• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : احسان امام حسين درحق عرب باديه نشين
  • نظرات : 24 خصوصي ، 35 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    عليکم السلام برادر سجاد عزيز
    آقا ممنون ، بله نه تنها سبقت در امر خير بلکه کمک هم با توجه به شخصيت باشد که از ماجرا درس گرفته مي شود

    درود بر شما

    ممنون از مطلب با ارزشتون. ممنون كه به روابط عمومي به زبان آدميزاد سر زديد.

    ممنونم از حضور سبز شما

    از حضور نوارني تو

    داداش سجاد تو جات تو دل بهشت هست اصلا چهره تو خيلي نوراني هست چون خيلي پاکي من افتخار ميکنم تو وبلاگت لينک دارم
    سلام مرسي كه بهم سر زدين

    خب من فكر ميكنم گير ِ كار اينجاس كه چطور ميشه به جايي رسيد كه همه جا فكر او باشي و فكر ِ اينكه مثلا آيا اين حرفم او رو راضي ميكنه يا نه !!! اين عملم !!! يا هرچي.... اينكه انسان اونم اين انساني كه نسيان همه ي وجودشو فرا ميگيره چطوري ميتونه توي تمام ِ لحظاتش به او فكر كنه و او جاري بشه در ثانيه ها در لحظه ها!!!

    نميدونم ميتونم منظورمو بيان كنم يا نه!!!

    مثلا وقته نماز كه ميشه بدويي سر ِ سجاده نه بخاطر ِ اينكه وظيفه اي داري و باااااايد انجام بدي به اين خاطر كه زمان ِ اون گفنگو شيرينه فرا رسيده !!!! اون گفتگويي كه ازش لذت ميبري ! پاكي ميخواد نه؟

    اينو ميدونم كه بايد عاشق باشي ! به زبون ِ ساده بايد عشقت بشه كه هر لحظه توي يادت باشه! اين عشق چطوري بدست مياد ... منبعي هم مورد ِ نظرتون باشه ميخونمش... يه كلام چطوري ميشه عاشق شد؟

