روزي خواهم آمد و پيامي خواهم آورد...خواهم آمد گل ياسي به گدا خواهم دادکور را خواهم گفتم: چه تماشا دارد باغ...هر چه دشنام از لب خواهم برچيدهر چه ديوار از جا خواهم برکندرهزنان را خواهم گفت: کارواني آمد بارش لبخندمن گره خواهم زد چشمان را با خورشيد، دلها را با عشق، سايهها را با آب، شاخهها را با بادسهراب سپهري
مرسي از حضور قشنگتون