• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : راه اصلاح نفس
  • نظرات : 6 خصوصي ، 66 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    سلام به رسم ادب
    اميدوارم خوب باشيد...[لبخند][گل]
    ممنون که تشريف آورديد ونظر ارزشمندتون رو به جا گذاشتيد...
    درسته هر کس اگه سعي کنه خودش رو اصلاح کنه همه چي درست ميشه...به قول مولا علي :
    "اي مردم هرگز چيزي را به شما امر نکردم مگر آنکه قبل از توصيه به انجام آن خودم عمل نموده باشم"
    باز هم منتظر حضور سبز ونظر سازنده ات هستم
    سلام ممنونم که اومدين
    اين مناعت طبع و خوش سليقه گي شمارو ميرسونه
    راستي بعضي از اين راهها واقعا سخت ان
    سلام.
    ممنون حاج آقا
    دعاکنيد.
    ياعلي

    سلام

    والا خانوم هستن ديگه!!!

    خدا نياره اون روزيو که گير بدن!!!

    در پناه حق

    سلام

    ممنون از شما


    اينکه چه کسي چه کرده و جه کسي چه ميگه, بماند اما همان کساني که از عقل حرف ميزنن جواب بدن که آيا در برابر حتي کفار هم بايد جايي مثل کهريزک يا کوي دانشگاه رو علم کرد و حتي وقتي که صداس هم دراومد, قضيه را مسکوت بگذارن که مثلا امريکا از فلاني حمايت ميکنه پس ما هم اين کارارو ميکنيم يا بيخيال او اتفاقات؟
    واقعا مسلموني اينه؟
    خودتون قضاوت کنين که مسلموني ماها الان پررنگتره يا زمان شاه؟کي به آخوندا فحش ميدادن يا مراجع تقليد و هتک حرمت ميکردن؟
    تفکر در خلوت و تنهايي خيلي اثر داره و تاکيدهم شده.
    + مليحه 

    سپاس

    به قول مولا علي (ع) خودشناسي خدا شناسي...اگر هر کس به شناخت خود اقدام کند و با اصلاح کاستي هاي خود مي توان در جهت رشد جامعه قدم برداشت..

