وبلاگ :
راه فضيلت
يادداشت :
آخرين قرص ضد افسردگي رسيد
نظرات :
8
خصوصي ،
106
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سرخوش ز سبوي غم پنهاني خويشم
سلام بزرگوار
ممنون از حضور نورانيتون.مجددا چشم براه قدوم سبزتون هستم
يا علي
چشمهايم انتهاي کوچه را مي کاود آنگاه که مي گويند در نيلي ترين آدينه، گام هاي نوراني ات را بر سنگفرش آن خواهي گذاشت. چشم به راهت مانده ام آقا...
شب ها را تا سپيده دم عشق مي خوانم و سحرگاهان تا شب اذان اميد در گوش تک تک قناري ها زمزمه مي کنم...لحظه هاي خاکستري ام بي پيرايه تقديم وجودت ، که مي دانم به نامِ نامي ات "هيچ" در چنته ام با خود به اين سو و آن سو مي کشم. لحظه هايم را با تو تقسيم مي کنم که عدالت را چونان ذره اي در دل خاک و آسمان ها از چشمانت پنهان نمي ماند.
تمام قلبم را به وسعت نيلوفرانه ترين طپش ها نثار آمدنت خواهم کرد آنگاه که بگويند خواهي آمد با دستي از عدل و قلبي که بي صبرانه براي گنجشک هاي بي پناه دست از طپيدن بر نخواهد داشت. بزرگترين نگاه من به کوچکترين ستاره آسمان دوخته تا شبي از شبها آغوش بگسترانم و مهتاب را در آغوش کودکانه ام بگيرم.
من غرور قرن را در هم خواهم کوبيد، جنون چلچله ها را زنداني خواهم کرد و ريشه هايم را به دست تيشة مبهوتي مي سپارم که مي دانم هيچ گاه زخمي نخواهد داشت.من واژه ها را اسير مهرباني ات، کوچه ها را آذين از نرگس ها، شب را چراغاني از تمام گلبوتة ستاره خواهم کرد. در پشت نگين وارة اشک هايي جانسوز، انعکاسي از انتظار آمدنت موج مي زند.
با ياد آن روز که فوج فوج کبوتران زير پايت نقل مي ريزند و شب بو سر بر بالين، تب دار مي گريم. آن روز که مي دانم همين نزديکي ست...مثل خداي نور و صلابت و مهر. مثل شکوهِ شب پره هايي که پشت شيشه هاي باران زده اشک را تلاوت مي کنند.
من آن روز اذان نيايش را از حنجرة سرخ لاله اي خواهم شنيد که زيرِ آواره ترين عشق، مدفون شده بود. من آن روز تمام بي کسي و بي پناهي ام را در ظهرترين، نماز کرب و بلا فرياد مي زنم و با تمام قاصدک ها تمام پيکره هاي صلح را در بيغوله ترين جايگاه ـ بالاترين ديدگاه ـ مي گذاريم.
پاسخ
سلام عليكم و ممنون از حضور شما