• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : راه اصلاح نفس قسمت دوم
  • نظرات : 8 خصوصي ، 61 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + سيدعلي اسلامي 


    رهبر من نور چشمان من است / عشق او آيين و ايمان من است

    ذوالفقار حيدري در دست او / طاعتش ميثاق و پيمان من است

    سيدي از نسل پاك فاطمه / هم ز نسل شير يزدان من است

    در ولايت وارث آل نبي / جانشيني از امامان من است

    همچو مه تابد به قلب شيعيا ن / نائب خورشيد پنهان من است

    در هدايت سوي حق آرد مر ا / اين هدايت سمت قرآن من است

    دوستانش دوست مي دارم همي / دشمن او دشمن جان من است

    آنكه مهر او ندارد در وجو د / بي گمان همكيش نادان من است

    در سخن چون ابر مي بارد به دل / در كوير خشك باران من است

    در حضورش موج دريا ديده ام / در كلامش راحت جان من است

    در نگاهش غرق دريا مي شو م / واژه هايش در و مرجان من است

    قلب تارم را صفايي مي دهد / جامع فكر پريشان من است

    من مريد آن دل وارسته ام / او مراد و پير عرفان من است

    بوي يوسف مي دهد پيراهنش / گرچه خوديعقوب كنعان من است

    من چو بلبل او چو باغ پر زگل / من چوبرگ او سرو بستان من است

    آرزوي ديدنش دارم به دل / در فراقش شهر زندان من است

    اي خوش آن روزي كه بينم رهبرم / ساعتي در خانه مهمان من است

    هرگز اي ياران دعايش مي كنيد / شب نمازش ذكر ياران من است

    روي خوبش با دو چشمت ديده اي / چهره اش چون ماه تابان من است

    غرق درياي تهاجم را چه غم / ناجي كشتي ز طوفان من است

    گر چه دشمن نقشه ها دارد بسي / حامي او حي سبحان من است

    در امانت او ‹‹ امين ›› انقلا ب / در شجاعت شير ميدان من است

    راه او باشد ره پير خمين (ره) / رهرو راه شهيدان من است

    افتخار ما بود ‹‹ سيد علي ››/ سرور من جان جانان من است

    چون فقيه وعالم است ودين شناس / مرجع تقليد دوران من است

    روز ششم ماه تير از سال شصت / رهبرم جانباز ايران من است

    اي خداوندا نگهدارش تو باش / چون دعاي او نگهبان من است

    شعر امروزم كه وصف رهبر است / بهترين اشعار ديوان من است

    پيروانش ني به پاكستان و هند / درفلسطين است و لبنان من است

    گوئيا مهدي(عج) چنين گويد كه او / بهترين اصحاب و ياران من است

    [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

    التماس دعا

    سلام



    استعانت خواستن از خدا ي بزرگ و دعا کردن مي تواند بزرگترين راه گشا در جهت اصلاح نفس باشد...
    سلام حاج آقا
    ممنون که خبر کرديد،
    خيلي عالي و قابل استفاده بود.


    سلام ودرود بر سجاد عزيز مدتيست از شما خبرندارم دلم براي شما تنگ شده بود خواستم سلامي عرض کنمهرجا هستيد تندرست وشاداب وسرسبز ومانا باشيدباميدخدا ميخواهم روزي چند خط از قران بخوانم با تجويزي که کرده ايد برايم دعا کنيد که خداوند دراين راه مرا سعادت را بمن هديه فرمايد

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:ميشه نمونه يه برنامه خوب براي روز را ارائه دهيد

