صداي پاي بهاران مي آيد .صبا در گوش گل نواي سروش مي خواند . سرو ها به احترام قدومش قيام کرده اند و لاله ها قنوت نيايش مي خوانند.
بوي باران پيچيده در قلب عالم . پنجره ها به نور گشوده شده اند . شبنم اشک ؛شادمانه چهره ي گل را شست و آفتاب به تبرک دستي بر سر شاخه کشيد . عشق و ايمان شفاف تر شدند و خاک بوي افلاک گرفت . دستان هستي براي بيعت با بهار بالا آمدند و بانوي مهر به اجتماع شکوفه ها و بلبلان لبخند زد.
منادي مي خواند : اي آنان که از غدير بازمانده ايد پيش آييد .
پيام الهي که رسيد، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم خطبه خواند. تمام هستي چشم به ماه پار ه اي دوخته اند ؛ که بر تخت امامت تکيه زده است .سرود نبوي جان ها را لبريز از شور کرد :" اي امت من! اي شيعيان! اين کودک ذخيره انبياء الهي است . او عزيز ما وتمام آسمانيان است . با او بيعت کنيد که او جان من است . خدايا وال من والاه ..."