• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : اذيت كبوترها اين شد!! اذيت انسانها چه مي شود؟
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام.........

    خيلي ممنونم كه به وب من سر زديد........

    داستان زيبايي بود........با اين تفاسير من موندم كه بعضي از آدما چگونه ميتونن جواب خداوند رو بدهند در حاليكه روزانه به اينهمه از بندگان خدا ظلم ميكنن .....

    بازم مرسي............در پناه حق باشيد

    سلام

    مرسي از حضورتون مطلبتون رو خوندم خيلي عالي بود

    موفق باشيد

    سلام

    ممنون از نظرتون.

    سلام عليكم

    آقا از اينكه به كلبه درويشي ما نيز سركي ميكشيد و جوياي احوالاتمان ميشويد كمال امتنان حاصل است

    درضمن تشكر فراروان بابت تبريكي كه به بنده هرسال در اين ماه مي فرستيد

    سلام دوست عزيزايشالله حالتون خوب باشه!

    متن خيلي خوبي بود خيلي جالب بود...

    ايشالله هميشه موفق باشيد

    يه عالمه التماس دعا دارم

    موفق باشيد

    عالي بود
    درود و سپاس خدمت والا مقام استاد
    وب پر بار و پرمحتوايي دارين با موضوعاتي ضروري همراه هست موضوعاتي که کمتر در وبلاگها به اونا بها داده ميشه در حاليکه نياز ضروري همه ي ماست .اميدواريم در راه و هدفتون ثابت قدمتر و پيروزتر از پيش باشيد.
    سايت گروهي دانشجويان روابط عمومي
    يا علي

    به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر

    اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    سلام. از اينكه به من سر مي زنيد ممنونم. هنوز مي خوام تند بنويسم. دليلش را بعدا خواهم گفت. اميدوارم كه شما را نرنجانم و اذيت نكنم كه بسيار از اين كار ناراحت مي شوم. داستان خوبي تعريف كرديد ولي سوال اصلي را جا مي گذارد و به سوال فرعي جواب مي دهد. سوال صياد براين بود كه چه دليلي دارد كه شكاري كه صيد آن حرام نيست را نبايد شكار كرد. البته كه در جواب دستور واضح ائمه نبايد نه گفت ولي آن موضوع به راستي فقط خواب بود. چرا فلج شدن را به خواب مربوط مي كنيد. چرا بسياري از دليلهاي شما مبتني بر روايتي از خواب است. مگر پيامبر در خواب فتح مكه بدون جنگ و خونريزي ترديد نداشت؟

    حالا برگرديم به واقعيت. در تريبون آزاد فرموده بوديد كه چرا وقتي اشتباه كسي را به او گوشزد مي كنيم ناراحت مي شود و اشتباه را توجيه مي كند؟ همين جمله شما مي تواند منبع بحثي مفصل شود. مثلا تاكيد بسياري درباره حجاب براي جلوگيري از فساد شده ولي ما براي جلوگيري از فساد به جاي حجاب از جدايي استفاده مي كنيم. مايي كه به همه چيز شكاك هستيم. مايي كه بخاطر ناتوانييمان در مقابله با تهاجم فرهنگي و ارزش دادن حجاب به جاي تلاش بيشتر براي فرهنگ سازي از وسيله زور استفاده كرديم. البته اسم شما كارشناس است و ما را بسيار گناهكار خطاب كرده ايد. حتي در خواب ديدن. و البته متعجب مي شويد وقتي حرفتان به گوش كسي بدهكار نمي شود. متني كه در ادامه مي نويسم درد دل يكي از انسانها است كه البته معلوم نيست مومن بوده يا نه. البته من به هيچوجه فرهنگ غرب را تاييد نمي كنم. ولي فرهنگي كه از سخنان هم لباسي هاي شما هم به گوش من ميرسه اصلا قابل قبول نيست.

    "تمام ترس و ناراحتي من از حرف هاي شما ربط دادن آنها به پيامبران و ائمه است كه مي دانم حرفهاي آنها بايد بدون چون و چرا اجرا شود. تمام حرف و صحبت من مربوط به اين آخرين خطي است كه نوشتم."

