقالي، به حدي است كه حتي بيگانگان نيز روي آن تمجيد كردهاند; به عنوان نمونه، جرجي زيدان ميگويد: اسلام نسبت به بردگان فوقالعاده مهربان است و پيامبر اين دين در مورد بردگان سفارش بسيار نموده است; به عنوان مثال: "كاري كه برده تاب آن را ندارد به او واگذار نكنيد" يا "هرچه خودتان ميخوريد به او بدهيد"(19) پي نوشت ها:1) ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ترجمة موسوي همداني، ج 6، ص 538، نشر رجا.2) الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 6، ص 544، نشر رجأ.3) ترجمه الميزان، همان، ص 5544) ترجمة الميزان، همان5) ترجمه الميزان، همان، ص 549.6) ر.ك: ترجمه الميزان، همان، ص 561 ـ 566.7) ترجمه الميزان، موسوي همداني، ج 18، ص 337 ـ 341، جامعه مدرسين.8) تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 110 ـ 117، جامعه مدرسين.9) مكاسب، شيخ انصاري، ص 175، سطر 14، دارالحكمة.10) تفسير نمونه، مكارم، ج 12، ص 418، اسلامية تهران.11) بحارالانوار، مجلسي، ج 41، ص 43، اسلاميه تهران.12) جواهرالكلام، شيخ محمدحسن، ج 34، ص 154 ـ 158، چاپ بيروت13) تفسير نمونه، مكارم، ج 21، ص 42، اسلاميه تهران.14) وسائلالشيعه، ج 16، ص 26(20 جلدي)15) تفسير نمونه، همان، ج 21، ص 42116) وسائلالشيعه، همان17) وسائلالشيعه، همان.18) بحارالانوار مجلسي، ج 74، ص 142، ح 13، چاپ ـ اسلاميه تهران.19) تاريخ تمدن، جرجي زيدان، ج 4، ص 54جهت اطلاع بيشتر ميتوانيد به كتابهاي ذيل مراجعه كنيد. 1ـ ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 494 ـ 497، چاپ جامعه مدرسين. 2ـ بحارالانوار مجلسي، ج 74، ص 1141، چاپ اسلاميه تهران. 3ـ مناظرة دكتر و پير، شهيد هاشمينژاد، ص 159 ـ 178. 4ـ تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 14، ص 451 ـ 467، چاپ اسلاميه تهران
سوال:آيا داشتن كنيز در اسلام و خريد و فروش آنها برده داري محسوب نمي شود.حتي اكر آنها اسير جنگي بوده باشند آيا اينكار بيگاري كشيدن و بهره برداري جنسي از عده اي بي پناه محسوب نمي شود و اينكار با مفاهيم قرآن مبني بر آزادي و مختار بودن انسانها تناقض ندارد؟
قسمت اول پاسخ:
قرآن كريم اساس دعوت ديني را بر اين نهاده است كه همة انسانها بندگان خدا هستند; حتي علاوه بر انسان، ملائكه و جنّ را نيز همين گونه توصيف كرده است; زيرا خداوند به معناي واقعي كلمه، مالك هر چيزي است هيچ موجودي در آسمانها و زمين نيست; جز آنكه فرمانبردار خداست. (مريم، 93)(1) آيين اسلام، آيين آزادي و آزادگي است. آيين رحم و مروت است و قوانين و شيوههاي برخورد اسلام، با مسألة بردهداري نيز يكي از مصاديق همين آزادي و آزاديخواهي است. چون در عصر ظهور اسلام، بردهداري در سراسر جهان معمول بوده است، لذا مناسب است ابتدأ به تاريخ بردهداري نگاهي كوتاه بكنيم ريشه و اساس بردهگيري يكي از سه چيز است:1. زور و قلدري: مثلاً رئيس قبيله به زور ميتوانست ديگران را به بردگي بگيرد;2. داشتن ولايت ارث و شوهري، و غيره; به عنوان مثال: پدر ميتوانست فرزند خود را بفروشد; 3. جنگ كه از همه بيشتر بردهگيري در جنگ معمول بوده است و حتي در بين ملل داراي تمدن، نظير روم، هند، يونان، ايران; نيز معمول بوده است; زيرا ابتدا اين گونه بود كه قبيلة پيروز در جنگ، تا آخرين نفر از طرف مغلوب را ميكشت; امّا در طول زمان، و نيز از باب نوع دوستي، بنا را بر اين گذاشتند كه اسيران جنگي را به عنوان غنيمت تملك كنند، هر چند در آن دوران هم روشها فرق ميكرد و روميها و يونانيها سختگيرتر بودند.