    وب لاگ شما را لينک دادم اگر تمايل داريد لينک وب لاگ مرا هم قرار دهيد...سپاس

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت سوم پاسخ:
    ادامه سوال شما براي چه كساني انفاق كنيم؟
    يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (215)
    ترجمه:
    215- از تو سؤال مى‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو:" هر خير و نيكى (و سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مى‏كنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد." و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است. (لازم نيست تظاهر كنيد، او مى‏داند)
    سپس مى‏افزايد" بگو هر خير و نيكى (و هر گونه سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مى‏كنيد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و واماندگان در راه بايد باشد" (قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ).
    مسلما ذكر اين پنج طايفه به عنوان بيان مصداقهاى روشن است و گر نه منحصر به آنها نمى‏باشد بنا بر اين پاسخ آنها در حقيقت اين است كه هم اشيايى كه از آن انفاق مى‏كنند دايره وسيعى دارد و هم كسانى كه به آنها انفاق مى‏شود.
    در مورد اول با ذكر كلمه" خير" كه هر نوع كار و مال و سرمايه مفيدى را شامل مى‏شود پاسخ كامل و جامعى به سؤال آنها داده شده و حتى امور معنوى همچون علم را نيز در بر مى‏گيرد، هر چند مصداق مهم آن در مورد انفاق، اموال است.
    و در مورد دوم در عين گسترده بودن مورد انفاق اولويتها نيز بيان شده است مسلما پدر و مادر و سپس نزديكان نيازمند در اين مساله اولويت دارند و بعد از آنها يتيمان و سپس نيازمندان و حتى كسانى را كه ذاتا فقير نيستند ولى بر اثر حادثه‏اى مثل تمام شدن مخارج در سفر نيازمند شده‏اند شامل مى‏شود.
    در پايان آيه مى‏فرمايد:" و هر كار خيرى انجام مى‏دهيد خداوند از آن آگاه است" (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ).
    لزومى ندارد تظاهر كنيد، و مردم را از كار خويش آگاه سازيد، چه بهتر كه براى اخلاص بيشتر انفاقهاى خود را، پنهان سازيد، زيرا كسى كه پاداش مى‏دهد از همه چيز با خبر است، و كسى كه جزا به دست اوست حساب همه نزد اوست.
    جمله" وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ" معنى وسيعى دارد كه تمام اعمال خير را شامل مى‏شود نه تنها انفاق در راه خدا كه هر كار نيكى را خداوند مى‏داند، مى‏بيند و پاداش خير مى‏دهد
    آيا انفاق واجب است؟
    پاسخ:
    «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ... » (بقره/254)
    «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از آنچه به شما روزى داده‏ايم، انفاق كنيد! پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن، نه خريد و فروش است و... »
    جمله "مِمَّا رَزَقْناكُمْ" (از آنچه به شما روزى داده‏ايم) مفهوم وسيعى دارد كه هم انفاقهاى مالى واجب و مستحبّ را شامل مى‏شود و هم انفاقهاى معنوى مانند علم و دانش و امور ديگر، ولى با توجه به تهديدى كه در ذيل آيه آمده، بعيد نيست منظور، انفاق واجب يعنى زكات و مانند آن باشد، به علاوه، انفاق واجب است كه بنيه بيت المال و حكومت را تقويت مى‏كند، ضمنا از تعبير "مما" استفاده مى‏شود كه انفاق واجب هميشه بخشى از مال را در بر مى‏گيرد نه همه آن را ولى با توجه به آخرين جمله آيه كه كافران را ظالمان مى‏شمرد، اشاره‏اى است كه ترك انفاق نوعى كفر و ظلم است و اين جز در انفاقات واجب، تصور نمى‏شود.
    سپس مى‏افزايد: امروز كه توانايى داريد انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروش در آن است و نه رابطه دوستى و نه شفاعت، اشاره به اينكه راه‏هاى نجاتى كه در دنيا از طرق مادى وجود دارد هيچكدام در آنجا نيست، نه بيع و معامله‏اى مى‏توانيد انجام دهيد كه سعادت و نجات از عذاب را براى خود بخريد و نه دوستيهاى مادى اين جهان كه با سرمايه‏هاى خود كسب مى‏كنيد در آنجا نفعى به حال شما دارد زيرا آنها نيز به نوبه خود گرفتار اعمال خويش‏اند و از خود به ديگرى نمى‏پردازند و نه شفاعت در آنجا به حال شما سودى دارد زيرا شفاعت الهى در سايه كارهاى الهى انجام مى‏گيرد كه انسان را شايسته شفاعت مى‏كند و شما آن را انجام نداده‏ايد و اما شفاعتهاى مادى كه با مال و ثروت در اين دنيا قابل بدست آوردن است در آنجا وجود نخواهد داشت. بنابر اين شما با ترك انفاق و انباشتن اموال و بخل نسبت به ديگران تمام درهاى نجات را به روى خود بسته‏ايد.[3]

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    قسمت دوم فلسفه انفاق:
    2:و البته اين نيست كه فقط انفاق جنبه پر كردن خله هاي مالي باشد بلكه فلسفه بالاتري هم دارد كه عبارت است از:ممكن است برخى گمان كنند كه انفاق تنها فلسفه‏اش پرشدن خلاءهاى اجتماعى است، و لذا مى‏گويند اگر اين مسئله را حكومت و دولت بعهده بگيرد و با سازمانهائى كه تشكيل مى‏دهد مشكلات فقر و مسكنت را حل نمايد ديگر نيازى نيست كه بصورت انفاق‏هاى فردى انجام گيرد.