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    البته برنامه به فراخور حال افراد متقاوت مي باشد اما يك برنامه كه مي تواند براي اكثر افراد مفيد باشد را خدمت شما مي گويم كه ميتواند موثر باشد....
    1- بيدار شدن از خواب چند دقيقه قبل از اذان صبح،
    2- آماده شدن براى نماز شب (در صورت تمايل) و يا نماز صبح،
    3- خواندن تعقيبات پس از نماز صبح،
    4- تلاوت حداقل بيست آيه از قرآن مجيد همراه با تدبّر،
    5- ورزش صبحگاهى براى بيدار شدن كامل اعضاى بدن،
    6- صبحانه و پرداختن به امور خود از قبيل درس و يا رفتن به كلاس،
    7- در صورت امكان قبل از ظهر چند دقيقه استراحت و به خواب رفتن (قيلوله)،
    8- نماز ظهر و عصر و تعقيبات،
    9- صرف ناهار،
    10- استراحت مختصر و سپس پرداختن به كارهاى جارى،
    11- نماز مغرب و عشا،
    12- مطالعه و پرداختن به دروس،
    13- تناول مقدارى اندك غذا (در اوايل شب)،
    14- زود به بستر خواب رفتن (به جهت بيدار شدن سحر) به گفته علامه حسن زاده آملى: «سَر از كسى برود ولى سَحَر نرود»،
    15- تلاوت قرآن قبل از خواب (مانند آية الكرسى و يا آيات و سوره‏هاى ديگر).

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت سوم پاسخ:
    پايان سخن را به کلام عالم رباني، مرحوم ميرزا جواد ملکي تبريزي مي‌آراييم:
    اگر آدمي بکوشد و عالم حس و مثال وجود خود را تابع عقل خود قرار دهد و توجه خود را به آن عالم، معطوف سازد و آن را از قوه به فعليت درآورد، مي‌تواند به موقعيت معنوي دست يابد و از شرافت و لذت و بهجتي برخوردار گردد که به قلب احدي خطور نکرده است. اگر اين دولت براي کسي دست دهد و به مقام معرفت نفس که مفتاح معرفت رب است، نائل آيد، حجاب‌هاي ظلماني را در‌نورديده و به عوالمي سرشار از لذت‌هاي معنوي و بهجت و انبساط وارد مي‌شود و حقايقي را مي‌بيند که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به خاطر احدي خطور نکرده است.
    منابع:
    1- وسائل‏الشيعه، ج 15، ص 209؛ بحارالأنوار، ج 57، ص 299؛ علل‏الشرائع، ج 1، ص 4.
    2- گُرُه:‌مخفف گروه.
    3- مثنوي معنوي، ص 581، ابيات 1497-1561.
    4- همان.
    5- سورة عنكبوت: 64.
    6- «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور؛ آيا در زمين گردش نكرده‌اند، تا دل‌هايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوش‌هايى كه با آن بشنوند؟ در حقيقت، چشم‌ها كور نيست؛ ولي دل‌هايى كه در سينه‌ها است، كور است.» رساله لقاء الله، ترجمه سيد احمد فهري، ص 21-22.
    7- غررالحكم، ص 232.
    8- عوالي‏اللآلي، ج 1، ص 246؛ مستدرك‏الوسائل، ج 11، ص 138.
    9- ر.ک: رساله لقاء الله، ترجمه سيد احمد فهري، ص 21-22.
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    امام فرمود: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرموده است:
    إِنَّ اللهََ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلاً بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ؛1
    خداوند، در ساختار فرشتگان، عقل را تعبيه کرده است و در حيوانات، شهوت را، و در آدمي هر دو را قرار داده است. هر کس عقلش بر شهوتش غالب آيد، از فرشتگان برتر است و آن کس که شهوتش بر عقل فزوني گيرد، از چارپايان، بدتر است.
    مولوي هم مضمون همين حديث را در مثنوي به نظم آورده است که اين چنين آغاز مي‌شود:
    در حـديث آمد که يـزدان مجـيد خلـق عـالم را سـه گـونه آفــريد
    يک گُرُه2 را جمله عقل و علم و جود
    آن فرشته‌ست، او نداند جز سجود3
    و آن‌گاه به ترسيم ساختار وجودي اين سه گروه مي‌پردازد و به تضاد و کشمکش و چالش ميان دو ساحت وجود آدمي يعني ساحت عِلْوي و ساحت بهيمي اشاره مي‌کند و البته آن چنان که شيوه او است، بي‌پرده و صريح سخن مي‌گويد.4
    غايت علم اخلاق، اين است که انسان از مَلك هم بگذرد و آن شود که در وهم نگنجد. اين هدف، شريف‌ترين هدف‏ها است؛ لذا گروه زيادى از حكماى گذشته مى‏گفتند: «علم اخلاق، اِكسير اعظم است».
    نکته سوم: شناخت نفس و اعتقاد به ضرورت تزکيه
    ‌خودسازي و تقويت معنويت، يک نوع جهاد است: جهاد با نفس، نيازمند تقوا، تزکيه و رياضت‌هاي شرعي است. آنان که با تلاش و توکل در اين راه گام بردارند، خداوند راه‌هاي هدايت را به روي آنان مي‌گشايد:

    وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللهََ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ؛5
    و كسانى كه در راه ما كوشيده‌اند، به يقين راه‌هاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.

    بايد قواي حيواني را تحت مديريت قواي روحاني و ايماني قرار داد. وقتي جنبه حيواني تضعيف و جنبه انساني و روحاني، تقويت شود، چشم بصيرت آدمي باز مي‌شود و آنچه ناديدني است و با چشم سر نمي‌توان ديد، با چشم سرّ و درون مي‌بيند.
    مرحوم فيض کاشاني در تفسير صافي در ذيل آيه 46 سوره حج، از امام سجاد (عليه السلام) نقل مي‌کند که فرمود:
    عبد، چهار چشم دارد. با دو چشم، امر دين و دنياي خود را مي‌بيند و با دو چشم، امر آخرت خود را. وقتي خدا اراده کند که به بنده‌اي خير دهد، دو چشمي را که در قلب او است، مي‌گشايد. پس با آن دو چشم، غيب را مي‌بينيد... .6
    کسي که خواهان معرفت است و مي‌خواهد معنويت او تقويت شود، بايد کمر همت ببندد و وارد شريعه شريعت شود و صفات حيواني را از خود دور ساخته و به اخلاق الهي متخلق شود و خويشتن را به آن‌، آراسته سازد؛ از طريق معرفت نفس،
    «اي رسول خدا! چه راهي براي شناخت پروردگار وجود دارد؟» فرمود: «معرفت نفس». گفت: «اي رسول خدا! راه موافقت با حق چيست؟» فرمود: «مخالفت با نفس». پرسيد: «اي رسول خدا! راه رضاي حق چيست؟» فرمود: «نارضايتي و ناخشنودي نفس». پرسيد: «اي رسول خدا! راه وصل به حق چيست؟» فرمود: «ترک نفس و جدا شدن از آن». گفت: «اي رسول خدا! راه طاعت حق چيست؟» فرمود: «نافرماني نفس». گفت: «اي رسول خدا! راه ذکر حق چيست؟» فرمود: «فراموشي نفس». گفت: «اي رسول خدا!‌ راه قرب حق چيست؟» فرمود: «دوري از نفس». گفت: «اي رسول خدا!‌ راه انس با حق چيست؟» فرمود: «مأنوس نبودن و انس نداشتن با نفس». گفت: «اي رسول خدا! راهيابي به آن چگونه است؟» فرمود: «کمک گرفتن از حق بر ضد نفس».


    + جواب نويسنده به كاربر گرامي 
    سوال:اگر ميدانيم روحمان در مواردي ايراد دارد چگونه بايد معالجه کنيم.؟!