    پاسخ

    سلام عليكم .ممنون كه به من سر زدين ودرباره تقويت عشق سوال كردين . لطفا اين كامنت را به دقت بخون اگه بازم سوالي داشتيد حتما مطرح كنيدبراي تقويت عشق الهي بايد چه کنيم؟پيش از آن که راه و رسم عاشقي را بيان کنيم. لازم است عشق را تعريف نماييم و ويژگي‌هاي «عاشق حقيقي» را بشناسيم.واژة عشق در معارف اسلامي با همين لفظ و حروف (ع. ش. ق) کاربرد زيادي ندارد و ما به بيش از سه مورد دست نيافتيم.يک مورد براي عبادت به کار رفته است. مرحوم کليني (ره) در اصول کافي از امام صادق (ع) نقل مي‌کند: «أفضل الناس من عشق العبادة و عانقها؛(1) برترين مردم کسي است که به عبادت عشق بورزد و ملازم آن باشد».مورد ديگر براي جناب سلمان فارسي (ره) مشاهده مي‌شودکه پيامبر اکرم(ص) فرمود: «بهشت بيشتر به سلمان عشق مي‌ورزد تا سلمان به بهشت».(2)مورد سوم حديثي است از اميرالمؤمنين (ع) به نقل از امام باقر(ع) در مورد اباعبدالله الحسين (ع) و شهداي کربلا. روايت چنين است: «علي(ع) بامردم کوفه عازم صفين بودند، نزديک کربلا که رسيدند، حضرت از ياران خودش جلو افتاد. وقتي به مکاني به نام «مقدخان» رسيدند، چند بار آن جا را دور زد و طواف کرد و فرمود: اين جا مکاني است که دويست پيامبر خدا(ص) و دويست نفر از اولاد پيامبران را به ناحق کشته‌اند که همة آنان جزو شهدا هستند، سپس به واقعة عاشورا اشاره کرد و فرمود: اينجا، استراحتگاه اسب‌ها و مرکب‌هاي شهيدان عاشقي است که به خاک و خون کشيده مي‌شوند [و عشق آنان به عالي‌ترين درجة ممکن رسيده است، به گونه‌اي که] نه احدي از پيشينيان بر آنان سبقيت جسته، و نه کسي از آيندگان به گرد آنان مي‌رسد».(3)در منابع شيعي شايد نتوان مورد ديگري پيدا کرد که اين واژه به کار رفته باشد.اما بحث بر سر لفظ عشق نيست، بلکه مفهوم و معناي حقيقي عشق مورد نظر است که اين مفهوم با عبارات مختلف و الفاظي مانند حبّ و محبّت بيان شده است، مثلاً جمله‌اي که حضرت سيدالشهدا و سالار عشاق در دعاي عرفه بيان مي‌دارد و به معشوق خويش چنين مي‌گويد: «خدايا! همين افتخار مرا بس است که بندة کوي تو باشم».مفهوم عشق و عاشقيعشق جذبه‌اي است از نوع محبّت و مافوق محبّت. مجمع البحرين مي‌نويسد: «عشق محبتي است که از حد تجاوز کند و انسان را از حال عادي خارج نمايد. پس هر محبتي ملازم عشق نيست اما هر عشقي با محبت همراه است. انواع محبت‌ها در انسان وجود دارد، امّا همة آنها در مرتبة عشق نيستند. دو دوست نسبت به يکديگر محبت دارند. مريد نسبت به مراد و مرشد خويش محبت دارد اما عشق محبتي ديگر است.عشق که فعل ماضي آن «عشق» است، در اصل از «عَشَقه » که نام گياهي است که در فارسي به آن پيچک مي‌گويند، گرفته شده است. اين گياه به هر چيزي برسد، دور آن مي‌پيچد و به تدريج آن را در احاطة خود مي‌گيرد. وقتي حبّ اشتداد پيدا کند و همانند پيچک جان و روح انسان را به تسخير خويش در آورد، آن را «عشق» مي‌نامند.جالينوس حکيم مي‌گويد. «در مغز انسان سه جايگاه ويژه قرار دارد: يکي مخزن تخيل است. دومي جايگاه فکر و سومي ظرف ذکر و يادآوري است».عاشق به کسي گويند که لحظه‌اي خيال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چيزي جز معشوق نمي‌انديشد و کسي جز او را نمي‌بينند. هر کس چنين نيست، عاشق نيست.(4)عشق قهّار است و من مقهور عشق چون قمر روشن شدم از نور عشقبنابراين تا انسان از خودپرستي، نفس‌پرستي و بت‌پرستي کهن و مدرن رها نشود و در منزل «عبوديت و بندگي» سکني نگزيند، عشق را نمي‌فهمد و عاشق نگشته است.چگونه مي‌توان عاشق خدا شد؟1- بندگي:امام سجاد (ع) مي‌فرمايد: «العبودية جوهرة کنهها ربوبية؛(5) بندگي گوهري است که باطنش خدايي و خداوندگاري است».چرا در تشهد نماز ابتدا شهادت به عبوديت خاتم الانبيا مي‌دهيم، سپس رسالت او را گواهي مي‌کنيم؟ چون شرف آن نبي مکرّم، در بندگي او بود نه در رسالت او.آيا نخوانده‌اي آيه قرآن را که شيطان در مقابل بندة خدا اظهار عجز و ناتواني مي‌کند؟دشمن قسم خوردة انسان گفت: «به عزّتت سوگند! که تمام انسان‌ها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت»؛ آناني که دل از غير بريدند و براي تو خالص شدند. مخلص آن بندة عاشقي است که هر دو عالم را يک باره از دل برون کرده تا غير او را نبيند و محبت هيچ چيزي حتي بهشت در دل او نباشد.