دوست عزيز در مورد برخي از مواردي که مطرح کرديد با کمال احترام شما را به گفتگويم با يکي از همفکرانتان با نام مستعار شاخ نبات دعوت مي کنم. اما در مورد جمهوري ايراني، بنده اين شعار را سر نمي دهم و با کساني که چنين شعارهايي را فرياد مي زنند به بحث ننشستم تا منظور آنان را بيابم؛ ولي اگر جمهوري ايراني را همطراز با سکولاريسم قرار بدهيم مطالبي وجود دارد که بيان مي کنم.
اولا بسياري از علما به جدايي دين از سياست پايبند بوده اند و دلايل فقهي خود را داشته اند از اينرو نمي توان به آنان که فرياد مي کشند جمهوري ايراني با خرده گرفت.
ثانيا حال ما دين را وارد سياست کرديم خود قضاوت کنيد چه چيز بدست آورده ايم؟ خود قضاوت کنيد دين داري مردم پيش از انقلاب چگونه بود و حالا چگونه است؟ شما قبول نداريد که عملکرد حاکمان شديدا اعتقادات آن ها را تحت تاثير قرار مي دهد؟ به نظرم بايد ماهيت را ديد نبايد به اسم ها و نام ها دقيق شد. شايد چيزي به نام اسلام باشد ولي در آن اثري از اسلام نباشد و در عين حال ممکن است به نام اسلام مزين نشده باشد ولي در واقع اسلام در آن بهتر حفظ مي شود!
در همين راستا بخوانيد:
دکتر
صادق طباطبايي از وابسنگان بيت حضرت آيت الله
العظمي خميني(رحمة الله عليه) و
همچنين از اعضاي دولت موقت مرحوم استاد بازرگان در خاطراتش مي گويد:
« در
يکي از روزهاي بهار سال 1331 که نوجواني 9ساله بودم، گروهي از طلبههاي جوان و
سياسي از تهران عازم قم شده بودند تا با آيتالله بروجردي ديدار کنند. طلبهي
جواني که بعدها فهميدم نواب صفوي بود سخنان تندي ايراد ميکرد که هيچ چيز از آن در
خاطرم نمانده است. بعدها خبردار شدم که نواب و يارانش قصد ديدار با آيتالله
بروجردي را داشتند که ايشان آن ها را نپذيرفته بودند.
از
پدرم شنيدم که چند روز بعد که اصحاب آيتالله بروجردي ، از جمله پدرم در محضر
ايشان بودند، يکي از بزرگان و از مدرسين حوزه (ظاهرا پدر آيتالله فاضل لنکراني،
مرجع معاصر) علت اين رفتار را از آقاي بروجردي سوال کرده و ميپرسد چرا اين افراد
را که خواهان حکومت اسلامي هستند، نپذيرفتيد؟ ايشان در
جواب ميگويند: اين آقايان ميخواهند شاه را بردارند ولي امثال شما را به جاي او
بگذارند. شخص ديگري (ظاهرا مرحوم آيتالله کبير) از علماي بزرگ و فقهاي
برجسته بوده است ميپرسد، مگر چه اشکالي دارد؟
آيتالله
بروجردي در جواب ميگويند: اشکال بزرگ اين امر در اين جا است که شاه با اسلحه توپ
و تفنگ به جان مردم ميافتد، با اين اسلحه ميشود مقابله کرد ولي اگر شما به جاي
او نشستيد، اسلحه شما ايمان و عقايد مردم است که به جان مردم مياندازيد. با اين
اسلحه نميتوان به راحتي مقابله کرد و لذا دين و ايمان مردم به بازي گرفته ميشود.»
[منبع:
دکتر صادق طباطبايي - خاطرات سياسي اجتماعي (1) - نشر عروج (وابسته به موسسه نشر و
تنظيم آثار امام)- تهران - 1387 - صفحه 27 .
برگرفته از وبلاگ وزين جهل مرکب
موفق باشيد