عيلکم السلام حاج آقا
ممنون براي جواب دادن شما (اجرتان با خدا باد)
بنده درمورد عمر سوال نکردم
درمورد فضيلت هم که خدا در قرآن در جواب کساني که گفتند ما زماني ايمان مي آوريم که آنچه به پيامبر داده شد به ما نيز داده شود مي فرمايد خدا بهتر ميداند که پيامبر خويش را در چه قومي قرار دهد
به هر حال شما توضيحاتي داديد که خود ميدانستم
و در پايان جايي که ميخواستيد وارد بحثي شويد که بنده نميدانم و اساس سوال بنده نيز همين بود و ميخواستم همين ها را برايم توضيح دهيد فرموديد که "ظاهراً ما نمىتوانيم با اين محدوديت علمى که داريم درباره عدالت خدا قضاوت کنيم."
درست است که محدود را توانايي رسيدن به نامحدود نيست ولي خدايي که ميداند ما محدوديم چرا برايمان اصلي از دين را واجب کرده است که يقين نداشتن به آن موجب بي اساس شدن دينمان ميشود و دانستنش براي ما که محدوديم غير ممکن؟
برداشت بنده از خدا آنقدر ها هم حقير نيست که مانند هر انسان بي اساسي گويم چرا من پسر فلان رئيس جمهور فلان کشور به نيامدم تا در رفاهي بيش از اين رفاه فعلي باشد (خداي خود را هنوز نشناخته ام و در مورد هيچ چيز هم هيچ چيز نميدانم ولي برداشتم آنقدرها هم حقير نيست که شما با توصيف هايتان سعي بر قانع کردن بنده ي حقير کرديد)
خدا همه چيز را بر اساس قوانيني به وجود آورده است که هيچ خللي درش نيست و اين تا جاييست که ما ميتوانيم سفينه اي را به سياره اي در هزاران کيلومتر آن طرف تر بفرستيم و زمان فرود سفينه بر آن سياره را بدون خطاي هزارم ثانيه محاسبه کنيم اما , توجه کنيد ميبينيد اموري هستند که از دست ما خارج اند و هرچه کنيم نميتوانيم آنها را تغيير دهيم و اراده ي انساني در برابرش حقير بوده و هست و خواهد بود و اين امور هستند که شک بر عدالت الهي مي اندازد
درضمن بنده سنگ خود را به سينه نميزنم و نميگويم مثلا چرا من اين طور نيستم پس خدا فلان است نه اصلا اين طور نيست (جواب شما طوري بود که گمان کرده بوديد چون من پيامبر نشدم بر عدالت الهي شک دارم يا همه چيز را براي خود ميخواهم و حال که نيست بر عدالت شک دارم) بنده وقتي انسان هاي ديگر را با انسان هاي ديگر ميبينم بر عدالت الهي شک ميکنم نه اينکه انسان هاي ديگر را با خود مقايسه کنم
به هر حال ممنونم که زماني را براي پاسخگويي به سوالم صرف کرديد (ولي جوابتان کافي نبود و آنهايي را گفتيد که ميدانستم ولي بازهم تلاشتان را درک ميکنم و از شما متشکرم)