عاقبت يكروز ...
مي گريزم از فسون ديده ترديد
مي تراوم همچو عطري از گل رنگين رؤياها
مي خزم در موج گيسوي نسيم شب
مي روم تا ساحل خورشيد
در جهاني خفته در آرامشي جاويد
پند آميز بود آقا سجاد ... ممنون