(2) دين اسلام قانوني به نام بردهداري تأسيس نكرد; بلكه از سه روش; دو روش را ردّ و يك روش را تحت شرايطي امضا كرد تا به مرور زمان و با شرايطي كه قرار داده است، زمينههاي آن نوع بردهداري را هم از بين ببرد. بر اثر اين تمهيدات اسلام بود كه به مرور زمان و در نهايت، در صد سال پيش و به تبعيت از اسلام، نظام بردهداري آن هم فقط در يك بخش، يعني بخش "زور و قلدري" ملغَا اعلام گرديد; زيرا تمام مبارزات ضد بردهداري، مربوط به بردگان آفريقايي بود و بيشتر بردگان جهان هم آفريقايي بودند، و در آفريقا هم كه جنگ نشده بود; بلكه بوسيلة قهر و غلبه مردم را دستگير ميكردند ميفروختند; پس دنيا چيزي را الغا كرد كه اسلام از قرنها پيش آنرا ملغَا اعلام كرده بود.(3) اما اينكه چرا اسلام راه سوم بردهگيري را مردود ندانست; بلكه تضييقاتي در آن ايجاد كرد؟ بدان خاطر بود كه :1. اصلاح عادات غلط به زمان نيازمند است; 2. در آن زمان بردگان فراواني وجود داشتهاند و گاهي بخش عظيمي از جامعه را بردگان تشكيل ميدادند، و اگر از ابتدا بردگي به طور كلّي ملغا ميشد، خود رهايي بردگان باعث نابودي آنان و خانوادههايشان ميشد; زيرا بردگان در آن زمان نه كسب و كار مستقلي داشتند و نه زندگي مستقلي.( 4) حداقل اثر سوء آزاد كردن اين جمعيت انبوه، مختل كردن امنيت جامعه بود. بررسي اين نكته نشان ميدهد كه برخورد ضربتي و دفعي با مسألة بردهداري، امري غير حكيمانه، بلكه غير ممكن است; از اين رو اسلام، در برخورد با اين مسأله ـ چنانكه در مورد "شراب" عمل كرد ـ به اصلاح تدريجي پرداخت.3. بندگان در آغاز اسلام منبع اقتصادي و نيروي نظامي نيرومندي براي مشركان و حتي مسلمانان بودند مشركان آنان را در مزرعهها، نخلستانها و ميدانهاي جنگ به كار ميگرفتند; چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادي بردگان را ميداد، بديهي بود كه تنها مسلمانان به آن عمل كنند; چرا كه مشركان به آن اعتقادي نداشتند. اين شيوه رفتار، پيامدهاي بسيار ناخوشايند و ضربههاي مهلكي را براي جامعهاسلامي نوپا در پي داشت. از جمله: الف: مسلمانان به يكباره از نيروي اقتصادي و نظامي عظيمي محروم ميشدند و اين ضربه مهلك اقتصادي به آنان بود. ب: بندگاني كه به اسيري گرفته ميشدند، چنانچه آزاد ميشدند، چون جا و مكان و درآمد مناسبي نداشتند، به ناچار به پيش مشركاني كه كار ميكردند بر ميگشتند و آنان دوباره، از اينها براي تقويت بنيه اقتصادي و نيروي نظامي استفاده ميكردند. حاصل آن بود كه آزادي بندگان به تدريج، مانع از خسارت اقتصادي و نظامي مسلمانان شد. 4. به طور كلي، دشمن محارب به جز افنأ انسانيت و از بين بردن نسل بشر و از بين بردن آبادانيها هدف ديگري ندارد، و بدون ترديد، فطرت بشر چنين فردي را محكوم به فنا دانسته و دست كم به بردگي گرفتن او را تجويز ميكند. 4. علاوه بر حكم فطري، تا آنجا كه تاريخ نشان داده است، انسانها دشمنان خود را به عنوان غنيمت اسير ميگرفتهاند.