از زندگي از اين همه تکرار خسته ام
از هاي و هوي کوچه و بازار خسته ام
دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوي خانه ، تن خسته مي کشم
ديگر از اين حصار دل آزار خسته ام
تنها و دل گرفته بي زار و بي اميد
از حال من مپرس که بسيار