• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : لحظه هاي ناب با شيطان
  • نظرات : 3 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ســـــــــلام بـــــر دوســــــــــــت قديمـــــــــــــي آقا سجـــــــاد


    باز هم دلتنگي ، باز هم گريه هاي شبانه ام

    يه عاشق غمگين ، در حسرت شبهاي بي ستاره ام

    سخت دلتنگم ، سخت بيقرار و بي تابم ...
    ????(?)(?)(?)????(?)(?)(?) _
    ??(?)??????(?)(?)??????(?)
    ?(?)????????(?)????????(?)
    ?(?)??????????????????(?)
    ??(?)????????????????(?)
    ????(?)????????????(?) __
    ??????(?)????????(?)
    ????????(?)????(?) __
    ?????????(?)??(?)
    ???????????(?)

    كجاست شانه هاي گرم و مهربانت ، تا گريه كنم ؟

    كجاست آن لبخندهاي عاشقانه ات تا باز هم ديوانه شوم ؟

    چرا ديگر درد دلي براي گفتن با من نداري ؟

    چرا اشكهايت را از من پنهان مي كني و حرفي براي گفتن نداري ؟

    چرا قلب عاشقم را در انتظار چشمانت مي سوزاني ؟

    آنقدر دلتنگ چشمانت هستم كه نمي توانم در هيچ چشم ديگري نگاه كنم ...

    آنقدر بيقراره وجودتم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم را شاد نمي كند

    براي گريستن ، شانه هايت را كم دارم

    شانه هايي كه بارها و بارها در خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود

    براي عاشقي ، نگاههاي زيبايت را كم دارم

    نگاههايي كه تنها دليل زندگي و عشقم شد

    چرا ديگر براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هايم جوابي نداري ؟