• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : آزار همسايه اكيدا ممنوع..متجاوز احترام ندارد
  • نظرات : 5 خصوصي ، 16 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + ken 
    The idea was simple replica watches uk prices. It was soon picked up in America where replica Patek Philippe USA was formed to distribute the brand. Today it is sold in many countries worldwide and the finest quality retail outlets. The collection of Panerai watches is vast and is split into several ranges including Jelly, Fluo, Crystal and Ceramic styles.
    + جواب نويسنده به يك كاربرمحترم 

    قسمت دوم پاسخ:

    همين نوع نگرش موجب مي شود كه حاكمان و دولتمردان خود را امانتدار ديگري بدانند خيانت در امانت را روا ندانند. اين نگاه در خطبه ها و نامه هاي حضرت موج مي زند پي در پي كارگزارانش را به اين حقيقت متذكر مي شد كه امارتي كه در اختيار شماست «طعمه» نيست «امانت» است 5. چنان كه «حق و طلب كاري» نيست بلكه «تكليف و بدهكاري» است. تفاوت اين دو نگاه آن است كه اگر كسي احساس كرد از عهده انجام اين تكليف بر نمي آيد و اين تكليف فوق توان و طاقت اوست آن را نمي پذيرد و خود را مديون خلق و خالق نمي سازد چون شرط اوليه تكليف «قدرت» است ولي كسي كه منصب و مديريتي را حق خود بداند در رسيدن به آن يا حفظ و نگاهداري آن خود را به آب و آتش مي زند. مي گويد: حق گرفتني است و بايد گرفت ! از حق خويش به هر قيمتي بايد مراقبت كرد! امام علي (ع) از اين كه حاكماني بر مردم مسلط شوند كه خود را مالك و فرمانده و مطاع مطلق شمرده و مردم را مملوك و فرمانبر و مطيع مطلق به شدت هراسناك بود و اصولا علت اصلي مخالفت ايشان با بني اميه از همين جا نشات مي گرفت. در خصوص مملكت داراي بني اميه مي فرمود: «فيتخذ مال الله دولا و عباده خولا» 6 پيش بيني رسول خدا بود كه اگر بني اميه به قدرت برسند دين خدا را بازيچه مال خدا را دست به دست بين خود حيف و ميل و بندگان خدا را بردگان خود قرار مي دهند7. 3 ـ اصالت اصول و ارزش هاي اخلاقي از ديدگاه آن حضرت ارزش هاي اخلاقي اصالت داشت و در هيچ شرايطي آن ها را زير پا نمي گذاشت. اين مطلب به قدري در سيره حكومتي امام واضح است كه نيازمند ارائه مستند و نمونه نيست در عين حال به نمونه هايي اشاره مي شود. اصولا پاي بندي امام به اصول و ارزش هاي اخلاقي يكي از مهمترين عوامل كوتاهي عمر حكومت بي بديل ايشان در تاريخ بشريت است. حكومتي كه به رغم مستعجل بودنش بر «تارك تاريخ» مي درخشد و درخشش آن حتي دشمنانش را به شگفتي واداشته و مجبور نموده تا به بزرگي و عظمت او اعتراف كنند. امام مي توانست براي تداوم حكومتش ارزش هايي كه در حكومت هاي قبلي و يا روش هايي كه معاويه استفاده مي كرد بهره بگيرد اما تقيد آنحضرت به اصول و ارزش هاي اخلاقي و ايمان حقيقي اش به اسلام و تعاليم رسول خدا(ص) مانع مي شد. ايشان خود در جمله اي كوتاه به كساني كه معاويه را سياستمدارتر از حضرت مي پنداشتند فرمود: «والله ما معاويه ادهي مني ولكنه يغدر و يفجر و لولا كراهيه الغدر لكنت من ادهي الناس...» 