• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : ثروت و فقر بازي گران امتحان الهي
  • نظرات : 8 خصوصي ، 43 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام. ممنون از بازديدتون. يه سوال داشتم. شما بسيار به اين نكته اشاره كرديد كه ديگران رو برخودمون اولويت بديم و به آيه و حديث هايي هم استناد كرديد. من همه اينا رو قبول دارم ولي نه صد در صد. خدا خودش تو قرآن گفته كه حتي وقتي به ديگران كمك مي كنيد آنقدر افراط نكنيد كه خودتون به زحمت بيفتيد. شماره آيه و سوره اش يادم نيست وگرنه حتما اصلش رو مي نوشتم. اينجور موارد به ندرت تو نوشته ها و سخنراني ها رعايت ميشه. چرا انقدر حديث هاي ضد و نقيضي به گوش ميرسه؟ از يه طرف بر اهميت ندادن به ثروت تاكيد ميشه و داستانهايي از معصومين گفته ميشه كه در اوج نداري بودند و بازهم كمك مي كردند و از طرف ديگه داستانهايي از همان معصومين نقل مبشه كه به فلان سائلي چندين كيسه سكه بخشيدند. اگر اينها ثروتي جمع نمي كردند چطور انقدر بخشايش داشتند؟ به نظر من در اينگونه موارد به شدت كوتاهي ميشه و مقاله اي كه درخور تفكر و تعليم باشه از طرف متخصصان اين علوم عرضه نميشه. حداقل من كه چيزي تا حالا نخوندم. دلم پر شده از اينجور حرفها...
    پاسخ

    سلام عليكم .ممنون از شما به خاطر لطفي كه به من كرده و به كلبه من تشريف اورديد .شما 2 سوال پرسيده بوديد 1:فرموده بوديد : شما بسيار به اين نكته اشاره كرديد كه ديگران رو برخودمون اولويت بديم و به آيه و حديث هايي هم استناد كرديد. من همه اينا رو قبول دارم ولي نه صد در صد. خدا خودش تو قرآن گفته كه حتي وقتي به ديگران كمك مي كنيد آنقدر افراط نكنيد كه خودتون به زحمت بيفتيد. شماره آيه و سوره اش يادم نيست وگرنه حتما اصلش رو مي نوشتم. جواب:ايه 29 سوره اسرا ميفرمايد وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.در سنتهاى قديمى ما به هنگام برخورد با سائل چنين بوده و هست كه هنگامى كه تقاضا كننده‏اى به در خانه مى‏آمد و چيزى براى دادن موجود نبود به او مى‏گفتند:" ببخش"، اشاره به اينكه آمدن تو بر ما حقى ايجاد مى‏كند و از نظر اخلاقى از ما چيزى طلبكار هستى و ما تقاضا داريم كه اين مطالبه اخلاقى خود را بر ما ببخشى چرا كه چيزى كه پاداش آن باشد موجود نداريم! و از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتى در انفاق و كمك به ديگران، شرط است، در آيه بعد روى اين مساله تاكيد كرده مى‏گويد:" دست خود را بر گردن خويش بسته قرار مده" (وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ).اين تعبير كنايه لطيفى است از اينكه دست دهنده داشته باش، و همچون بخيلان كه گويى دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بسته‏اند و قادر به كمك و انفاق نيستند مباش.از سويى ديگر" دست خود را فوق العاده گشاده مدار، و بذل و بخشش بى حساب مكن كه سبب شود از كار بمانى، و مورد ملامت اين و آن قرار گيرى، و از مردم جدا شوى" (وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً).همانگونه كه" بسته بودن دست به گردن" كنايه از بخل،" گشودن دستها به طور كامل" آن چنان كه از جمله" وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ" استفاده مى‏شود كنايه از بذل و بخشش بى حساب است.در مورد مساله انفاق و بخشش اگر از حد بگذرد و تمام توان و نيروى انسان جذب آن گردد، طبيعى است كه انسان از ادامه كار و فعاليت و سامان دادن به زندگى خود وامى‏ماند، برهنه از نيروها و سرشار از غم مى‏گردد، و طبعا از ارتباط و پيوند با مردم نيز قطع خواهد شد.در بعضى از روايات كه در شان نزول اين آيه نقل شده اين مطلب به وضوح ديده مى‏شود، در روايتى مى‏خوانيم پيامبر ص در خانه بود سؤال كننده‏اى بر در خانه آمد چون چيزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پيراهن كرد، پيامبر ص پيراهن خود را به او داد، و همين امر سبب شد كه نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود.اين پيش آمد زبان كفار را باز كرد، گفتند: محمد خواب مانده يا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را بدست فراموشى سپرده است.و به اين ترتيب اين كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت، و مصداق" ملوم حسور" شد، آيه فوق نازل گرديد و به پيامبر ص هشدار داد كه اين كار تكرار نشود.سوال دوم شما :چرا انقدر حديث هاي ضد و نقيضي به گوش ميرسه؟ از يه طرف بر اهميت ندادن به ثروت تاكيد ميشه و داستانهايي از معصومين گفته ميشه كه در اوج نداري بودند و بازهم كمك مي كردند و از طرف ديگه داستانهايي از همان معصومين نقل مبشه كه به فلان سائلي چندين كيسه سكه بخشيدند....جواب را با يك سوال ميدهم 4- آيا ميانه روى در انفاق با ايثار تضاد دارد؟!با در نظر گرفتن آيات فوق كه دستور به" رعايت اعتدال در انفاق" مى‏دهد اين سؤال پيش مى‏آيد كه در سوره" دهر" و آيات ديگر قرآن و همچنين روايات ستايش و مدح ايثارگران را مى‏خوانيم كه حتى در نهايت سختى از خود مى‏گيرند و به ديگران مى‏دهند، اين دو چگونه با هم سازگار است؟! دقت در شان نزول آيات فوق، و همچنين قرائن ديگر، پاسخ اين سؤال را روشن مى‏سازد و آن اينكه: دستور به رعايت اعتدال در جايى است كه بخشش فراوان سبب نابسامانيهاى فوق العاده‏اى در زندگى خود انسان گردد، و به اصطلاح" ملوم و محسور" شود.و يا ايثار سبب ناراحتى و فشار بر فرزندان او گردد و نظام خانوادگيش را به خطر افكند، و در صورتى كه هيچيك از اينها تحقق نيابد مسلما ايثار بهترين راه است.از اين گذشته رعايت اعتدال يك حكم عام است و ايثار يك حكم خاص كه مربوط به موارد معينى است و اين دو حكم با هم تضادى ندارند. پايان صحبت شما : دلم پر شده از اينجور حرفها... جواب :لطفا حرفهايتان را بيان بفرماييد تا به نتيجه مطلوب برسيد در پايان از اين كه كمي جواب سوال شما را دير دادم معذرت ميخواهم .التماس دعا