باسلام
شوهرمن كلا منطق خودش رودرهرشرايطي صحيح مي دونه وهروقت صحبتي پيش بياد چه عادي وچه دعوا حتي اگه خودش شروع به صحبت هم کرده باشه اولين صحبتش اينه که توباعث دعواشدي ودرحين عصبانيتش من روتاحدزيادي تحقيرمي کنه.باوجوداينکه درزمان حيات مادرش روزي پنج تاشش باربه اون سرمي زد جارومي کرد خريد مي کرد حتي گوشت ومرغ هم براش پاک مي کرد وحتي به حمام هم مي بردش ازبعدفوت مادرش کلي بداخلاق ترشد ومي گفت توباعث شدي من نتونم خوب بهش برسم.من ازمادرش تهمت دزدي خوردم حرفهاي زننده زياد شنيدم ونتونستم باشوهرم راحت باشم ولي هيچ وقت بهش بي احترامي نکردم وحتي اين اواخرغذاش روهم درست مي کردم .خونه ماها روبروي هم بود.دکتربردن وخريدداروهم باشوهرمن بود.من به اين موارد اصلااعتراضي نداشتم موردي که فقط مطرح مي کردم اين بود همونطورکه اون روروزي ده بيست بارمي بوسي ودرآغوشت مي گيري به من هم احساس بريز.عمده ناراحتي خونواده شوهرم مهريه من بود که شوهرم نصف خونه خودش روبه نام من زد