و اما درد امروز چيست...
من اکثر صفحات وب شما رو خوندم و اينکه با مطالب شما مخالف نيستم ولي نوع بينش و گرايش به مشکلات متفاوته رفيق...
اگر واقع بينانه به مسيله نگاه کنيم شکمي که گرسنه هست به هيچ دين و خدايي
ايمان ندارد. و مسيله الان همين بحثه فقر و بيکاري در جامعه بيداد ميکنه
تورم هر لحظه رو به صعوده جوانان امروز سعي در اموختن دانش دارن ولي روي
اوردن به دانشگاه ها کاري بس دشوار شده و بعد از رفتن به دانشگاه که ديگه
لازم نيست که بگم چي ميشه. همه ي اينها از محروميت هاي همين دين هست که
جوانان تا مختلط ميشن نوع بينش عوض ميشه.ولي فعلا مورد بحث اين نيست
حاجي،مشکلات جامعه ي امروز نه با نماز و روضه و حاجت درست بشو نيست دستي که
خالي باشه به هر کاري روي مياره حتي اگه بهترين ديندار باشه. چه بسا که
ازاين مشکلات نميشه دريغ شد.
شايد هم اين مشکلاته که دين رو متمايز از دينداري ميکنه حاجي...
و شعري زيبا از کارو :
شبي مست رفتم اندر ويرانه اي
ناگهان چشمم بيافتاد اندر خانه اي نرم نرمک پيش رفتم
در کنار پنجره تا که ديدم صحنه ي ديوانه اي
پيرمردي کور و فلج درگوشه اي
مادري مات و پريشان همچنان پروانه اي
پسرک از سوز سرما ميزند دندان به هم
دختري مشغول عيش و نوش با بيگانه اي
پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه اي
تا که بينم دختري عفت فروشد بهر نان خانه اي
...........
درد اينه حاجي