• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : اين چوپان بود!! ما چگونه ايم؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 110 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    از آن جا كه عشق محبّت شديد و قوى است و محبّت فرع معرفت است، عشق نيز بى معرفت، عشق نخواهد بود. شناخت هر چيزى، ريشه ميل يا تنفر انسان نسبت به آن چيز است. اگر انسان چيزى را براى خود سودمند بداند، نسبت به آن ميل و محبّت پيدا مى‏كند و براى جلب آن تلاش مى‏كند. صدرالمتألهين مى‏گويد: «عشق در شى‏ء بدون حيات و شعور، صرفا يك نوع تسميه و نام‏گذارى است. (صدر الدين شيرازى، اسفار الاربعة، منشورات مصطفوى، قم، جلد 7، ص 152).
    بر اساس تقسيم قواى ادراكى انسان به حسى، خيالى و عقلى، مى‏توان با تسامح گفت كه سه عشق حسى، خيالى و عقلى وجود دارد: عشق حسى بر معرفت حسى بنا شده است و تنها قواى حسى (چشم، گوش، شامه، ذائقه و لامسه) از آن مبتهج مى‏گردد. عشق خيالى، عشقى است كه از قوه خيالى و وهمى آدمى نشأت مى‏گيرد و تنها اين قوه را تسكين مى‏دهد. امّا عشق عقلى، عشقى است كه از عقل سرچشمه مى‏گيرد و بر اساس يافته‏هاى عقل معشوق و راه وصال به او را مى‏شناسد. هر چند با شدت يافتن عشق، آدمى عقل خود را نيز پشت سر مى‏گذارد، ولى براى بار يافتن به آن مرحله نيز بايد از مدخل عقل عبور كند. از آن جا كه قوه خيال از قوه حس در ادراك امور قوى‏تر است، عشق خيالى از عشق حسى قوى‏تر است و به دليل آن كه درك عقل قوى‏تر از خيال و حس است، عشق عقلى به مراتب قوى‏تر و كامل‏تر از عشق حسى و خيالى است، (ابن سينا، رساله عشق، به تصحيح سيد محمد مشكوة، كلاله خاور، بى‏جا، بى‏تا، بى‏نا، ص 9 ـ 24).
    معرفت، عشق زا و عشق معرفت افزا است. پس از انعقاد عشق در جان آدمى، در هر مرتبه‏اى از ظهور، عاشق را در مراحل معرفت و مدارج كمال پيش‏تر مى‏برد، در نتيجه ادراك آدمى قوى و نافذتر مى‏گردد و عشق را به چشم دقيقه ياب و بصيرتى پرده شكافت مى‏نگرد و آنچه ناديدنى است، مى‏بيند.
    4. اسباب عشق:
    براى عشق اسبابى چند مطرح كرده‏اند كه از همه مهم‏تر دو سبب است و هر دو ريشه در فطرت هستى دارد.
    1ـ4. كمال جويى. همه هستى ميل به كمال دارد؛ كمال‏طلبى آميخته با حبّ بقا است كه هر دو تبلور حبّ ذاتند. همه موجودات در پى آنند كه چيزهايى را به دست آورند و بهره وجودى‏اشان را بيش‏تر كنند. هر موجودى در پى كمال متناسب با خود است. دانه گندمى كه روى زمين قرار گرفته و با شرايط مساعدى شكافته شده، به تدريج مى‏رويد، بى شك متوجه آخرين مرحله (بوته گندم) است كه رشد خود را تكميل كند، سنبل دهد و دانه‏هاى زيادى بار آورد. انسان نيز مى‏خواهد سعه وجودى بيش‏ترى بيابد و علم، قدرت، اراده و حياتش نا محدود و مطلق باشد. حضرت امام خمينى(رض) مى‏فرمايد: «قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختيار داشته باشد و به او بگويند كه جهان ديگرى هم هست. فطرتا مايل است آن جهان را در اختيار داشته باشد. يا مثلاً هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگرى هم هست فطرتا مايل است آن علوم را هم بياموزد.»، (ر.ك: چهل حديث، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، چاپ اوّل، 1368 ش، صص 155 ـ 163).
    دستگاه آفرينش با تربيت تكوينى خود كمال خواه و كمال‏جوست و به همين سبب است كه با وجود تمام سختى‏ها و موانع عاشق كمال است و براى رسيدن به آن، از هيچ كوشش و تلاشى فروگذار نمى‏كند؛ به بيان ديگر اين فطرت كمال خواهى است كه موجودات را عاشق ساخته است، (محمد غزالى، احياء علوم الدين، جلد 4، ص 276).
    آتش عشق است كاندر نى فتاد
    جوشش عشق است كاندر مى‏فتاد
    (مثنوى معنوى، دفتر 1، بيت 10)