مي روم تا در ره محبوب خود قربان شوم
سر جدا اندر لب شط با لب عطشان شوم
مي روم تا عالمي از كار خود محزون كنم
صحنه كرب و بلا از خون خود گلگون كنم
شهيد راه وطن اين منم كه در خاكم
ز دهر ديده فرو بسته ام در افلاكم
بامر حق بخروش آمدم سوي باطل
بجنگ كفر من آن حق پرست بيباكم
طمع به خاك وطن داشت خصم و غافل بود
كه در برابر او سخت كوش و چالاكم
اگر چه كشته آزادي وطن گشتم
كنون بخاك سيه سر نهاده صد چاكم
ز خون من پس از اين لاله رويد و گويد
به تربتم چه نشستي مجو كه غمناكم
شهيد راه وطن مست عشق حق باشم
كه بي نياز بتابوت و چوبه تاكم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خيلي زيبا بود استفاده کردم[گل]
التماس دعا و به روزم[گل]