تا کي براي ديدن رويت دعا کنم؟

تا کي دو دست خويش به سوي خدا کنم؟

در پيشگاه قدس تو از خاک کمترم

بگذار خاک پاي تو را توتيا کنم

امّيد زندگاني من ، مهدي عزيز!

من آمدم به درگه تو التجا کنم

با اين زبان الکن و اين طبع نارسا

هر جا روم براي ظهورت دعا کنم

جبريل مفتخر به گدايي کوي توست

لايق نيَم گداي تو خود را صدا کنم

با نامه اي سياه به درگاهت آمدم

شايد تو را ز آمدن خود رضا کنم

امام صادق عليه السلام:
کسي که دوست دارد بداند آيا نمازش پذيرفته شده يا نه ، با تامل بنگرد که آيا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟
پس به اندازه اي که او را بازداشته از او پذيرفته مي شود.

ممنون از حضورت تنهام نزار [گل]

سلام عزاداري شما قبول درگاه حق

تفاوت آزادي و آزادگي ر همين است. داستان بشر حافي مثال خوبي است برادر التماس دعا

سلام

حاج آقا سخت نگيريد بندگي بندگي است چه اشکال داره آدم روشنفکر باشه و روش بندگي اش با آدماي کوچه و بازار فرق کنه

من ميگم الآن وقت اين بحث ها نيست چون رب النوع ها هم فرق کرده اند در حال حاضر موسبقي اصيل ايراني نمي تونه جايگاهي داشته باشه چون مي فهميم چي ميگه ولي موسيقي خارجي چون نه از آهنگش سر در مياريم و نه زبان بلديم بهتره

اصولا" بايد در حرفهامون از کلمات قلمبه استفاده کنيم و از برتري بي حجابي و آزادي مهپاره يا همون ماهواره حرف بزنيم بايد با تقليد از اروپا پوششمون ،نوع غذاخوردنمون،نحوه ي پذيرايي هامون، کاکلمون، سلام و عليکمون،احترام به والدين و بزرگترامون تغيير کنه

من يکي کوتاه بيا نيستم خواننده هاي شما ايراد نگيرن

سلام

خوشا به احوال آن کنيز و اربابي که با شنيدن اين جمله که اگر بنده مي بود از صاحب اختيار خود پروا مي کرد به خود آمدند آن دوره مردم مثل امروز روشنفکر و آزاديخواه نبودند امروزه به يمن دستگاههاي ارتباط نا جمعي علنا" با شيطان همرقص و همکاسه مي شوند و براي آنکه انگ کهنه پرستي بهشون نزنند به آن افتخار هم مي کنيم

سلام

ممنون که اومديد

آدمي زاد هر چه انسان تر مي شود
چشم به راه تر مي شود
اين حقيقت زيبايي است که همواره مي درخشد

صداي تو گرم است و مهربان
چه سحر غريبي درين صداست
صداي دل مرد عاشق است
که اين همه با گوشم آشناست
صداي تو همچون شراب سرخ
به گونه ي زردم دوانده خون
چنين که مرا مست مي کني
نشاني ي ميخانه ات کجاست ؟
به قطره ي شبنم نگاه کن
نشسته به گلبرگ مخملي
به مخمل آن نيمتخت سرخ
اگر بنشاني مرا به جاست
صداي تپش هاي قلب من
به گوش تو مي گويد اين سخن
که عاشقم و درد عاشقي
چگونه نداني که بي دواست ؟
ز جک جک گنجشک هاي باغ
تداعي صد بوسه مي کنم
بيا و ببين در خيال من
چه شور و چه هنگامه يي به پاست
چه بي دل و بي دست و پا منم
چنين که شد از دست دامنم
چرا به کناري نيفکنم
ز چهره حجابي که از حياست
دلم همه شد آب آب آب
که سر بگذارم به شانه ات
مگر بنوازي و دل دهي
که فاش کنم آنچه ماجراست
به زمزمه گويد زمان عمر
که پاي منه در زمين عشق
به غير هواي تو در سرم
زمين و زمان پاي در هواست

[گل]

سلام.انشاالله کربلايي بشي

خوشحال ميشم نيم نگاهي به سنگرحقير بندازيد.باشعر"خداحافظي ازکربلا" به روزم

ياعلي

سلام

ممنون که به وبم سر زدين

آيا موافق با تبادل لينک هستيد ؟

جان عاشقان و شيفتگان تو، در آتشي از ماتم مي‏سوزد و شراره‏اش دنيا را مي‏سوزاند. هق‏هق گريه، رخصت تسليت‏گويي نمي‏دهد و طاقت شانه‏ها را مي‏گيرد.

غم جانکاه تو را بر دل مجروح عاشقان تسليت مي‏گوييم.