    ولى اينچنين نيست، يعنى انفاق فلسفه‏ اش تنها پرشدن خلاءها نمى‏باشد بلكه رابطه‏اى با «ساخته‏ شدن‏» دارد.
    اينكه انسان چيزى داشته باشد و از خود جدا كند، و مظهر رحمانيت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت كه از ماده عطف است‏يعنى تمايل و توجه به ديگران، با ديگران يكى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهميت اگر چنين مفهومى در جامعه نباشد. عينا مثل آن است كه در محيط خانواده محبت و عطوفت مفقود گردد و بجايش مؤسسات تربيتى تشكيل شود.

    راسل و پيروانش مى‏گويند: فلسفه زندگى خانوادگى مگر جز اين است كه پدر و مادرها بچه ‏ها را بزرگ كنند و از حوادث محافظت نموده و در هنگام بيمارى سرپرستى نمايند؟ اين نحو تربيت كودك در زندگانى‏هاى قديم بوده است. ولى اينك كه جامعه‏ ها تكامل يافته ‏اند، بايستى اين وظايف از خانواده‏ها به مؤسسات بزرگ دولتى منتقل گردد. كودك از زايشگاه يكسره به مهد كودك برود و در آنجا در كنار كنار كودكان ديگر بزرگ شود و بدين ترتيب آن مؤسسات جاى پدر و مادر را بگيرند و آن حقوقى كه در جوامع قديم ابوين بر عهده فرزندان داشتند و بالعكس وظائفى كه والدين نسبت به آنها بايد انجام دهند، همگى بصورت روابط ملت و دولت تبديل مى‏گردد!!
    ولى عيب بزگ اين قضيه، خارج شدن از مسير فطرت انسانى است! مادر و پدر، با عاطفه پدر و مادرى آفريده شده‏اند و فرزندان با عاطفه فرزندى، يعنى مادر بدليل اينكه مادر است، روحش اين چنين است كه مى‏خواهد كودكش را در آغوش مهر خود بپروراند و اين مطلب فطرى اوست، و حتى چنان ناخود آگاه اين اعمال انجام مى‏گيرد كه خودش هم نمى‏داند چه مى‏كند.

    و از طرفى ديگر همان بوسه مهربانانه مادر كه بصورت فرزندش مى‏زند و آنگونه كه او را به سينه خودش مى‏چسباند در ضمن اين رفتار او را به مهر و محبت پرورش مى‏دهد و به عبارت ديگر با گرمى محبت او را مى‏پزد. يعنى اين محبتها نقش شارژ كردن او را دارد، كه زمانى كه بزگر مى‏شود بايستى محبتهائى كه به او در كودكى شارژ شده است برق بدهد و با نگاه مهربانى بديگران بنگرد. و لذا است كودكانى كه از آغاز تولد در پرورشگاه تربيت‏شده‏اند و آغوش مادر و محبت پدر را نديده‏اند گاهى اوقات جانيان خطرناكى از آب درمى‏آيند.
    انفاق نيز از اين قبيل است نبايد از يك جنبه آن را ملاحظه كرد و گفت فلسفه‏ ش تنها سير كردن شكم گرسنگاه است و لذا مى‏شود آنرا از راه ديگر انجام داد. بلكه فلسفه انفاق انسان سازى است زيرا كه انسانها در سايه گذشت‏ها، بخششها و ايثارها، روحشان روح انسان مى‏گردد.

    روى اين حساب كسى نمى‏تواند بگويد من شخص قانعى هستم و به بادامى مى‏سازم و نمى‏خواهم چيزى داشته باشيم لذا شخص كاملى هستم. خير، شخصى كه مى‏تواند داشته باشد بايستى بدست بياورد و با دهش مال، خود را تكميل كند. نداشتن و ندادن كمال نيست. بدست آوردن و از خود جدا ساختن عامل سازندگى انسان است.

