يا رب بگشا گره ز کار من زار
رحمي که زعقل عاجزم در همه کار
جز در گه تو کي بودم در گاهي
محروم ازين درم مکن يا غفار
شكر و سپاس و منت و عزت خداي را پروردگار خلق و خداوند كبريا
دادار غيب دان و نگهدار آسمان رزاق بنده پرور و خلاق رهنما
اقرار مي كند دو جهان بر يگانگيش يكتا و پشت عالميان بر درش دو تا
گوهر ز سنگ خاره كند، لعل از صدف فرزند آدم از گِل و برگ گُل از گيا
سبحان من يميت و يحيي و لااله الا هو الذي خَلَقَ الارض و السما
باري، ز سنگ چشمه ي آب آورد پديد باري از آب چشمه كند سنگ در شتا
گاهي به صنع ماشطه بر روي خوب روز گلگونه ي شفق كند و سرمه ي دجا
درياي لطف اوست وگرنه سحاب كيست تا بر زمين مشرق و مغرب كند سخا