8 به خدا سوگند معاويه ريزك تر و سياستمدارتر از من نيست ولي او حيله مي كند و مرتكب فسق و فجور مي شود و اگر نبود كه حيله گري در اسلام ممنوع است در آن صورت من زيرك ترين مردم بودم. هم چنين در يك سخنراني با مردم كوفه و اشاره به روش هاي مسالمت آميزي كه در به راه آوردن آنان به كار بسته مي افزايد: «اما والله اني لعالم بما يصلحكم و يقيم اودكم باذن الله ولكني لا اري اصلاحكم بافساد نفسي» 9 به خدا سوگند من مي دانم چه چيز شما را سامان مي بخشد و كجي شما را به اذن خدا راست مي كند ولي من اصلاح شما را به قيمت افساد خود شايسته نمي بينم. در بعضي از نسخ آمده: آن چه شما را اصلاح مي كند شمشير است (... ان الذي يصلحكم هو السيف) يعني حاضر نيستم با زور و ايجاد جو رعب و وحشت بر شما حكمراني كنم و به خاطر اصلاح امور با اين روش خود را به فساد بكشم. به هنگامي كه طلحه و زبير از حضرت اجازه خروج از مدينه و عزيمت به عمره را گرفتند حضرت فرمود: شما قصد عمره نداريد بلكه مي خواهيد نيرنگ و خيانت بورزيد قصد بصره كرده ايد. آنان قسم خوردند كه توطئه اي عليه حكومت ندارند. ابن عباس وقتي متوجه شد كه حضرت به آن ها اذن خروج از مدينه داده به حضور حضرت رسيد. امام قصد آنان را از فتنه به اطلاع او رساند و توطئه آنان را برملا كرد ابن عباس پرسيد: پس چرا اجازه داديد از مدينه خارج شوند ! چرا آنان را زنداني نكرديد تا مسلمانان از شر آن ها در امان باشند ! حضرت در پاسخ مطلبي گفت كه از پاي بندي امام به اصول و ارزش ها حكايت دارد هر چند از وقوع توطئه آگاه است. فرمود: «يا ابن عباس ! اتامرني بالظلم ابدا و بالسيئه قبل الحسنه و اعاقب علي الظنه و التهمه و ا آخذ بالفعل قبل كونه كلا! والله لاعدلت عما اخذالله علي من الحكم و العدل و لا ابتدا بالفصل...» 10 اي ابن عباس ! آيا تو مرا به آغاز ستم و به بدي قبل از نيكي دعوت مي كني بر اساس گمان و اتهام كسي را مجازات كنم و قبل از اين كه اقدامي بشود من اقدام نمايم به خدا سوگند از آن چه خدا از من پيمان گرفته يعني اجراي حكم خدا و عدالت كوتاهي نمي كنم و آغازگر جدايي نخواهم بود. از اينگونه موارد در سيره آن حضرت كم و بيش يافت مي شود كه قطعا از عوامل ناپايداري حكومت علوي بشمار مي رود. اين همه نشانگر آن است كه در جدول ارزش ها و اصول حكومت در رتبه نخست قرار ندارد حتي اگر حكومت علوي باشد بلكه ارزش ها و اصول فرصت و ابزاري است براي تحقق اصول و ارزش هاي انساني و ديني و نمي توان براي حفظ حكومت آن ها را زير پا نهاد. به عبارت ديگر «طول و كميت» حكومت اصل نيست بلكه «كيفيت» آن اصل است. عاملي كه باعث مي شود حكومتي پنج ساله به رغم عمر كوتاهش» افتخار بشر «باشد و راه و رسم كشورداري را به بشر بياموزد. بنابر اين تا آن جا كه حكومت بتواند در جهت گيري كلي مسير اصلي را حفظ كند مراقبت از آن يك تكليف حتمي است چرا كه منشا تحقق بسياري از ارزش هاي ديگر است و حتي الامكان بايد از انحرافش جلوگيري كرد. اما آشنايي دولتمردان با جايگاه واقعي حكومت و نسبت آن با اصول و ارزش هاي اخلاقي و ديني تاثير مستقيمي در رفتار آنان دارد. سيره اميرمومنان علي (ع) كه افتخار شيعه بودن او و ادعاي رهروي راهش را داريم پيش روي ماست. دولتمردان ما در جمهوري اسلامي تنها دولت شيعي كره زمين اولي از ديگران