• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : افسردگي ....
  • نظرات : 13 خصوصي ، 113 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    درود

    از اينکه مطالب منو خونديدو نظرتونو گفتيد ممنونم ولي همين اسلام در آيه 12 سوره مائده ميگه با يهوديان ومسيحيان دوستي نورزيد

    من قصد توهين به هيچ فرقه يا مذهبي رو ندارم فقط نظر خودم رو ميگم

    پاسخ

    سلام عليكم ...ممنون از اين كه از وبلاك راه فضيلت ديدن كرديد در پاسخ شما بايد عرض كنم كه آيه 12 نيست بلكه آيه 51 مي باشد و آن هم علت دارد لطفا علت اين دستور را به صورت كامل بخوانيد ... (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ) با توجه به شان نزول آيه و ساير قرائنى كه در دست است، منظور از آن در اينجا اين نيست كه مسلمانان هيچگونه رابطه تجارى و اجتماعى با يهود و مسيحيان نداشته باشند بلكه منظور اين است كه با آنها هم پيمان نگردند و در برابر دشمنان روى دوستى آنها تكيه نكنند.مساله" هم پيمانى" در ميان عرب در آن زمان رواج كامل داشت و از آن به" ولاء" تعبير ميشد.جالب اينكه در اينجا روى عنوان" اهل كتاب" تكيه نشده بلكه به عنوان" يهود و نصارى" از آنها نام برده شده است، شايد اشاره به اين است كه آنها اگر به كتب آسمانى خود عمل ميكردند هم پيمانان خوبى براى شما بودند، ولى اتحاد آنها به يكديگر روى دستور كتابهاى آسمانى نيست بلكه روى اغراض سياسى و دسته‏بندى‏هاى نژادى و مانند آن است.سپس با يك جمله كوتاه، دليل اين نهى را بيان كرده ميگويد:" هر يك از آن دو طايفه دوست و هم پيمان هم مسلكان خود هستند". (بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ).يعنى تا زمانى كه منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمى‏پردازندروى اين جهت،" هر كس از شما طرح دوستى و پيمان با آنها بريزد، از نظر تقسيم‏بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد". (وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ).و شك نيست كه" خداوند چنين افراد ستمگرى را كه به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خيانت كرده و بر دشمنانشان تكيه ميكنند، هدايت نخواهد كرد". (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)در آيه بعد اشاره به عذرتراشى‏هايى ميكند كه افراد بيمار گونه براى توجيه ارتباطهاى نامشروع خود با بيگانگان، انتخاب ميكنند، و ميگويد:" آنهايى كه در دلهايشان بيمارى است، اصرار دارند كه آنان را تكيه گاه و هم پيمان خود انتخاب كنند، و عذرشان اين است كه ميگويند: ما مى‏ترسيم قدرت به دست آنها بيفتد و گرفتار شويم". (فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ) «1».قرآن در پاسخ آنها ميگويد:" همانطور كه آنها احتمال ميدهند روزى قدرت به دست يهود و نصارى بيفتد اين احتمال را نيز بايد بدهند كه" ممكن است سرانجام، خداوند مسلمانان را پيروز كند و قدرت به دست آنها بيفتد و اين منافقان، از آنچه در دل خود پنهان ساختند، پشيمان گردند" (فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نادِمِينَ).در حقيقت، در اين آيه از دو راه به آنها پاسخ گفته شده است: نخست اينكه اين گونه افكار از قلبهاى بيمار بر ميخيزد و از كسانى كه ايمانشان متزلزل و نسبت به خدا سوء ظن دارند و گرنه يك فرد با ايمان اين گونه فكر به خود راه نميدهد، و ديگر اينكه بفرض كه چنين احتمالى باشد آيا احتمال پيروزى مسلمين در كار نيست