کسي که عبد خدا گشت و مشمول خطاب يا عبادي قرار گرفت، بندة شيطان و انسان يا هواي نفس نمي‌شود. پس جادة عشاقي، جادة عبوديت و بندگي است. راه و رسم بندگي آموز تا عاشق شوي. سير و حرکت زماني ميسّر است که در اثر معرفت و آگاهي بيداري دل حاصل گردد و چراغ ايمان در دل روشن شود. روغن چراغ ايمان، عمل صالح و ترک گناه است.2- پيروي از پيامبر:ايمان به خدا، و تنفر و بيزاري از فسق و کفر و گناه در نهاد هر انساني بالفطره وجود دارد. وقتي از درون سر برآورد و در عرصة عمل صالح تجلّي پيدا کرد، گل عشق که علامت کمال و رشد يافتگي است، شکوفه مي‌زند.عاشق مهجور، چشم به راه پيام معشوق است و به هر چيزي که به معشوق تعلق دارد يا نماينده و پيام رسان او است، عشق مي‌ورزد. قرآن کريم مي‌فرمايد:«اي پيامبر! به مردم بگو: اگر خدا را دوست مي‌داريد(و به او عشق مي‌ورزيد)، از من پيروي کنيد، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و لغزش‌هاي گذشتة شما را ببخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است».(6)آري عشاق خدا، مطيع رهبران الهي هستند. عاشق خدا نبايد انتظار داشته باشد که رهبر الهي از آنان اطاعت کند و دستور بگيرد و يا با تحميل افکار خود براي رسيدن به مقاصد و اهداف مادي به او فشار بياورد که اين کار به زيان مردم است، چنان که مي‌فرمايد: «بدانيد رسول خدا ميان شما است. هر گاه در بسياري از امور از شما پيروي کند، به مشقت خواهيد افتاد، ولي خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل‌هايتان زينت بخشيده و کفر و فسق و گناه را منفور شما قرار داده است. رشد يافته و هدايت شده کساني هستند که واجد اين صفات باشند».(7)انسان هنگامي مي‌تواند به اوج ايمان برسد که نيرومند‌ترين علاقة او يعني عشق به خويشتن را تحت الشعاع عشق به ذات خدا و نمايندگان او قرار دهد. پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: «سوگند به کسي که جانم در دست او است! هيچ يک از شما به حقيقت ايمان نمي‌رسد مگر زماني که من نزد او محبوب‌تر از خودش و مالش و فرزندش و تمام مردم باشم».(8)نکتة ظريفي در آية مذکور که شايسته است در آن دقت شود، اين است که همة جمله‌هاي قبل به صورت خطاب است اما جملة پاياني آيه (اولئک هم الراشدون) به صورت غايب است. تفاوت تعبير ظاهراً براي اين است که نشان دهد: حکم «عاشق خدا، مطيع رهبر است» اختصاص به ياران پيامبر(ص) ندارد، بلکه يک قانون عمومي است.يکي ازعلايم رشد يافتگي در هر زماني اين است که صفاتي فطرت خويش را با عشق به ايمان، تنفر از کفر و فسق و عصيان و اطاعت و پيروي کامل از رهبري حفظ کند.(9)3- تهجد:عشق وصال بي سحرخيزي نمي‌شود.عشق وصال‌داري و شب تا صبح سر بر بستر ناز خوابت آيد؟ زهي خيال باطل! نشنيده‌اي که با کليمش موسي (ع) فرمود: «دروغ مي‌گويد کسي که گمان برد خدا را دوست دارد، ولي چون تاريکي شب در آيد، خواب را بر حضورم ترجيح دهد».(10)4-خود شناسي:عشق يک ميل دروني است که براي ظهور و فعليت يافتن، مانند همة اميال دروني نيازمند فضايي مناسب است تا پرورش يابد و شکوفه و گل دهد.اگر چه عشق ريشه در آفرينش انسان دارد ليکن تجلي و ظهور آن وابسته به ميزان شناختي است که عاشق از کمال معشوق دارد. پس شدت عشق و زياد و کم شدن شعلة آتش درون سوز عشاق به دو عامل بستگي دارد:1‌‌- ميزان کمال که در معشوق نهفته است و جلوه‌هايي که از آن بروز مي‌کند.2‌‌- ظرفيت فکري عاشق و ميزان شناختي که از معشوق و تجليات او دارد.بنابراين نخستين گام در شعله‌ور شدن، آتش عشق، داشتن شناخت درست از کمال و جلوه‌هاي معشوق است. تحصيل شناخت خدا، براي اکثر افراد بدون خودشناسي و شناخت تجليات خدا ميسر نيست.از اين رو خودآگاهي و خودشناسي برترين شناخت‌ها دانسته شده است.علي(ع) مي‌فرمايد: «افضل المعرفة، معرفة الانسان نفسه؛(11) برترين آگاهي ومعرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد». علامت اين که انسان خودآگاه گشته و خود را شناخته است، خداشناسي او است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اعرفکم بنفسه، اعرفکم بربّه؛(12) داناترين شما در خودشناسي، خداشناس‌ترين شما است».تو که از نفس خود زبون باشي عارف کردگار چون باشي؟!اي شده در نهاد خود عاجز کي شناسي خداي را؟ هرگز!5- ترک گناه:انساني که مي‏خواهد عاشق خدا شود، بايد براي خود بن

