• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : افسردگي ....
  • نظرات : 13 خصوصي ، 113 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      >
     

    سلام

    ممنون از حضورتون در گل سرخ

    خيلي داستان خوب و آموزنده اي بود...


    استفاده کردم...

    التماس دعا

    پاسخ

    سلام عليكم
    کاربر گرامي
    در تاريخ يكشنبه 20 آذر 90 نوشته (افسردگي...) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. موفق باشيد.
    سلام حاج آقا
    دارم جا باز ميکنم براي بهترينها
    اين آپت خيلي زيبا بود و نهايت استفاده را کردم
    ممنونم
    پاسخ

    سلام عليكم ...الحمد لله شما هم خوب بوديد
    ممنون از پستتون
    منتظر پست بعدي هستم
    البته گاهي لازمه ها چون انسان رو به تفكر وا ميداره

    باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه،يادم آمد کربلا را،دشت پر شور بلا را،گردش يک ظهر غمگين،گرم و خونين،لرزش طفلان نالان،زير تيغ و نيزه ها را،با صداي گريه هاي کودکانه،وندرين صحراي سوزان،ميدود طفلي سه ساله،پرز ناله،دلشکسته،پاي خسته،باز باران،قطره قطره،ميچکد از چوب محمل،آخ باران،کي بباري برتن عطشان ياران،ترکنند از آن گلو را،آخ باران... آخ باران

    ممنون از حضورتون.انشا الله



    سلام

    خيييييييييييييييييييييلي عالي بود

    پاسخ

    سلام عليكم

    اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست

    منزل آن مه عاشق کش عيار کجاست

    شب تار است و ره وادي ايمن در پيش

    آتش طور کجا موعد ديدار کجاست

    هر که آمد به جهان نقش خرابي دارد

    در خرابات بگوييد که هشيار کجاست

    بي عشق مباش اگر چه محض سخن است

    بي درد مزي اگر چه درد بدن است

    در قيد فنا مباش کازادي تو

    از نيستي و نيست، مجرد شدن است

    آن رند که در عالم دل آگاه است

    از دامن او دست فلک کوتاه است

    اي آنکه به دل تو را غم جانکاه است

    از ما تا تو هزار فرسخ راه است

    داستان بسيار زيبا بود

    -------------------------

    اي گشته تو را صفات، مانع از ذات

    از ذات فرو نمان به اميد صفات

    چندم پرسي کز چه جهت روزي توست

    با آنکه خداست رازق از کل جهات

    سر کرده? اهل دانش و ديد اينست

    شايسته تخت و تاج جمشيد اين است

    خورشيد هزار طعنه دارد با بدر

    بدري که زند طعنه بخورشيد اين است


    در دين حق ار نبوده‌اي مادر زا

    اين چشم ببند و چشم ديگر بگشا

    بشناخت تو را هر آنکه دور از من ديد

    چون قبله که پيدا شود از قبله نما

    اي عشق بحسن ديده در ساز مرا

    عيبم همه سر بسر، هنر ساز مرا

    دل گيرم از آب زندگاني، دلگير

    لب تشنه بخوناب جگر ساز مرا


    همه شب نالم چون ني

    که غمي دارم ، که غمي دارم …

    دل و جان بردي امّا

    نشدي يارم ، يارم

    با ما بودي ، بي ما رفتي …

    چون بوي گل به کجا رفتي

    تنها ماندم ، تنها رفتي …

    چو کاروان رود ، فغانم از زمين ، بر آسمان رود

    دور از يارم ، خون مي بارم …

    فتادم از پا به ناتواني ، اسير عشقم ، چنان که داني

    رهايي از غم نمي توانم ، تو چاره اي کن ، که مي تواني …

    گر ز دل بر آرم آهي

    آتش از دلم خيزد

    چون ستاره از مژگانم

    اشک آتشين ريزد …

    چو کاروان رود ، فغانم از زمين ، بر آسمان رود

    دور از يارم ، خون مي بارم …

    نه حريفي تا با او غم دل گويم

    نه اميدي در خاطر که تو را جويم

    اي شادي جان ، سرو روان ، کز بر ما رفتي

    از محفل ما ، چون دل ما ، سوي کجا رفتي …

    تنها ماندم، تنها رفتي …

    به کجايي غمگسار من ، فغان زار من بشنو باز آ ، باز آ

    از صبا حکايتي ز روزگار من بشنو باز آ

    باز آ سوي رهي

    چون روشني از ديده ما رفتي

    با قافله باد صبا رفتي

    تنها ماندم …

    تنها رفتي …
    سلام استادممنون ازحضورتون
    سلام استاد بزرگوار
    سپاسگزارم از حضور و راهنماييهاي شما .
    هميشه از مطالب وبلاگ ارزشمند شما بهره مند ميشوم .
    سربلند باشيد .

    پاسخ

    سلام عليكم
     <    <<    6   7   8      >