• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : ابن سيرين و زن فاحشه در امتحان الهي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 58 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    روزي معلمي از دانش آموزانش خواست که اسامي همکلاسي هايشان را بر روي دو ورق کاغذ بنويسند و پس از نوشتن هر اسم يک خط فاصله قرار دهند .

    سپس از آنها خواست که درباره قشنگترين چيزي که ميتوانند در مورد هرکدام از همکلاسي هايشان بگويند ، فکر کنند و در آن خط هاي خالي بنويسند .

    بقيه وقت کلاس با انجام اين تکليف درسي گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه هاي خود را به معلم تحويل داده ، کلاس را ترک کردند .

    روز شنبه ، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه اي جداگانه نوشت ، وسپس تمام نظرات بچه هاي ديگر در مورد هر دانش آموز را در زير اسم آنها نوشت .

    روز دوشنبه ، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحويل داد .

    شادي خاصي کلاس را فرا گرفت .

    معلم اين زمزمه ها را از کلاس شنيد ” واقعا ؟ “

    “من هرگز نمي دانستم که ديگران به وجود من اهميت مي دهند! “

    “من نمي دانستم که ديگران اينقدر مرا دوست دارند . “

    ديگر صحبتي ار آن برگه ها نشد .