وبلاگ :
راه فضيلت
يادداشت :
تريبون آزاد
نظرات :
6
خصوصي ،
22
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مسير عشق
يكي از بچه ها جوجه اي داشت. يك روز گربه اي مي خواست اين جوجه را بگيرد يك نفر رسيد و مانع اين كار شد. از آن بچّه سؤال كردم چقدر خوشحال شدي كه اين آقا نگذاشت جوجه تو را گربه بگيرد؟ گفت: خيلي. بعد به او گفت: شيطان مثل گربه است و انسانها هم مثل آن جوجه ي تو هستند و افرادي كه امربه معروف و نهي از منكر مي كنند مثل آن آقايند كه نگذاشت گربه جوجه تو را بگيرد. خداهم صاحب انسانهاست. تو وقتي امربه معروف و نهي از منكر كني و يك نفر را از گناهي نجات بدهي، مثل اين است كه جوجه اي را از دهان گربه اي كشيده باشي انسان هر كسي را از دست شيطان نجات بدهد، پيش آن ارزشي را پيدا مي كند كه آن كسي كه آن جوجه را نجات داد پيش آن بچّه پيدا كرده است، اينها درسهايي است كه خدا از طريق اعمال و رفتار او به انسان مي دهد كه نبايد امربه معروف و نهي از منكر را آسان بشمارد. بچّه را بايد به امر به معروف و نهي از منكر كردن عادت بدهند. چون وقتي كه خدمتگزار بشود، بزرگ هم كه شد، خدمتگزاري خودش را حفظ خواهد كرد
پاسخ
سلام عليكم .ممنون از شما داستان بسياز زيبايي بود .من از همه دوستاني كه به اين وب سرميزنند خواهش ميكنم كه اين داستان را بخوانند .خداوند به شما خير و بركت و عمر با عزت بدهد