    ------------------------------------

    بسيار دور از هم قد کشيده ايم. هر يک بر فراز صخره اي بلند و دره اي عميق ميانمان که با هيچ خاکستري پر نخواهد شد. جدايمان کردند. از روز اول مهر. با پوشش هاي متفاوت. مانتو و مقنعه و چادر تيره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کله اي تراشيده به ساختماني ديگر فرستادند. من رابه مدرسه ي دخترانه و تو را پسرانه. دانشگاه هم که رفتيم جدايمان کردند. با رديف هاي دور از هم. نيمکت هاي خانم ها و آقايان. با درها و راهرو ها و ورودي ها و خروجي هاي خواهران و برادران.
    جدايمان کردند و ما بسيار دور از هم قد کشيديم. در اتوبوس با ميله ها و در حرم و امامزاده با نرده ها و در دريا و ساحل با پارچه هاي برزنتي.
    آنقدر دور و غريب از هم بزرگ شديم تا تو شدي راز درک ناشدني اي براي من و من شدم عقده ي جنسي سرکوب شده اي براي تو. تا هر جا که ديگر نتوانستند جدايمان کنند، در تاکسي و خيابان، از زور بيماري و عقده هاي جنسي خود را به من بمالي و برهنگي ساق پايم حالي به حالي ات کند و نگاه حريص ات مانتو ام را بدرد.
    جدا و بسيار دور از هم قد کشيديم انقدر که تا پايين تنه هايمان معذب مان کرد خيال کرديم عاشق شده ايم و چون عاشق هستيم بايد ازدواج کنيم و بعد هم با هزاران عقده ي بيدار و خفته به زير يک سقف رفتيم.
    بسيار دور از هم قد کشيديم. انقدر که ديگر نگاه مان نيز يکديگر را خوب و درست نديد و نگاه هاي انساني جاي خود را به نگاه جنسيتي دادند درهمه جا. در محل کار، در محافل فرهنگي و علمي و حتي جلسات سياسي.
    و من بايد تقاص همه ي اين فاصله ها را بپردازم. تقاص دوري از تو و بر صخره اي ديگر قدکشيدن را. تقاص تو را نديدن و نشناختن را. بايد که تنم بلرزد وقتي هوا تاريک مي شود و من تنها در خيابانم. وقتي دنبال کار مي گردم. وقتي تاکسي سوار مي شوم.
    اينجا يک مستراح عمومي است به وسعت يک کشور. آخر ساليان است که در همه جاي دنيا فقط مستراح ها را زنانه و مردانه کرده اند.