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    دوست گرامي سوال شما موردي است بايد آن مورد عيبت را بيان كنيد تا راه بيان آن هم بيان شود ولي من راه كلي را بيان ميكنم ان شاالله كه در مورد نظر شما هم كاربرد داشته باشد...
    براي گام نهادن در مسير بندگي و دستيابي به معنويت و حفظ و تقويت حالات معنوي خود، نخست بايد به نکاتي توجه کرده و بر آگاهي‌هاي خود از مسير و منازل راه حق بيفزاييم. آن‌گاه حرکت معنوي خود را آغاز کرده و در عرصه عمل و خودسازي گام برداريم و با توکل برخداي سبحان و مدد از وسايط فيض حق،با همه توش و توان منازل اين سفر معنوي را پشت سر نهاده و به سوي مقصد اعلي که قرب حضرت حق تعالي است، حرکت کنيم.
    ابتدا چند نکته را، تذکر مي‌دهيم و آن‌گاه به نقاط آغازين سلوک و سپس به طرح عملي برخي اهل معرفت در سير الي الله مي‌پردازيم.
    نکته اول: شناخت معارف عميق دين
    دين اسلام، علاوه بر احکام ظاهري که بيانگر وظايف و تکاليف گوناگون آدمي است، از حقايق و معارف عميقي برخوردار است که دستيابي به آن‌ها در گرو سعي و مجاهدت و تلاش افزون‌ تر است و راه رسيدن به آن‌ها تزکيه و تقوا و رياضت‌هاي مشروع ديني است.
    نکته دوم: شناخت ساحت‌ هاي وجود آدمي و چشم انداز رشد
    انسان، داراي دو جنبه است:
    1 . جنبه جسماني و مادي؛
    2 . جنبه روحي و معنوي.
    هر کدام از اين دو جنبه، يا سالمند و يا بيمار، سلامت آن‌ها به ملايمات، يعني عوامل سازگار بستگي دارد و بيماري آن‌ها به منافيات يعني عوامل ناسازگار وابسته است.در بعد روحي مقصود از ملايمات، فضايل اخلاقي است و مقصود از منافيات، رذايل اخلاقي.
    حالات نفساني انسان بردوگونه است:
    1. زودگذر و ناپايدار؛
    2. پايدار و مانا.
    در حالات زودگذر، ممکن است انسان در يك نشست، عميقاً تحت تأثير قرار گيرد و به کلي عوض ‌شود؛ ولي وقتي از آن مجلس فاصله گرفت، اگر براي تثبيت آن حالت، در عرصه عمل اقدام نكند، آن حالت از بين مي‌رود. چنين حالتي، زودگذر است؛ اما حالات ديرپا و پايدار که به صورت ملكات و صفات راسخ نفساني در آمده‌اند، به آساني زايل نمي‌شوند. «ملکه» صفت راسخ نفساني است که به زودي زوال نمي‌پذيرد؛ اما «حال» صفتي است که در روح انسان رسوخ نيافته و به آساني قابل زوال است.
    علم اخلاق، درباره شناخت اين صفات و راه رفع و دفع رذايل و همچنين کسب و به کمال رساندن فضايل بحث مي‌کند.
    هدف علم اخلاق، تکامل انسان در اين راستا است. آغاز اين سير تکاملي، از مرتبه حيواني و نهايت آن، رسيدن به مقام مَلَکِيّت، يعني فرشته خويي است. به عبارت ديگر، هدف، اين است که انسان از جايگاه پست حيواني حرکت کرده، به بالاترين نقطه کمال، يعني اتصال به مقام فرشتگان برسد؛ ولي گروهي ديگر از دانشمندان علم اخلاق، نهايت مسير تکامل انسان را از اين فراتر دانسته و معتقدند روح انسان مي‌تواند از افق ملک و فرشته نيز فراتر رفته، خود را به بي‌نهايت برساند.
    توضيح اين‌که آدمي برخلاف موجودات تک ساحتي چون فرشتگان و حيوانات، مرکّب از دو بُعد است؛ امّا فرشته، فقط از عقل و حيوان، فقط از بهيميّت سرشته شده است. اوّلي جز سجود، چيزي نمي‌داند و دوّمي، جز خور و خواب. در آن‌ها حالت و صيرورت [گرديدن] از حالت بالقوه به حالت بالفعل وجود ندارد؛ امّا انسان در آغاز، موجودي بالقوه است و بايد با تلاش و کوشش، استعدادهاي بالقوه را به فعليت برساند. وجود آدمي از دو بُعد متضاد تکوين يافته است: بُعد عقلاني و بُعد حيواني. انسان بايد بکوشد که عقل را بر تمايلات شهواني غالب سازد و مديريت کلان کشور وجود خود را به دست عقل بسپارد. آدمي اگر از ميان اين تضاد و چالش عبور کند، مي‌تواند از فرشته فراتر رود.
    در روايات اهل‌بيت:همين مطلب آمده است. از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: «آيا فرشتگان برترند يا بني آدم؟»

