وبلاگ :
راه فضيلت
يادداشت :
ثروت و فقر بازي گران امتحان الهي
نظرات :
8
خصوصي ،
43
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
اميد
سلام. ممنونم كه به وبلاگ من سر زديد. چقدر خوبه كه با آرا و نظرات متفاوت بتونيم جامعه اي پويا فعال و ارزشمند داشته باشيم. با آپ شما در مورد ثروت موافقم. فقط يه سوال دارم. آيا خدا وند براي امتحان شكيبايي افراد اونها رو تا آخر زندگي در فقر نگه ميداره؟ آيا براي شكرگزاري افراد ثروتمند اونا رو تا آخر در ثروت و مكنت قرار ميده؟ تكليف اونايي كه در فقر كامل بدنيا اومد و در فقر كامل هم از دنيا ميرن و با اين فقر نتونستن از مواهب اين دنيا از رفاه و امكانات اين دنيا برخوردار بشن چيه؟ اگه پاسخ اينه كه خب اين عده آخرت رو براي خودشون ميخرن پس تكليف اوني كه به اين دنيا اومده چي ميشه؟ اگه قرار بود فقير بدنيا بايد و فقير هم بره از اول دنيا نمي اومد و به همون دنيا منتقل ميشد. اومده اين دنيا تا از امكانات و ماديات بهره بند بشه ضمن اينكه در قبال اين امكانات و ماديات سپاس خداوند رو هم بجا بياره. من هنوز نتونستم درك كنم چرا خدا عده اي رو فقير آفريده مثل مردمان گرسنه ي آفريقا در سومالي و اتيوپي و سودان و ... و عده اي رو هم انقدر غني در اروپا و امريكا و ژاپن و ... ميشه پاسخ قانع كننده اي دريافت كنم؟؟
پاسخ
سلام عليكم .ممنون از شما كه به كلبه كوچك من امديد و سوال خود را مطرح فرموديد .اولين قسمت سوال شما :آيا خدا وند براي امتحان شكيبايي افراد اونها رو تا آخر زندگي در فقر نگه ميداره؟ آيا براي شكرگزاري افراد ثروتمند اونا رو تا آخر در ثروت و مكنت قرار ميده؟جواب من: اين كه آيا خداوند افرد را براي امتحان تا اخر عمر توي فقر نگه ميداره يا نه بايد عرض كنم كه تمام علت فقر؛ امتحان نيست بلكه علتهاي ديگري هم دارد كه من جواب اين موضوع را به صورت يك سوال مطرح ميكنم در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه اصلا چرا بعضى از مردم محروم و نيازمند و مسكين هستند كه لازم باشد ما به آنها انفاق كنيم آيا بهتر نبود خداوند خودش به آنها هر چه لازم بود مىداد تا نيازى نداشته باشند كه ما به آنها انفاق كنيم.اول ايه قران د راين مورد .خداوند مىفرمايد:" خداوند روزيش را بر هر كس بخواهد گشاده مىدارد و بر هر كس بخواهد تنگ، چرا كه او نسبت به بندگان آگاه و بينا است (إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً).اين يك آزمون براى شما است و گرنه براى او همه چيز ممكن است، او مىخواهد به اين وسيله شما را تربيت كند، و روح سخاوت و فداكارى و از خود گذشتگى را در شما پرورش دهد.به علاوه بسيارى از مردم اگر كاملا بى نياز شوند راه طغيان و سركشى پيش مىگيرند، و صلاح آنها اين است كه در حد معينى از روزى باشند، حدى كه نه موجب فقر گردد نه طغيان.از همه اينها گذشته وسعت و تنگى رزق در افراد انسان (بجز موارد استثنايى يعنى از كار افتادگان و معلولين) بستگى به ميزان تلاش و كوشش آنها دارد و اينكه مىفرمايد خدا روزى را براى هر كس بخواهد تنگ و يا گشاده مىدارد، اين خواستن هماهنگ با حكمت او است و حكمتش ايجاب مىكند كه هر كس تلاشش بيشتر باشد سهمش فزونتر و هر كس كمتر باشد محرومتر گردد. اما در مورد بقاي ثروت و ...خداون ممكن است براي افرادي هر دو روش را اجرا كند و برا ي افرادي فقط يك روش فر يا ثروت ولي طبق داستاني كه در مورد حضرت ايوب نوشنه شده اين فهميده ميشود كه خداوند ممكن است كه افراد ثروت مند را به فقر مبتلا كند كه البته اين ابتلا براي افراد ستمگر به عنوان تاديب است و براي مومن به عنوان امتخان وبراي پيامبر براي افزايش درجه است .اما در مورد اين قسمت از سوال شما كه فرموديد:تكليف اونايي كه در فقر كامل بدنيا اومد و در فقر كامل هم از دنيا ميرن و با اين فقر نتونستن از مواهب اين دنيا از رفاه و امكانات اين دنيا برخوردار بشن چيه؟ اگه پاسخ اينه كه خب اين عده آخرت رو براي خودشون ميخرن پس تكليف اوني كه به اين دنيا اومده چي ميشه؟ اگه قرار بود فقير بدنيا بايد و فقير هم بره از اول دنيا نمي اومد و به همون دنيا منتقل ميشد. اما اين كه اينها به دنيا نيامده اند كه چند صباحي از امكانات استفاده كنند بلكه هدف چيز ديگري است كه خداوند در سوره مبارك ذاريات به هدف خلقت اشاره فرموده : (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ). من 0 جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند). و اين عبادت است هدف نهايى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس" رحمت" او است. اما درمورد اين قسمت از سوال شما كه پرسيده بوديد : من هنوز نتونستم درك كنم چرا خدا عده اي رو فقير آفريده مثل مردمان گرسنه ي آفريقا در سومالي و اتيوپي و سودان و ... و عده اي رو هم انقدر غني در اروپا و امريكا و ژاپن و ... ميشه پاسخ قانع كننده اي دريافت كنم؟؟ مقداري از علتهاي فقر را گفتم اما علت ففر در اين كشورها استعمار گران هستند و نخواستن اين ملتها براي تغير سر نوشت و از انجا كه خداوند قدرت تغير را به دست خود انسانها داده است همان طور كه سوره انفال ايه 53 ميفرمايد ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيم اين به خاطر آن است كه خداوند هيچ نعمتى را كه به گروهى داده تغيير نمىدهد جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند، و خداوند شنوا و داناست. به تعبير ديگر فيض رحمت خدا بيكران و عمومى و همگانى است ولى به تناسب شايستگىها و لياقتها به مردم مىرسد در ابتدا خدا نعمتهاى مادى و معنوى خويش را شامل حال اقوام مىكند، چنانچه نعمتهاى الهى را وسيلهاى براى تكامل خويش ساختند و از آن در مسير حق مدد گرفتند، و شكر آن را كه همان استفاده صحيح است بجا آوردند، نعمتش را پايدار بلكه افزون مىسازد اما هنگامى كه اين مواهب وسيلهاى براى طغيان و سركشى و ظلم و بيدادگرى و تبعيض و ناسپاسى و غرور و آلودگى گردد در اين هنگام نعمتها را مىگيرد و يا آن را تبديل به بلا و مصيبت مىكند، بنا بر اين دگرگونيها همواره از ناحيه ما است و گرنه مواهب الهى زوالناپذير است.اما به عبارت ديگر عوامل حيات و مرگ ملتها چيست ؟تاريخ، اقوام و ملتهاى گوناگونى را به ما نشان مىدهد: گروهى را كه آخرين مراحل ترقى را به سرعت طى كردند و گروهى را كه به پائينترين مرحله انحطاط رسيدند، گروه سومى كه يك روز پراكنده و وامانده و شكستخورده بودند، اما روز ديگر نيرومند و سربلند شدند، گروه چهارمى كه به عكس از عالىترين مرحله افتخار به قعر دره ذلت و خوارى سقوط كردند.بسيارند كسانى كه از برابر صحنههاى مختلف تاريخ به آسانى مىگذرند بدون اينكه كمترين انديشهاى در آن كنند، و نيز بسيارند كسانى كه به جاى بررسى علل و عوامل اصلى و زيربنايى حيات و مرگ ملتها، گناه را به گردن عوامل كم اهميت كه نقش اساسى را به عهده ندارند و يا عوامل موهوم و خرافى و خيالى مىاندازند.بسيارى تمام علت بدبختى خود را به بيگانگان و سياستهاى مخرب آنها نسبت مىدهند و عدهاى همه اين حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاك مىپندارند سرانجام عدهاى دست به دامن قضا و قدر- به مفهوم تحريف يافتهاش- و يا شانس و طالع و اقبال مىزنند و همه حوادث تلخ و شيرين را از اين طريق توجيه مىكنند.همه اينها براى اين است كه از درك علل واقعى وحشت دارند.قرآن انگشت روى نقطه اصلى" دردها" و" درمانها" و عوامل پيروزى و شكست گذارده، و مىگويد: براى يافتن عامل اصلى لازم نيست آسمانها و زمينها را جستجو كنيد و يا به دنبال عوامل موهوم و پندارى راه بيفتيد بلكه كافى است تنها در وجود، در فكر و روحيه و اخلاق خود، و در نظامات اجتماعى خودتان جستجو كنيد، هر چه هست در اينجا است!.ملتهايى كه فكر و انديشه خود را به كار انداختند، دست اتحاد و برادرى بهم دادند، سعى و تلاش و اراده و تصميم نيرومند داشتند، و به هنگام لزوم، جانبازى و فداكارى كردند و قربانى دادند، به طور قطع پيروز شدند، اما هنگامى كه ركود و سستى و تنبلى جاى سعى و كوشش را گرفت، غفلت و بيخبرى به جاى آگاهى و ترديد، و دودلى به جاى تصميم، محافظه كارى به جاى شهامت، نفاق و تفرقه به جاى اتحاد، تنپرورى و خودخواهى به جاى فداكارى، و تظاهر و رياكارى به جاى اخلاص و ايمان نشست، سقوط و نكبت آغاز شد.در حقيقت جمله" ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى موضوع مهم ديگرى كه از آيات فوق به روشنى استفاده مىشود اين است كه انسان سرنوشت خاصى كه از پيش تعيين شده باشد ندارد و تحت تاثير" جبر تاريخ" و" جبر زمان" و" محيط" نيست، بلكه عامل سازنده تاريخ و زندگى انسان دگرگونىهايى است كه در روش و اخلاق و فكر و روح او به اراده خودش پيدا مىشود.بنا بر اين آنها كه معتقد به قضا و قدر جبرى هستند و مىگويند همه حوادث به خواست اجبارى پروردگار است با آيه فوق محكوم مىشوند، و همچنين جبر مادى كه انسان را بازيچه دست غرائز تغييرناپذير و اصل وراثت مىداند، و يا جبر محيط كه او را محكوم چگونگى اوضاع اقتصادى و شرائط توليد مىداند از نظر مكتب اسلام و قرآن بى ارزش و نادرست است، انسان آزاد است و سرنوشت خود را به دست خويش مىسازد.انسان- با توجه به اصلى كه در آيات فوق خوانديم- زمام سرنوشت و تاريخ خود را در دست دارد كه براى خود افتخار و پيروزى مىآفريند و اوست كه خود را گرفتار شكست و ذلت مىسازد درد او از خود اوست و دواى او بدست خودش،