اند كه به سيره حكومتي آن حضرت تاسي كنند. مبادا ديگران در اين زمينه گوي سبقت از ما بربايند و به شيعيان و مسلمانان در تقيد به اصول و ارزش هاي اخلاقي فخر بفروشند. يك صاحب منصب در حكومت ديني بايد بداند كه ماندن در يك پست و مقام به ارتكاب هر عملي و رفتاري جايز نيست. حتي با قصد «خدمت به مردم و كشور» نمي توان در مقام و منصبي باقي ماند. چه زيبا فرمود آن امام همام كه «حق در مقام سخن سرايي و توصيف وسيع ترين ميدان ولي به هنگام پاي بندي عملي محدودترين ميدان است.» «فالحق اوسع الاشيا في التواصف و اضيقها في التناصف» 11 پاورقي ها: 1 ـ نهج البلاغه خ. 3 2 ـ نهج البلاغه نامه. 62 3 ـ نهج البلاغه خطبه. 33 4 ـ همان خطبه 3. 5 ـ همان نامه 05. 6 ـ همان نامه 62. 7 ـ بحارالانوار ج 22 ص 398 8 ـ همان خطبه 20. 9 ـ همان خطبه 69. 10 ـ شيخ مفيد الجمل ص 89. 11 ـ نهج البلاغه خطبه. 216

    + جواب نويسنده به يك كاربرمحترم 

    هميشه اين سوال در ذهنم بود چرا خلافت علي دوام نياورد ؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قسمت اول پاسخ:

    ضمن تشکر از صداقت شما و عذر خواهي به خاطر دير جواب دادن و البته شما کامنتي بعد از اين کامنت نيز نوشته ايد که انشا الله در فرصت مناسب جواب خواهم داد اما سوال شما را من متوجه نشدم که واقعا دنبال جواب هستيد يا اين که کم بود حکومت امام علي يا دوام نداشتن حکومت علي را ناشي از ديد سياسي علي ميدانيد که ديدگاه خوبي نداشته اند اما من با توجه به ظاهر سوال شما جواب ميدهم که شما قصد اين را داشته ايد که علت اين عدم دوام را بدانيد از اين که جواب من طولاني ميشود عذر ميخواهم اخه از جواب ناقص خوشم نمي ايد و لذا خواستم جواب کامل بدهم فقط خواهشا ان را با دقت بخوانيد و بدانيد که من براي جواب دادن وقت زيادي گذاشته ام که البته وظفه خود مي دانم که در حد امکان براي کاربران اين فضا وقت بگذارم اما جواب سوال شما: يكي از پرسش هايي كه در طول تاريخ دغدغه ذهني دانشمندان و متفكران عالم بوده اين است كه «چرا حكومت علوي به رغم آن كه شخصيتي چون اميرالمومنين در راس آن قرار داشت و به هنگام تاسيس هم با شوق و علاقه و بيعت رضايتمندانه مردم همراه بود پنج سال هم دوام نياورد» حكومت علوي به رغم آن كه دو ركن اساسي يك حكومت مطلوب را داشت يعني «حاكم شايسته» و «راي و رضايت مردم» اما عمري كوتاه داشت و به اصطلاح دولت مستعجل بود. چرا در لياقت عقل درايت وارستگي تدبير توانايي اداره جامعه معرفت نسبت به جامعه و مردم و تلاش و دلسوزي علي (ع) ترديدي بين دوست و دشمن وجود ندارد و هيچ كس نمي تواند آن حضرت را به ناتواني و فقدان آشنايي با اداره جامعه و سياست و تدبير متهم كند. چنان كه كسي تاكنون در اين كه حكومت علوي بر اساس خواست رضايت و اشتياق مردم تشكيل شد و آغاز به كار كرد ترديدي نكرده است. علي (ع) نيز در احتجاج با مخالفان و پيمان شكنان به اين واقعيت اشاره دارد. آن جا كه مي فرمايد: «فما راعني الا و الناس كعرف الضبع الي ينثالون علي من كل جانب حتي لقد و طي الحسنان و شق عطفاي مجتمعين حولي كربيضه الغنم» (پس از قتل عثمان) انبوه مردم رنجديده به يكباره چون يال كفتار از هر سو به خانه ام ريختند آن چنان كه