    سلام. مي بخشيد يک سوال دارم : «متابعه و معاقبه: يعني چه؟ لطفا در وبلاگم پاسخ بنويسيد!

    پاسخ

    سلام عليكم ...متابعه به معناي دنباله رو بودن است و لي منظور شما معاتبه بايد و معاتبه و معاقبه دو اصطلاح در خود سازي هستند كه من مشرحان بيان ميكنم:پس از محاسبه اگر سالك ديد نفس ، بر خلاف مشارطه« همان شرط كردن مثلا با خود شرط كرده بود كاري را انجام دهد يا تر ك كند» عمل كرده ، بايد او را شديدا مورد عتاب قرار دهد. آن چنان كه تلقينات بر او كارگر افتد و اگر عتاب را كافي نديد بايد اقدام به معاقبه نمايد و هر گناهي را با عقوبتي تدارك كند و اگر عقوبت، مناسب با گناه باشد بهتر است مثلا اگر لقمه شبهه ناك خورده عقابش روزه گرفتن باشد و اگر نگاه حرام كرده با تلاوت قرآن و نگاه به آيات الهي جبران نمايد و البته بهتر است مجازات نفس را عملي عبادي قرار دهد از قبيل انفاق در راه خدا و احسان بر ضعيفان و مخصوصا صدقه ي پنهاني كه بر حسب روايت آتش غضب الهي را خاموش مي كند حاشيه ي سيد احمد فهري بر كتاب لقاء الله ميرزا جواد ملكي تبريزي
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال: سوال براي شناخت کاستي ها و رفع آنها و همچنين استعدادها و تقويت آنها بايد چه کنيم؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    دوست گرامي ممنون كه سوال خود را مطرح كرديد اي كاش ادرسي ايميلي يا ادرس وبلاكي گذاشته بوديد تا جواب را به شما ارسال ميكردم اما اميدورام كه شما جواب خود را در اين قسمت مشاهده كنيد.
    راه هاي شناخت عيب هاي درون
    نگاه معنوي

