سلام آقا سجاد
من رفتم راجع به اين موضوعي که شما گفتيد تحقيق کردم
در مورد امام زمان و بعد از ظهورشون
آره حق با شماست
امام زمان اول هدايت مي کنه
مطمئنا" قلب مهربون امام زمان با حرفي که من اول زدم به تناقض مي خوره
اما در مورد تنهايي و از خود متنفر بودن...
ببينيد هر انساني تو شرايط گوناگون مي تونه دچار همچين احساسي بشه
اما بهتر نيست هر موضوعي رو به خدا و پيغمبر وصل نکنيم؟
من اصلا" با حرف شما موافق نيستم
ببينيد درسته که هر چقدرايمان قلبي آدما افزايش پيدا کنه
انسان ها راحت تر مي تونن با زندگي کنار بيان
اما اين که چون من امام زمان و دوست دارم پس نبايد از خودم خسته بشم يه نظريه ي اشتباهه
چون که نه من معصومم ...
نه به اون درجه از ايمان رسيدم که بخوام با فکر کردن به خدا و خلقتش آروم بگيرم
اما در مورد مثالي که زديد
من عشق ورزيدن و محبت کردن يه طرفه رو زياد تجربه کردم
اما بهتره اينو بدونيد که دنياي ما ديگه توش صميميت حرف اول و نمي زنه
الان همه خودخواه شدن
و تزريق عشق و احسان و نيکي به آدما عين تزريق سرطان مي مونه
چرا که هر چقدرم يک طرفه محبت کني اوني که نخواد ببينه ، مطمئنا" نمي بينه
اونيم که مي بينه حتي اگه محبت نکني باز عينک خوشبينيشو (که الان اسمش سادگيه) در نمياره
اما در مورد اين نوشتم :
ماها محکوميم به زندگي
فرصتي براي انتخاب نيست
اجباري براي تمام ثانيه هات
درسته که ما توي زندگي مي تونيم هر راهي دوست داريم انتخاب کنيم
اما قبل از اينکه به اين دنيا بيايم چي؟
ميشه واسم توضيح بديد تو عالم ذرع چرا ماها محکوم شديم به زندگي
شايد شما بگيد که ماها خودمون انتخاب کرديم که به اين عالم بيايم
پس چرا چيزي از انتخابمون يادمون نمياد؟
ميگن هر آدمي تو عالم ذرع خودش انتخاب کرده که مادرش کي باشه
پدرش کي باشه شيعه باشه يا سُني تو ايران باشه يا لندن و غيره
پس چرا ما آدما الان اينجوري پشيمونيم؟
حتي از زندگي کردن
...
از نظر من دوست خوب وجود نداره
به خاطر همينم من يکي که دنبالش نمي گردم
دوست خوب يه موجود غير زميني و دست نيافتنيه به اسم خدا
که ماها ازش خيلي دوريم
بعضي وقتا از اين که نمي تونم دوستم و لمس کنم لجم مي گيره
پيش خودم فکر مي کنم کاش خدا از هر انساني 2 تا مي آفريد
مثلا" از سحرناز با اين خصوصيات اخلاقي يه