    اين نكته از قرآن مجيد بخوبى بدست مى‏آيد، آنجا كه خطاب به رسول الله مى‏فرمايد: خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم (توبه 104)

    در اين آيه به همان فلسفه سازندگى صدقه اشاره مى ‏نمايد نه به فلسفه اجتماعيش يعنى سير كردن شكم مستمندان، زير مى‏فرمايد از اموال آنهاصدقه بگيرد كه به اين وسيله آنها را پاكيزه مى‏كنى، آنها را رشد مى‏دهى درست مثل گياهى كه با وجين كردن رشد بيشترى يابد، و اصولا هر موجود زنده‏اى اين چنين است كه گرفتن آفتها مساوى با رشد بيشتر آن است.
    همه خيال مي‌كنند ما كه انفاق مي‌كنيم و خرج مي‌كنيم به انفاق شونده، يعني به آن كسي كه پول مي‌دهيم فايده مي‌رسد، در حالي كه اينطور نيست، يعني قبل از آنكه به او فايده برسد اولين فايده به ما كه انفاق مي‌كنيم ‌رسيده است

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:انفاق مال يعني چه؟ و دليل انفاق مال؟ انفاق مال در حق چه کساني بايد صورت گيرد ؟ آيا انفاق واجب است ؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    دوست گرامي از اين كه سوال خود را با وبلاك راه فضيلت در ميان گذاشتيد كمال تشكر و قدر داني را دارم ....
    پاسخ:قسمت اول سوال شما:انفاق چيست؟
    تفريف انفاق:انفاق به معناي كمك به هم نوع مي باشد هر نمونه كمكي كه بتواند مشكل كسي را حل كند و در قران نيز تعريف هايي بيان شده است :انفاق در راه خدا به تعبير قرآن از اموري است که تجارت با خدا شمرده مي‌شود و فروشنده نه تنها از عذاب دوزخ رهايي مي‌يابد بلکه اين فرصت براي او فراهم مي شود که از چشم ‌پوشي و مغفرت و رحمت خداوند بهره مند گردد و بهشت رضوان را در آخرت از آن خود کند.

    خداوند در آيه ?? تا ?? سوره صف مي‌فرمايد: اي کساني که ايمان آورده‌ايد آيا شما را به تجارتي رهنمون شوم تا شما را از عذاب دردناک رهايي بخشد؟ ايمان به من مي‌آوريد و در راه او به اموالتان مجاهدت مي‌کنيد... تا خداوند از گناهان شما درگذرد و شما را به بهشت‌هايي درآورد که از زير درختان آن رودها روان است.
    و در جايي ديگر تعريف شده است به:در ايه 254 سوره بقره: يكى از وظائفى كه سبب وحدت جامعه و تقويت حكومت و بنيه دفاعى و جهاد مى‏شود اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:" اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از آنچه به شما روزى داده‏ايم انفاق كنيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ).