    انسان به خاطر اينکه خود را دوست مي دارد، کمتر به عيب هاي خويش توجه مي کند و به همين خاطر درصدد رفع آنها نيست، درست از همين جاست که ممکن است در نزد مردم اين نقايص آشکار شود و مورد سرزنش مردم قرار گيرد و منزلت اجتماعي خويش را از دست دهد. نبي مکرم اسلام در ضمن حديثي، شناسايي عيوب را از تفضلات الهي بر شمرده و مي فرمايد: «اذا اراد الله بعيد خيراً فقّهه في و زهده في الدنيا و بَصَّره بعيوب نفسه»1 ؛ هرگاه خدا براي بنده اي نيکي بخواهد او را تَفَقُّه در دين و زهد در دنيا و او را به عيب هايش آگاه ميکند .
    راه هاي شناخت عيب هاي درون
    براي شناسايي نقايصي که در درون ما هستند و اگر اصلاح و محو نگردند، موجب بي آبرويي در دنيا و سرافکندگي در آخرت مي گردند امامان معصوم، راهکارهايي را معرفي نموده اند که عبارتند از:
    الف. حسابرسي از خود
    اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «من حاسب نفسه وقف علي عيوبه و احاط بذنوبه»«2» ؛ کسي که از خود حساب بکشد از عيب هايش مطلع شده و بر گناهانش احاطه ميابد.
    در اين حديث نوراني، توجه به خود و تطبيق صفات درون با فضايل انساني و اسلامي از بهترين راههاي شناخت عيب شمرده شده است.
    ب. معاشرت با دوستان مورد اعتماد
    يکي ديگر از راه هاي تشخيص عيوب نفساني همنشيني با رفيقان دلسوز و مورد اعتماد است. اگر دوستان در دوستي خود صادق باشند، بايد آبروي رفيق خود را با آگاهي دادن به نقص هايش حفظ نمايند. اين مسئله آنقدر اهميت دارد که امام کاظم عليه السلام صرف ساعتي از روز را براي اين امر ضروري دانسته و فرموده: «و ساعة لمعاشرة الاخوان و البقات الذين يعرّفونکم عيوبکم و يخلصون لکم في الباطن»3 ؛ و ساعتي را قرار دهيد براي معاشرت با دوستان و نزديکاني که با شما صادق هستند و عيب هايتان را به شما ميشناسانند و باطنا با شما اخلاص دارند. اين امر بدان جهت است که مومن آيينه مومن است و او را از نقايصي که دارد، بي منت و بدون آبروريزي مطلع مي کند.
    ج. عبرت از انسانهاي داراي رذيله


    يکي ديگر از راههايي تشخيص نارسايي در روح توجه به عيوب است که در ديگران وجود داشته و به واسطه اعمال ناشايست از آن ها سر مي زند زيرا اگر وجود صفت ناپسندي در يک شخص براي او عيب محسوب مي شو، وجود آن در درون ما نيز نقص است. اين همان شيوه اي است که لقمان حکيم از آن پرده برداشت و در سوالي که از او شد ادب را از که آموختي؟ جواب داد: از بي ادبان.
    انسان به خاطر اينکه خود را دوست مي دارد، کمتر به عيب هاي خويش توجه مي کند و به همين خاطر درصدد رفع آنها نيست، درست از همين جاست که ممکن است در نزد مردم اين نقايص آشکار شود و مورد سرزنش مردم قرار گيرد و منزلت اجتماعي خويش را از دست دهد.


    نکته مهمي را بايد در اين جا تذکر داد و آن اينکه، تجسس از عيوب ديگران براي کشف نقطه ضعف و بردن آبروي آنها حرام و گناه بزرگي است و به فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام «نزديکترين حالات به کفر و بي ايماني آن است که شخصي به نام برادري با ديگري طرح دوستي بريزد تا عيب هاي او را شمرده و روزي مورد سرزنش قرار دهد».
    البته واضح است که در اين مسير تنها بايد توفيق الهي شامل ما شود تا اولا به شناخت نارسايي هاي روحي نايل گشته و بعد آن را در وجود خود ريشه کن نماييم.

    منابع:
    1:اصول كافي ، ج 3 ، ص 196
    2:
    شرح غررالحکم،ج5،ص299
    3:تحف العقول، ص 409.
    4:کافي؛ ج 2، ص 355.


    سلام...

    زيبا نوشتي دستت درد نكنه

    به ما هم سر بزن

    ممنون.

    زهرايي باشيد...

    سلام عالي بود

    _________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
    __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
    _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
    _¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون هميشگي ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
    ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤
    ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
    ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذري ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نيم نگاهي ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظري ¤¤¤¤¤¤¤
    __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    _________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    _________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    ___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
    _____________________¤¤¤¤¤¤
    ______________________¤¤¤¤
    _______________________¤¤

     <      1   2   3   4   5      >