    پاسخ

    سلام بر مشتاق عزيز از اين که شما به اين مسائل با ديد باز نگاه ميکنيد خيلي جاي تشکر داره .اما در مورد خواب بايد عرض کنم که خواب انواع و اقسامي داره که خداوند هم در سوره يوسف يه خواب يوسف اشاره کرده و اون را رد نکرده که اين ميتونه دليل باشه به اين که برخي از رويا ها صادق هستند و من از اين داستان نتيجه ديگري خواستم بگيرم که ان قضيه اذيت کردن است که برخي از ادمها اين طور ديگران را اذيت ميکنند و البته ان کبوتر ها متعلق به اون جاي متبرک بودند که صيد اونا با صيد کبوترهاي وحشي فرق داره اون کبوتر به اون مکان وبه بي ازار بودم زائرين عادت کرده و گاهي تا يک متري زائر هم پرواز نميکنه و اين به خاطر اعتماد اين کبوتر است ولي کبوتر وحشي از 100متري شکار چي پرواز ميکنه ميخوام بگم که قدرت دفاع از خودش را داره ...اما اون فلج شدن تجربه خود اون شخص بوده نه من از داستان به اين نتيجه رسيده باشم و از همه اين مسائل گذشته خواب اون فرد تا حدي با خوابها عادي فرق داشته است و...بحث در اين مورد زياد است اما اين قسمت فرمايش شما: چرا بسياري از دليلهاي شما مبتني بر روايتي از خواب استجواب من:اولا ما به خواب به عنوان يک دليل استفاد نمي کنيم بلکه از روايات معتبر استفاده ميکنيم که من خواستم براي شروع به بخث کمي براي کاربران ايجاد ذهنيت کنم و شما د رپستهاي بعدي رواياتي در نکوهش افراد ي که ديگران را اذيت ميکنند خواهيد ديد که شما نفرماييد استلالات ما مبتني بر خواب است و از ايات قران در اين مورد براي شما خواهم نوشت ...من ار اين داستان قصد بيان خواب و...را نداشتم فقط به اين ميخواستم اشاره کنم که خداوند دوست ندارد بندگانش مورد اذيت قرار بگيرند ....اما درمورد اين قسمت از فرمايشات شما در مورد حجاب و زوري بودن ان من يه مثال به شما مي زنم اگه بعصي از مردم مبتلا به يک بيماري واگيردار و خانمان سوز بشوند و با دليل و منطق هم حاضر به مداوا نباشند براي حفظ سلامتي خود و ان مردم مريض چه بايد کرد ؟شما هر جوابي که به اين سوال بدهيد در مورد بي حجابي هم قابل استفاده است چون فساد بي حجابي به مرتبه بالاتر از اين بيماري واگير دار است و از همه اينها گذشته دستور قران کريم است نه خواسته هم لباسي هاي من تقصير ما در اين ميونه اينه که دستور قران را به مردم گوشزد ميکنيم مانند دکتري که به خاطر درمان سرماخوردگي به کودکي امپول تزريق ميکند و ان کودک از ان دکتر دل خوش ندارد و اين شده قصه ما که وقتي حرفي ميزنيم که هواي نفس و شيطان از ان خوشش نمي ايد دست به توجيجات ميزند که شما بايد فرهنگ سازي کنيد و ...البته اين حرف شما را مي پذيرم که ما بايد فرهنگ سازي کنيم اما ما که براي اعتلاي فرهنگ اسلامي به شهرها و روستاها براي تبليغ ميرويم اما برخي از همين مردم حاضر به شنيدن حرفها نيستند اين نه به اين خاطر است که ما در حرف و عمل کم کاري کرده باشيم بلکه به خاطر اين است که شيطان و هواي نفس و تبليغات ماهواره و ...به اين شخص اجازه نمي دهند که به سخنان ما، نه به سخنان معصومان که از زبان ما به مردم نقل ميشود گوش دهند و شروع ميکنند به بهانه اوردن و البته ما وظيفه خود را انجام ميدهيم و مامور به نتيجه نيستيم حالا شما حرف هم لباسي هاي من را قبول ندارم که البته جاي سوال است که چرا؟ التبه اختيار با شما است ما اسراري نداريم که شما حرف ما را قبول داشته باشيد ما از خود حرفي براي زدن نداريم و همه استدلالات ما مبتني بر قران است و روايات معصومين ....اما درمورد حرف پاياني شما که فرموديد که :تمام ترس و ناراحتي من از حرف هاي شما ربط دادن آنها به پيامبران و ائمه است كه مي دانم حرفهاي آنها بايد بدون چون و چرا اجرا شود. تمام حرف و صحبت من مربوط به اين آخرين خطي است كه نوشتم."جواب من :من هم حرفم اين بود که ما حرفي از خود براي زدن نداريم و همه از قران و اهل بيت پيامبر براي مردم نقل ميکنيم و فقط ما براي اسان الفهم شدن مقدمه يا توضيحي بيان ميکنيم و البته شما خيال ميکنيد که ما از خودمان حرفي ميزنيم و بعد براي اين که مردم قبول کننند به امامان و ..نسبت ميدهيم که اين خيال شما واقعيت ندارد بلکه تا درستي روايتي براي ما معلوم نشود ان را براي مردم نقل نميکنيم و اين هم از بي تقوايي است که ادم حرفي را از خودش در بياورد و به اهل بيت پيامبر نسبت بدهد ...اما در مورد داستانتا من که اين نتيجه را گرفتم که گويند ه اين داستان ميخواسته که دختر و پسر هيچ گونه محدوديت نداشته باشند و هميشه و همه جا کنار هم باشند .با هم بنشينند بدون ازدواج و ...باهم بخوابندو...؟>يک سوال ايا خداوند که اين دستور را داده است به اين مسائل اگاه نبوده است ؟ ايا اون نمي دانسته جدايي در دانشگاه ججاب و دريا و....تبديل به عقده مي شود ؟ايا نمي دانسته که پسر شهوت دارد ؟قران تنها را ه را ازدواج ميدونه وگرنه دختر بدون چادر بياد توي مدرسه از شهوت اون پسر کم نمي شه تازه شهوتي تر هم ميشه چون کل بدن زن عورت است کلش براي پسر ولو هر روز هم که ببينه قابل شهوت زايي است ..نه راه اين که دختر بخواد با لباس زير توي خيابون بياد مشکلي را حل نميکنه بلکه مشکل زا است ان هم بسياز خطر ناک . دوست من مشتاق به خاطر همين است که در ازدواج اين همه سفارش شده است شما ميدانيد که اسلام ميگويد که پسر دراولين وقتي که احساس کرد که نياز دارد بايد ازدواج کند و دختري سعادتمند است که در خانه پدر عادت ماهيانه نشود خوب حالا ما خودمان امديم برا
    + ET2 
    yani mishe?yani maham sahab darim?harki harchi mikhad fekr kone vali khili ehsasio romantik e in dastanet ager az in zaviye ke man didam bebinid eyvala eyvala
     <      1   2