• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : راه كسب شخصيت و آبرو
  • نظرات : 4 خصوصي ، 149 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + کافر 
    سلام.سوالي داشتم در رابطه با مطلبي که در وبلاگ جواب سوالاتي..
    توضيحاتي در رابطه با زنا داده بودين.سوالي ذهنم رو مشغول کرده که چطور رضايت طرفين در سکس اهميتي نداره ولي اداي چند جمله ي عربي باعث آزاد شدن رابطه ميشه.؟؟؟؟
    خدا اون جملات رو از دهن ما بشنوه حل ميشه؟ يعني خدا گيره همون چند تا جمله هست؟؟؟
    ممنون ميشم با استدلال و منطقي جوابم رو بدين تا قانع بشم.
    تشکر.
    پاسخ

    سلام عليكم ...ممنون از اين كه سوال خود را از وبلاك راه فضيلت سوال كرديد ان شاالله كه بتوانم طوري جواب دهم كه شما قانع شويد..سوال شما:چطور رضايت طرفين در سکس اهميتي نداره ولي اداي چند جمله ي عربي باعث آزاد شدن رابطه ميشهپاسخ شما در در قسمت مي دهم 1:اولا كه رضايت طرفين در خواندن آن صيغه عربي لازم است و به زور نمي شود ان صيغه عربي را خواند2: اما قسمت دوم سوال شما كه فرموديد كه اون جملات عربي چه تاثيري دارد ..اين جواب را در او در قالب يك خاطره براي شما بيام مي كنم ...روزي پير مرد روشن دلي با من صحبت مي كرد او مي گفت كه من روزي در مجلس عقدي حاضر شدم مردم منتظر عاقد بودند و بعد چند دقيقه انتظار بلاخره عاقد آمد در هنگام شخصي با حالت اعتراض به عاقد گفت كه چطور مي شود با خواندن دو كلمه عربي دو نفر كه تا كنون با هم هيچ ارتباطي نداشته اند محرم مي شودند و مي توانند اعمال خاصي را با هم داشته باشند عاقد به او جواب نداد رفت و عقد را خواند و هنگام خروج از مجلس رو كرد به آن شخص و چند كلمه ركيك و زشت به او گفت آن شخص بسيار نا راحت شد و گفت براي چه به من فحش مي دهيد عاقد گفت شما گفتيد حرف تاثير ندارد مگر اين چند جمله كه نامش فحش است در شما چه تاثيري گذاشت كه شما اين گونه ناراحت شديد؟ و به من اعتراض كرديد همان گونه كه اين كلمات در شما تاثير گذاشت كلمات عقد هم در طرفين اثر مي گذارد و بزركترين اثر ين كلمات ايجاد رابطه عشق و علاقه بين طرفين مي باشد..انسان وقتي هنوز كلمات عقد را نخوانده است به راحتي مي تواند شخص مورد نظر را مدتي نبيند ولي بعد از خواندن اين كلمات عربي يك ربطه عميق بين او و نامزدش بسته مي شود احساس مي كند كه دل او به دل نامزدش بسته شده است و جدايي از او برايش بسيار سخت مي باشد...ان شاالله كه جواب قانع كننده باشد.3:و پاسخ سوال شما در غالبي ديگر..اصولا شرع و قانون در صدد ضابطه مند كردن رفتارهاي فردي و اجتماعي هستند و اعتبارات در اين زمينه سنگ بناي وضع قوانين و پياده كردن آن است . در تمامي نظام ها, حقوق بر اساس يك يا چند كلمه و يا يك مهر و امضا بر قرار مي گردد. اصلا فاصله بين كفر و مسلماني جز چند كلمه شهادتين است ؟ بنابراين نبايستي نقش كلمات و اعتبارات را اندك شمرد. صيغه ازدواج يك نوع عقد است با همه مشخصات عقدهاي ديگر كه حتي در ضمن آن مي توان شروطي را قرار داد. و قانون نيز از آن حمايت مي كند. آيا اين مسئله با زنا كه يك نوع رابطه بي ضابطه و بدون هيچ معياري است برابر است ؟ كلمات كه حكايت از منويات دارند نقشي اساسي در همه روابط فردي و اجتماعي ايفا مي كنند - پذيرش زوجيت به واسطه عقد در حقيقت الزام طرفين به رعايت احكام و ضوابط شرعي و اعلام وفاداري به آن است و اين كم چيزي نيست . بنا بر اين آنچه اساس زندگى مشترك است، توافق طرفين است كه از هماهنگى خواست‏ه هاى دو طرف حاصل مى‏ شود. اما آيا قصد طرفين از اين پيمان الزام و پايبندى بدان نيست و صرف انتخاب مقطعى و گذرا براى يك زندگى مشترك كافى است؟هرگاه دو نفر همديگر را براى يك زندگى مشترك انتخاب كنند تا با عشق و علاقه در كنار هم زندگى نمايند، پيمان استوار و هماهنگى آميخته با الزام و پايبندى رخ مى‏ دهد كه از آن به تعهد ياد مى‏ كنند. منظور از عقد اين است كه اين پيمان و توافق استوار بماند و يك سرى آثارى حقوقى ايجاد بنمايد، نه صرفا يك وعده دوستانه و اخلاقى باشد. براى آغاز زندگى مشترك بايد عهدى استوار بست عهدى كه به مقتضاى آن بتوان حتى حمايت قانون و دادگاه را جلب كرد. اين اراده باطنى و خواست واقعى آنان امرى درونى و نفسانى است و به تنهايى اثر در جهان حقوق ندارد. براى اين كه توافق دو اراده ظاهر شود، به ناچار بايد اعلان شود تا نيت درونى آنان روشن گردد و هنگام بروز اختلاف، بر اساس آن حكم شود.خلاصه اين كه پيمان زناشويى به عقد و تعهدى براى تشكيل خانواده و التزام به عشق و وفادارى بدان مى‏ باشد لكن آيا همه كسانى كه مدعى عشق و وفادارى هستند، به راستى عاشقند؟ اگر كسى در مقطعى از زمان عاشق باشد چه دليلى و جود دارد كه تا پايان عمر و يا در ادامه زندگى نيز بدان پايبند بماند. مهم ‏تر از همه، آيا در زندگى زن و شوهر فقط دوست داشتن آن ها نسبت به يكديگر كافى است يا يك سلسله تعهدات و حقوق و وظايفى براى اين نهاد برخاسته از عشق، ضرورى است؟ براى بيان اين تعهدات و نيز امكان حمايت قانونى از آن در صورتى كه يكى از طرفين عمدا يا ناخواسته قصور ورزد يا تخلف كند بايد اين عشق و وفادارى و انتخاب آگاهانه در قالب واژه‏ ها كه يك وسيله بيان اراده است اعلان شوند واژه‏ ها بيانگر اراده واقعى طرفين است با توجه به نوع عقد متفاوتند، البته اين امرى است اعتبارى كه در هر سيستم حقوقى، شكل و قالب خاصى دارد. در شرع مقدس اسلام، پذيرش زوجيت و اعلام انتخاب دو طرف براى زندگى مشترك با عقد ازدواج صورت مى ‏گيرد عربى بودن آن نيز، به لحاظ نظم اجتماعى خاصى است. اصولاً بايد توجه داشت كه عقد ازدواج، آثار مهم حقوقى دارد و مانند عقد بيع يا برخى عقود ديگر نيست كه حتى معاملاتى (بده و بستان) و به صورت ساده صورت بگيرد. لذا براى نفوذ حقوقى و شرعى آن برخى محدوديت‏ها يا تشريفات خاصى لحاظ شده است و بدون اين تشريفات نفوذ شرعى و حقوقى نداشته، التزامى نيز به بار نمى‏آورد. ثانيا) براى ترتب آثار شرعى و حقوقى تصميم به ازدواج كافى نيست. طرفين تا از طريق عقد ازدواج معتبر دائم يا موقت، با يكديگر پيوند برقرار نكنند، نسبت به همديگر نامحرمند. اين امر تنها مختص پيوند زناشويى نيست، بلكه اگر قصد خريد منزلى را هم داشته باشند قبل از خريد آن منزل و قبل از وقوع معامله آثار خريد و فروش از جمله تخليه مسكن و... صورت نمى‏ گيرد؟ اين مسأله درباره‏ ى پيوند زناشويى به لحاظ ويژگى ‏هاى خاص خود تأكيد و تشديد شده است، چون شرافت و حيثيت انسانى، به مراتب ارزشمندتر است و با مال مادى قابل قياس نيست.