(5) بردهگيري كه اسلام معتبر دانسته حقي است كه با فطرت بشر مطابقت دارد كه همان بردهگيري دشمنان اساس دين و مجتمع اسلامي است، و چنين كساني به حكم اجبار به داخل جامعه جذب ميشوند و در لباس بردگي درميآيند تا به تربيت صالحة ديني تربيت يافته و بتدريج آزاد شوند. به عبارت ديگر، افرادي كه تحت تربيت صالحه هستند، آزادي اراده و عمل از آنان سلب ميشود تا اينكه در آينده به طور كامل صلاحيت آزاد شدن پيدا كنند; همانند مريضي كه طبيب آزادي عمل او را تحت كنترل در ميآورد. جهان متمدن هر چند بظاهر، نظام بردهداري را آن هم فقط در "زور و قلدري" ملغا اعلام كرد، امّا هنوز هم همان نظام به شكلي ديگر در جهان معمول است. كه با نگاهي كوتاه به جنگ جهاني دوم و قيموميت بر ملل محروم و مغلوب خواهي ديد كه چه فجايعي به بار آوردند. و هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قيموميتي غلط هستند.(6) اسلام نه تنها بردهداري را تأسيس نكرده; بلكه براي حل تدريجي اما سريع آن راه حلهايي را ارائه داده است كه در محورهاي زير آنها را مورد توجه قرار ميدهيم: الف) بستن سرچشمههاي بردگي: و چنانچه گفتيم اسلام از بين سه راه معمول بردهگيري در آن زمان، دو راه را بكلي ردّ كرد و نپذيرفت (زور و قلدري، ولايت شوهر، ارث و غيره) و به عللي كه گذشت، براي از بين بردن راه سوم (راه بردهگيري در جنگ) تضييقاتي ايجاد كرد، حتي در صورت پيروزي در جنگ هم گرفتن برده الزامي نبوده است، بلكه دستور اسلام در اين مورد اين است كه بعد از خاتمة جنگ با كفار، افرادي كه اسير ميشوند، به چند صورت با آنان برخورد ميشود: ـ از آنان فديه گرفته شده، آزاد ميشوند; ـ با اسيران مسلمان مبادله ميشوند; ـ و در نهايت، در مواردي كه دو راه قبلي صلاح نبود، به جاي اين كه آنها را بكشند، اسيرشان كرده و براي خدمت، بهكار بگمارند و بين مردم تقسيم كنند.(7)
سلام...
ممنونم از حضورتون...
خوشحالم كه با نوشته هاي ارزشمند و تاثير گذار شما آشنا شدم...
حكايت تكان دهنده اي بود...
تمامي اين بزرگواران "معصومين عليهم السلام" قادر بودند در صورت لزوم و اذن الهي معجزاتي را داشته باشند...
بايد دلها آماده و توانايي پذيرش بسياري از حقايق را داشته باشد...
نمي دانم من جاي غلام بودم چه مي كردم؟
من هنوز يك به جا مانده ام.....
خدايا مددي...
لحظه هاي تان سرشار از عشق و نور الهي باد...
سلام عليكم
من لينك كردم شمارو و شما هم منو با اسم من+تنهايي لين بفرماييد و باز هم اين طرفا بياي
سلام عيدتون مبارك
نمي دونم چرا اين قصه ها رو زياد نمي تونم باور كنم نه اين كه به حضرت علي اعتقاد ندارم نه!
بيشتر فكر مي كنم اگه اين همه اتفاق هاي معجزه آسا افتاده اين كه مي گن پيامبرام فقط معجزه دارن رو كه نغز مي كنه!
بعد هم چرا تو اون زمان او نقدر ها اثر نگذاشته؟
بعد هم همه قصه سه روز روزه جمعي خانواده حضرت علي و بخشش افطارشون رو مي دونن ولي همچين داستاني نشنيده گذاشته مي شه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
در جزر و مد چاه يك دريا علي مانده ست...
خودت بگو به كه دل خوش كنند بعد از تو
گرسنگان حجاز و يمامه روي زمين؟
سلام
ممنونم از شما
مطالب شما جالب و آموزنده است
اميدوارم شاد و موفق و سلامت باشيد
از اشنايي با شما خوشحالم و از اينكه بنده نوازي كرديد و نظر گذاشتيد ممنون كاش زودتر با هم اشنا ميشديم .
تعدادي از پست هايتان را خواندم بسيار عالي و تاثير گزار هستند
سوال از خودم كردم كه اگر من جاي ان غلام بودم ايا اعتراف ميكردم؟
واقعا نميدانم .
با اين پست مرا بد جوري به فكر انداختيد
كجاي كار هستم تازه فهميدم كه به خط شروع هم نرسيده ام .
ولي از درگاه حق نااميد نيستم و به كرمش اميد دارم كه خودش راه را
نشانم دهد .
ايام به كام
شاد و پيروز باشيد