• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : موانع آرامش
  • نظرات : 13 خصوصي ، 159 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    عابدى بعد از سالها عزلت گزينى و شب زنده دارى ، عاقبت شبى بر اثر وسوسه شيطان دست از دعا و عبادت بر كشيد و گفت : چرا اينهمه الله الله مرا لبيك نمى آيد؟

    با دل افسرده به فكر فرو رفت و به خواب شد. در خواب حضرت خضرعليه السّلام را ديد و گفت خضرش كه خدا اين گفت به من ، بلكه آن الله تو لبيك ماست .




    آن يكى الله مى گفتى شبى

    تا كه شيرين مى شد از ذكرش لبى

    گفت شيطان آخر اى بسيار گو

    اين همه الله را لبيك گو

    مى نيايد يك جواب از پيش تخت

    چند الله مى زنى با روى سخت

    او شكسته دل شد و بنهاد سر

    ديد در خواب او خضر را در خُضر

    گفت هين از ذكر چون وامانده

    چون پشيمانى از آن كس خوانده اى

    گفت لبيكم نمى آيد جواب

    ز آن همى ترسم كه باشم رد باب

    گفت خضرش كه خدا اين گفت به من

    كه برو با او بگو اى ممتحن

    بلكه آن الله تو لبيك ما ماست

    و آن نياز و درد و سوزت پيك ماست

    نى ترا در كار من آورده ام

    نه كه من مشغول ذكرت كرده ام

    حيله ها و چاره جوئيهاى تو

    پيك ما بوده گشاده پاى تو

    درد عشق تو كمند لطف ماست

    زير هر يا رب تو لبيك ماست

    پاسخ

    سلام عليكم ...ممنون از حضور گرم شما