• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : احسان به يك سگ
  • نظرات : 15 خصوصي ، 70 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اگه دوست داريد مي تونيد خصوصيش كنيد

    واسه من فرقي نمي كنه

    من ترجيح ميدم همه نظرمو بخونن تا هر كي فكر مي كنه

    مي تونه بهم اين چيزارو توضيح بده ، خب...

    توضيح بده

    بازم ممنونم كه وقت ميذاريد

    خوشحالم كه يكي هست كه مي تونه جوابمو بده

    فعلا

    پاسخ

    اين جواب در رابطه با كامنت قبل است راجه به اين سوال شما :سؤال: چرا خداوند انسان را بدون اختيار آفريد، تا مدتى با اختيار زندگى کند و سپس او را از دنيا بدون اختيار مى ميراند؟ کسى که چنين آمدنى را نمى خواست، چطور بايد مسئوليت کارهاى خود را داشته باشد و مورد حساب واقع شود؟پاسخ :در مورد اين که گفته‏ايد چرا خداوند انسان را بدون اختيار آفريد، بايد عرض شود که آدمى را دو نوع حيات است:1- حيات حيوانى و مادى:اين نوع حيات بين انسان و حيوان مشترک است و امورى از قبيل خوردن، آشاميدن و راه رفتن جزء اين حيات است. در اين گونه حيات اختيار راه ندارد، زيرا اوّلاً: قبل از خلقت کسى نيست تا به او اختيار داده شود که خلق شود يا نشود.اختيار دادن در خلق شدن، منوط است به اين که کسى باشد تا از او سؤال شود دوست دارى خلق شوى يا نه! اگر آفريده شده باشد، ديگر سؤال از خلقت اختيارى بى فايده است، چون تحقق يافته است.ثانياً: طبق قانون عليّت هرگاه علت تامه براى وجود معلول مهيّا شود، معلول حتماً موجود خواهد شد. معلول در اصل وجود خويش هيچ گونه نقشى ندارد. اين قاعده در اصطلاح فلسفه جبر عِلّى و معلولى ناميده مى شود؛ يعنى آفرينش انسان مانند همه حوادث و پديده‏ها بر اساس قانوت عليّت است و معلول و پديده در به وجود آمدنش، هيچ نقشى ندارد.2- حيات انسانى و معنوى که حيات فکرى و عقلائى استکه از مختصات آدمى است.بدين جهت خداوند او را بر ساير مخلوقات برترى داده است. اين حيات اختيارى بوده و انسان چنان آفريده شده که با اختيار خويش توانايى آن را داد که در مسير تکامل قدم نهاده و به جايى رسد که جز خدا نبيند، يا آن قدر سقوط کند که مانند حيوان بلکه بدتر شود.دعوت اسلام به سمت همين حيات اختيارى است: "يا ايّها الّذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول إذا دعاکم لما يحييکم؛ اى کسانى که ايمان آورديد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد، هنگامى که شما را به سوى چيزى مى خوانند که مايه حياتتان است".(1)جمادات، گياهان، حيوانات و ملائک و انسان هر کدام در مرتبه‏اى از کمال قرار دارند و اشرف مخلوقات انسان مى باشد که تمامى کمالات در وجود او به ظهور رسيده و يا به صورت بالقوه موجود مى باشد که با سعى و اختيار خويش به آن‏ها فعليّت مى بخشد. هر کدام از موجودات به فراخور مرتبه وجودى خويش به وجود آمده‏اند و جماداتى مثل سنگ قابليت حيوان شدن را ندارند و حيوان را قابليّت انسان شدن نيست.آدمى با توجه به قابليت‏هاى نهاده شده از سوى خداوند در وجود وى آفريده شده است.هر چند انسان‏ها به غير اختيار خويش آفريده شده‏اند، لکن برترين مخلوقات هستند تا بدانجا که خداوند بعد از نقل مراحل خلقت انسان، خود را بدين صورت توصيف مى نمايد: "فتبارک اللَّه احسن الخالقين؛ بزرگ است خدايى که بهترين خلق کنندگان است".(2)خداوند برترين خلق کننده است، چون برترين مخلوقات را آفريده است. اين برترى بايد عاملى براى مباهات و خشنودى ما باشد، نه عامل يأس و دلتنگى.اگر شخصى به شما گوهرى ناب و بى مانند دهد و به شخص ديگر پولى اندک، آيا اعتراض مى کنيد که چرا به من گوهرى ناب عطا شده است؟! يقيناً چنين اعتراضى معقول نيست. بله شما که گوهر دريافت نموده‏ايد، وظيفه و مسئوليت بيشترى داريد، چرا که بايد ضمن حراست از آن، آن را در راه صحيح استفاده نماييد. حال آدمى که در بالاترين مرتبه خلقت قرار دارد و خداوند او را مختار آفريده است، بدين معنا که توانايى انجام کارهاى خير و شر را دارد، بايد از نعمت‏هاى الهى در مسير کمال بهره جويد و از استفاده در مسير ناصحيح پرهيز نمايد.هر چه ميزان توانايى‏ها بيشتر باشد، مسئوليت بيشتر است. انسان بايد با بهره بردارى دربست از توانايى‏هاى خويش، سعادت دنيوى و اُخروى را تحصيل نمايد. اين که بايد از اين سرا رخت بربندد، به سبب آن است که چنين سرايى جاى ماندن نيست و انسان حقيقت برترى است که حيات جاودانه بايد داشته باشد و حيات جاودانه در اين سرا امکان‏پذير نيست.