سلام
در دل خود كشيده ام نقش جمال يار راپيشه خود نموده ام حالت انتظار راريخته دام و دانه شه از خط و خال خويشتن صيد نموده مرغ دل برده از او قرار راسوزم و سازم از غمش روز و شبان بخون دل تا كه مگر ببينم آن طرّه مشكبار رادولت وصل او اگر يكشبي آيدم بكفشرح فراق كي توان داد يك از هزار را
اللهم عجل لوليک الفرج