    سلام بر آقاي شاهسون عزيز

    ممنون كه به يادم بوديد

    پست جديدتون آموزنده بود

    عكس زيبايي گذاشتين

    ايشالله قسمت بشه مشرف بشين و اگر هم شدين مجدد تشريف ببريد

    به نظر شما اون صائقه شامل حال ماهم ميشه؟؟؟

    آقاي شاهسون من يه سوال دارم.

    البته ديگه راجع به مسائل قبلي نيست.يه موضوع ديگه است.

    ميتونم رو كمكتون حساب كنم؟

    چطور ميشه بنده بود؟ عبد ِ او ... عبوديتي كه با اطمينان باشه عبوديتي كه خودش بشه يه پادشاهي در دل.؟ ؟؟؟؟؟
    در مورد ِ اين پستتون هم:
    اطمينان بخدا از كجا مياد؟ يعنب ريشش توي چيه؟
    پاسخ

    سلام ممنون كه به خونه خدتون سر زديد وسوالتون را صادقانه مطرح كردين .اما اين سوال چگونه ميشه بنده خوب خداا بود ؟ببين بنده خوب اوني كه هرچه مولا به او دستو داده بي چون وچرا انجام بده پس اول بايد ياد بگيره مولااز او چي خواسته وبا چه كيفيتي بعد هم با تمام وجودش اون را انجام بده وفقط به رضايت او فكر كنه وكار را طوري انجام بده كه كامل ورضايت اور باشه .اما اطمينان به خدا از كجا به دست مياد ؟.از ايمان به خدا ايمان به اين كه خدا ادم را ميبينه خدا روزي ميده وخداوند هميشه با ادم هست وتوي گرفتاري كمكش ميكنه وتو شادي هم به يادش هست ووهمه اينها تنها در صورتي است كه ادم هميشه به ياد خدا باشه چون خود خداوند در قران فرموده كه اگر من را ياد كنيد من هم به ياد شما هستم .اگه سوال ديگه اي بود من در خدمتم
    سلام سايتت حرف نداره خيلي با کلاس و پر محتوا زنده باشي


    انشاالله هميشه شاد و خرم باشي


    سلامتي آبجي باران رو بهت تبريک ميگم براش دعا کن تا خوب خوب شه

    اجرکم عنداللله


    زنده باد فرزندان ايران زمين

    دوستدار واقعي تو ناصروووووووو از بندر خونگرم و پر حرارت بوشهر

    سلام خوبم شما خوبيد؟

    راستش اين روزا وقت ندارم به اخلاق فكر كنم چون به اندازه كافي سرم شلوغ هست ولي سعي ميكنم خوش اخلاق باشم ولي سخته

    سلام برادر عزيز.انتخاب مطالبتون آگاهانه هستش.همين داستان شما ميتواند دليل بر عدل الهي باشد به اين معنا كه هر چيزي رو در سر جاي خود قرار دهيم كه همان لياقت وشايستگي است نه مساوي بودن.من شما رو لينك كردم اگه خواستين بنده رو لينك كنين.ممنونم

    سلام

    استفاده كرديم

    داستان قشنگي بود...

    سلام

    ....التماس دعا

    سلام آقا سجاد عزيز حالت خوبه ؟از حضور و اظهار لطفتون ممنونم.

    مطلب بسيار قسنگي بود . موفق باشيد انشاءالله.

     <      1   2   3      >