• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : راه اصلاح نفس
  • نظرات : 6 خصوصي ، 66 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    قسمت دوم فلسفه انفاق:
    2:و البته اين نيست كه فقط انفاق جنبه پر كردن خله هاي مالي باشد بلكه فلسفه بالاتري هم دارد كه عبارت است از:ممكن است برخى گمان كنند كه انفاق تنها فلسفه‏اش پرشدن خلاءهاى اجتماعى است، و لذا مى‏گويند اگر اين مسئله را حكومت و دولت بعهده بگيرد و با سازمانهائى كه تشكيل مى‏دهد مشكلات فقر و مسكنت را حل نمايد ديگر نيازى نيست كه بصورت انفاق‏هاى فردى انجام گيرد.

    ولى اينچنين نيست، يعنى انفاق فلسفه‏ اش تنها پرشدن خلاءها نمى‏باشد بلكه رابطه‏اى با «ساخته‏ شدن‏» دارد.
    اينكه انسان چيزى داشته باشد و از خود جدا كند، و مظهر رحمانيت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت كه از ماده عطف است‏يعنى تمايل و توجه به ديگران، با ديگران يكى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهميت اگر چنين مفهومى در جامعه نباشد. عينا مثل آن است كه در محيط خانواده محبت و عطوفت مفقود گردد و بجايش مؤسسات تربيتى تشكيل شود.

    راسل و پيروانش مى‏گويند: فلسفه زندگى خانوادگى مگر جز اين است كه پدر و مادرها بچه ‏ها را بزرگ كنند و از حوادث محافظت نموده و در هنگام بيمارى سرپرستى نمايند؟ اين نحو تربيت كودك در زندگانى‏هاى قديم بوده است. ولى اينك كه جامعه‏ ها تكامل يافته ‏اند، بايستى اين وظايف از خانواده‏ها به مؤسسات بزرگ دولتى منتقل گردد. كودك از زايشگاه يكسره به مهد كودك برود و در آنجا در كنار كنار كودكان ديگر بزرگ شود و بدين ترتيب آن مؤسسات جاى پدر و مادر را بگيرند و آن حقوقى كه در جوامع قديم ابوين بر عهده فرزندان داشتند و بالعكس وظائفى كه والدين نسبت به آنها بايد انجام دهند، همگى بصورت روابط ملت و دولت تبديل مى‏گردد!!
    ولى عيب بزگ اين قضيه، خارج شدن از مسير فطرت انسانى است! مادر و پدر، با عاطفه پدر و مادرى آفريده شده‏اند و فرزندان با عاطفه فرزندى، يعنى مادر بدليل اينكه مادر است، روحش اين چنين است كه مى‏خواهد كودكش را در آغوش مهر خود بپروراند و اين مطلب فطرى اوست، و حتى چنان ناخود آگاه اين اعمال انجام مى‏گيرد كه خودش هم نمى‏داند چه مى‏كند.

    و از طرفى ديگر همان بوسه مهربانانه مادر كه بصورت فرزندش مى‏زند و آنگونه كه او را به سينه خودش مى‏چسباند در ضمن اين رفتار او را به مهر و محبت پرورش مى‏دهد و به عبارت ديگر با گرمى محبت او را مى‏پزد. يعنى اين محبتها نقش شارژ كردن او را دارد، كه زمانى كه بزگر مى‏شود بايستى محبتهائى كه به او در كودكى شارژ شده است برق بدهد و با نگاه مهربانى بديگران بنگرد. و لذا است كودكانى كه از آغاز تولد در پرورشگاه تربيت‏شده‏اند و آغوش مادر و محبت پدر را نديده‏اند گاهى اوقات جانيان خطرناكى از آب درمى‏آيند.
    انفاق نيز از اين قبيل است نبايد از يك جنبه آن را ملاحظه كرد و گفت فلسفه‏ ش تنها سير كردن شكم گرسنگاه است و لذا مى‏شود آنرا از راه ديگر انجام داد. بلكه فلسفه انفاق انسان سازى است زيرا كه انسانها در سايه گذشت‏ها، بخششها و ايثارها، روحشان روح انسان مى‏گردد.

    روى اين حساب كسى نمى‏تواند بگويد من شخص قانعى هستم و به بادامى مى‏سازم و نمى‏خواهم چيزى داشته باشيم لذا شخص كاملى هستم. خير، شخصى كه مى‏تواند داشته باشد بايستى بدست بياورد و با دهش مال، خود را تكميل كند. نداشتن و ندادن كمال نيست. بدست آوردن و از خود جدا ساختن عامل سازندگى انسان است.

    اين نكته از قرآن مجيد بخوبى بدست مى‏آيد، آنجا كه خطاب به رسول الله مى‏فرمايد: خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم (توبه 104)

    در اين آيه به همان فلسفه سازندگى صدقه اشاره مى ‏نمايد نه به فلسفه اجتماعيش يعنى سير كردن شكم مستمندان، زير مى‏فرمايد از اموال آنهاصدقه بگيرد كه به اين وسيله آنها را پاكيزه مى‏كنى، آنها را رشد مى‏دهى درست مثل گياهى كه با وجين كردن رشد بيشترى يابد، و اصولا هر موجود زنده‏اى اين چنين است كه گرفتن آفتها مساوى با رشد بيشتر آن است.
    همه خيال مي‌كنند ما كه انفاق مي‌كنيم و خرج مي‌كنيم به انفاق شونده، يعني به آن كسي كه پول مي‌دهيم فايده مي‌رسد، در حالي كه اينطور نيست، يعني قبل از آنكه به او فايده برسد اولين فايده به ما كه انفاق مي‌كنيم ‌رسيده است