آدمى در طول زندگى خويش و در مسير تکامل هماره با مشکلات و مصائب فراوانى دست و پنجه نرم مى‏کند. مشکلات داراى فوائد و آثار فراوانى مى تواند باشد و نبايد باعث نااميدى نسبت به زندگى گردد. اگر انسان در تاريخ زندگى پيامبر و ائمه(ع) تحقيق کند، در مى يابد که اين بندگان خالص خدا (که گل سر سبد خلقت هستند) بيشترين مصائب را تحمل نموده اما به درگاه خدا شکر گزار بوده‏اند. اگر بلاع و مصائب بد است، پس بايد شامل حال اين بزرگواران نمى شد. پس وقتى بزرگان دين به اين مقدار از بلا مبتلا شده‏اند، به ما مى فهماند که حتماً حکمتى در اين دشوارى‏ها است و داراى فايده مى باشد.انسان مؤمن اوّلاً: به سبب اين بلاع مورد امتحان الهى قرار مى گيرد.ثانياً: انسان در کوران حوادث و بلايا آبديده مى شود و اراده او قوى مى گردد و در مى يابد که خداوند اراده‏اى قوى به او داده است که مى تواند در مقابل شديدترين مصائب ايستادگى کند.حال اگر با چنين نگاهى به آفرينش خود، و وجود بلايا و مصائب و حق انتخاب و رشد و رسيدن به مراتبى که حتى از ملک برتر است بنگريم، ما نيز خداوند را به سبب آفرينشى تحسين مى کنيم.اميدواريم با نگاه مثبت به آفرينش انسان و زندگى و با توجه و آگاهى بيشتر به حقيقت وجود زندگى، زيبايى‏هاى آفرينش و روشنايى‏هاى راه و مسير انسان تا مرز رشد، برايتان آشکارتر شده و به هدف مقدّس و متعالى در زندگى نائل شويد.در صورتى که بعضى از زواياى سؤال و يا خواسته شما برآورده نشده، در مکاتبه آينده بيان نماييد تا پاسخ داده شود.-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------پى نوشت‏ها:1. انفال ...اما جواب سوال اخر شما كه چرا خداوند از جنس مخالف يك نفر كه مثل من باشد خلق نكرد جواب اين است كه در اين صورت ديگر شما چه نيازي به جنس مخالف داستي چون همه اون چيز كه شما داري اون هم دارد اصلا نياز يعني شما يك چيزهايي نداري واون دارد وشما به خاطر اين به اون نياز داري واصلا سوال را كلي تر ميكنيم كه :چرا خداوند انسان ها را به صورت هاى مختلف آفريده است؟‏جواب از زوايا و جهات مختلف قابل بحث و بررسي است:در مورد نژادهاي مختلف بشر، مانند: سفيد و سرخ و سياه و زرد، دو نظريه وجود دارد:الف - کليه اين نژادها از يک ريشه بوده اند، ولي در پي جدا شدن از يکديگر و مهاجرت به سرزمين هاي مختلف و ازدواج هاي داخلي، يک دسته صفات ژنتيکي به عنوان صفات برتر و فائق در آن مجموعه ها به وجود آمده است و ژن هاي ديگر در آن مناطق امکان بقا و رشد پيدا نکرده اند.بنابراين محيط و منطقة زندگي و آب و هوا و غذاهاي مختلفي، که به مرور زمان و در اثر تکثير نسل انسان ها، با آن اُنس گرفتند، نقش بسزايي در به وجود آمدن رنگ ها و شکل ها مي تواند داشته باشد.ب - نسل آدم ابوالبشر(ع) با باقي مانده نسل انسان هاي قبلي - که روي زمين ساکن بوده اند - مخلوط شده و تفاوت افراد بشر به همين جهت است.هر دو نظريه در حال حاضر طرفداراني دارد و دليل هايي نيز هر کدام از قرآن و روايات بر مدعاي خود ذکر مي کنند. اگر چه با توجه به ظاهر آيات قرآن؛ نظريه دوم، کمتر قابل دفاع است و ظاهرا بشر امروزي ( به طور کامل) از نسل حضرت آدم (ع) مي باشد، زيرا قرآن مي فرمايد: "يا ايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا کثيرا و نساء(1)؛ اي مردم (حق) پروردگار خود را رعايت کنيد، کسي که شما را از يک نفس ( حضرت آدم) خلق کرد و از او همسرش (حوا) را آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسياري را (در سراسر زمين) منتشر کرد". همچنين مي فرمايد: "يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا(2)؛ اي مردم ما شما را از مرد و زن (آدم و حوا) آفريديم و شما را خلق ها و قبيله هايي قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد". با وجود اين شواهد هنوز در اين مورد نمي توان حکم قطعي صادر کرد. در هر حال بشر امروزي از نژادهاي مختلفي تشکيل شده است.همان گونه که از آيه دوم به دست مي آيد ، يکي از حکمت هاي تفاوت انسان ها در نژاد ها و زبان ها ، شناخت انسان ها از يکديگر معرفي شده است.قرآن اين مسئله را در آيه ديگر چنين بيان مي کند."و من آياته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم انّ في ذلک لايات للعالمين(1)؛ از نشانه هاي او آفرينش آسمان ها و زمين و تفاوت زبان ها و رنگ هاي شما است . در اين نشانه هايي است براي عالمان"در آيه مذکور قرآن وجود نژادهاي مختلف و زبان ها و لهجه هاي گوناگون را نشانه هاي الهي بيان نموده است.برخي از مفسران در تفسير اين آيه نوشته اند: "بي شک زندگي اجتماعي بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممکن نيست. اگر يک روز همه انسان ها يک شکل و يک قيافه و داراي يک قد و قواره باشند، در همان يک روز شيرازه زندگي به هم مي ريزد. نه پدر و فرزند و همسر از بيگانه شناخته مي شوند و نه مجرم از بيگناه ، يا بدهکار از طلبکار و يا فرمانده از فرمانبر و رئيس از مرئوس و م