رسيد آن شه رسيد آن شه بياراييد ايوان را
فروبريد ساعدها براي خوب کنعان را
چو آمد جان جان جان نشايد برد نام جان
به پيشش جان چه کار آيد مگر از بهر قربان را
بدم بي?عشق گمراهي درآمد عشق ناگاهي
بدم کوهي شدم کاهي براي اسب سلطان را
با سلام مي دانيم كه شما هم حتما دوستان ديده و ناديده خود را ياد خواهيد كرد