    قسمت دوم سوال شما: دليل انفاق چيست؟
    پاسخ:
    مساله انفاق يكى از مهم‏ترين مسائلى است كه اسلام روى آن تاكيد دارد و قرآن مجيد تاكيد فراوان روى آن نموده است، كه آيه فوق نخستين آيه از يك مجموعه آيات است كه در سوره بقره پيرامون انفاق سخن مى‏گويد و شايد ذكر آنها پشت سر آيات مربوط به معاد از اين نظر باشد كه يكى از مهم‏ترين اسباب نجات در قيامت، انفاق و بخشش در راه خدا است.
    نخست مى‏ فرمايد:" مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند" (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ).
    و در هر خوشه‏اى يكصد دانه باشد" كه مجموعا از يك دانه هفتصد دانه بر
    مى‏خيزد (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ).
    تازه پاداش آنها منحصر به اين نيست، بلكه:" خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى در آنها و انفاق آنها را از نظر نيت و اخلاص و كيفيت و كميت ببيند) دو يا چند برابر مى‏كند" (وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ).
    و اين همه پاداش از سوى خدا عجيب نيست" چرا كه او (از نظر رحمت و قدرت) وسيع و از همه چيز آگاه است" (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ)
    فلسفه انفاق در دو مورد است :
    1:يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به اين معنى كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد. عده‏اى آن قدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج برند، بطورى كه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد.
    بديهى است جامعه ‏اى كه قسمتى از آن بر پايه غناء و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده. و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد. در چنين جامعه ‏اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتناب‏ناپذير است.
    گر چه در گذشته اين اختلاف در جوامع انسانى بوده است ولى بايد گفت متاسفانه در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناك‏تر شده است. زيرا از يك سو، درهاى كمك هاى انسانى و تعاون به معنى حقيقى، به روى مردم بسته شده و رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكل هاى مختلف به روى آنها باز است. پيدايش كمونيسم و مانند آن و خونريزيها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد و غالبا از ريشه اقتصادى مايه مى‏گيرد و عكس العمل محروميت اكثريت جوامع انسانى است، گواه اين حقيقت است


    اين مثنوي حديث پريشاني من است بشنو که سوگنامه ويراني من است

    امشب نه اينکه شام غريبان گرفته ام بلکه به يومن آمدنت جان گرفته ام

    گفتي غزل بگو غزلم شور و حال مرد بعد از تو حس شعر فنا شد و خيال مرد

    گفتم مرو که تيره شود زندگانيم با رفتنت به خاک سيه مي نشانيم

    گفتي زمين مجال رسيدن نمي دهد در چشم باد فرصت ديدن نمي دهد

    وقتي نقاب محور يکرنگ بودن است معيار مهرورزيمان سنگ بودن است
    سلام...
    نفس آدمي به گونه اي است که همواره تلاش مي کند جهت دست يابي به خواسته هاي خود تمام اصول و مقررات را ناديده بگيرد. از طرف ديگر سعادت حقيقي انسان در آن است که اعمال و رفتار خود را به گونه اي تنظيم کند که در چهارچوب احکام و مقررات الهي واقع شود و پرواضح است که اين کار جز از طريق مهار و اصلاح نفس امکان پذير نيست. حضرت علي عليه السلام در اين باره مي فرمايند: «هرکه نفس خود را اصلاح کند مي تواند زمام آن را به دست گيرد».


    به نام خدا

    سلام

    شخصى از امام رضا عليه السلام نقل ميکند که حضرت فرمودند :

    خداوند رحمت کند بنده اى را که امر ما را زنده کند

    ميگويد پرسيدم چگونه امر شما زنده ميشود ؟

    حضرت فرمودند :

    علوم مارا ياد بگيرد و آنها را به مردم بياموزد که اگر مردم زيبايى کلام مارا بدانند قطعا از ما تبعيت ميکنند

    ( وسائل الشيعة 27 92 8- ... فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا )

    فصلت : 33 وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّني‏ مِنَ الْمُسْلِمينَ

    چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه دعوت به سوى خدا مى‏كند و عمل صالح انجام مى‏دهد و مى‏گويد: «من از مسلمانانم»؟!


    و چه سخني زيباتر از سخن خداست ؟

    17و 18 زمر
    فبشر عباد

    الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ

    بندگانم را بشارت ده
    همان هايي كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند
    آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.


    خداوند شهادت ميدهد که بهترين سخنها سخن اوست

    پس ما هم بندگي کنيم و سراغ سخن غير خدا نرويم

    به خدا دعوت کنيم
    ولي فقط با سخن خود خدا .

    که غير اين نيز ممکن نيست!

    الزمر : 23 اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ

    خداوند بهترين سخن را نازل كرده،
    كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است

    آياتى مكرّر دارد (با تكرارى شوق‏انگيز)
    كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى‏شود

    موفق باشيد

     <      1   2   3   4   5      >