اينگونه سيب سرخ هم از چشمم افتاده ست شيريني اش ، طعم لبانت را نمي دانست قيچي شدم ، بال و پرم را يک به يک چيدم ســـَمت ِ وسيع ِ آسمانت را نمي دانست
لاي ورقها ، نامه ها ، دفترچه ها گشتم حتي کتابي داستانت را نمي دانست