ديشب به ياد روى تو خون مى گريستم***از من مپرس بى تو كه چون مى گريستم اى كاش تا كه بودى و مى ديدى از غمت***هردم چسان زسوز درون مى گريستم تا صبح در فراق تو اى يار مهربان***فريادمى كشيدم و خون مى گريستم هرشب زهجر ماه رخت، ناله سركنم***سيلاب خون زچشم، روان تاسحر كنم در جستجوى گوهر وصل تو تابه كى***اين دل به موج اشك غمت غوطهور كنم روى زمين ز سيل سر شكم پر آب شد***خاكى نماند تا كه زهجرت به سر كنم جانم به لب رسيد و در اين حسرتم هنوز***كايد دمى كه سير به رويت نظر كنم شرمنده از گناه به راهت نشسته ام***كو قدرتى كه از سركويت گذركنم گرجان و دل ز آتش هجر تو سوخت، من***حاشا هواى وصل تو از سر بدر كنم
در وبلاگم برخي از ويژگي هاي منتظرين را گذاشته ام در صورت تمايل مطالعه فرمائيد