بازويم شكست و ردايم دريده گشت. آنان به فشردگي گوسفندان گرگ زده گردا گردم را گرفتند و زمام امور را به سويم افكندند و سرانجام خلافت را بر من تحميل كردند. پس چرا چنين حكومتي و با حاكميت چنين شخصيتي و با سيره بي بديل و منحصر به فردش با مردم و با حمايت وسيع مردم به هنگام تاسيس دوام نياورد شايد پاسخ داده شود كه حكومت حضرت به خاطر شهادت آن بزرگوار پايان يافت و الا اگر چنين حادثه ناگواري رخ نمي داد حكومت علوي دوام پيدا مي كرد. ولي به نظر مي رسد با جانشيني فوري امام حسن مجتبي (ع) كه بارها از سوي پيامبر و امام علي به عنوان جانشين اميرالمومنين معرفي شده بود و افضل افراد امت پس از شهادت پدر بود و ادامه دهنده سيره حكومتي آن بزرگوار در عين حال حكومت ايشان هم شش ماه بيشتر دوام نياورد و به ناچار بر اساس قرارداد «هدنه» حكومت به معاويه واگذار شد و او بيست سال يعني چهار برابر دوران حكومت علوي و حكومت امام حسن حكومت كرد با آنكه نه از نظر شخصيتي قابل قياس با اميرالمومنان و امام حسن بود و نه با رضايت و استقبال مردمي به قدرت رسيده بود. پس معلوم نيست كه اگر امام علي (ع) به شهادت هم نمي رسيد حكومت علوي چندان دوام پيدا مي كرد. پس پرسش اين نوشته هم چنان به قوت خود باقي است چرا حكومت علوي دولت مستعجل بود؟براي پاسخ به اين پرسش از دو زاويه مي توان نگريست و به دو دسته علل و عوامل مي توان اشاره كرد: نخست علل و عوامل بيروني كه همگي دست به دست هم داده و مانع دوام حكومت علوي شد كه معمولا به اين علل و عوامل بيشتر توجه مي شود مثل: دنياطلبي خواص كه به خاطر «زياده خواهي و طمع به سهم بيشتر از بيت المال» و «امارت» بيعت شكني كرده و جنگ جمل را به راه انداختند و عوارض و پيامدهاي منفي فراواني از خود بجا نهاد; يا قدرت طلبي بني اميه و مشخصا معاويه در شام و فتنه گري در شهرها و بهانه جويي و به راه انداختن جنگ صفين با همه پيامدهاي ناگوارش ; يا جهالت و ناداني طيف وسيعي از مردم و بيعت كنندگان با امام كه فريب معاويه و عمروعاص را خورده و با پيش كشيدن حكميت انحرافي را در تاريخ اسلام موجب شده و پديده خوارج به وجود آمد. چنان كه گاه به ظرفيت كم مردم و عدم تحمل عدالت علوي استناد مي شود و حتي شهادت آن حضرت معلول شدت عدالت او شمرده مي شود و اصرار امام بر رعايت عدالت از عوامل پراكندگي مردم كه تابع روساي اقوام و قبائل بودند قلمداد مي گردد. نويسنده در پي بازخواني علل و عوامل ياد شده كه كم و بيش در آثار و تاليفات دانشمندان و متفكران مطرح شده و در جاي خود صحيح است نمي باشد بلكه درصدد است از زاويه ديگري به اين پرسش بپردازد كه كمتر مورد توجه قرار مي گيرد و آن علل و عوامل دروني به معناي سيره حكومتي اميرمومنان علي (ع) است. البته اصرار بر عدالت هم جزو سيره حكومتي آن بزرگوار است اما به لحاظ آن كه زياد گفته و نوشته شده از بحث پيرامون آن صرفنظر مي شود. امام با آن كه مي دانست اتخاذ اين شيوه در مملكتداري حكومت نوپاي او را به «دولتي مستعجل» تبديل خواهد كرد اما اصرار بر اين شيوه را بر پايداري و طولاني شدن حكومتش ترجيح داد. اين سيره را مي توان در شاخص هاي زير نشان داد: 1 ـ ابزاري بودن حكومت در عصر و زمانه اي كه طالبان قدرت براي رسيدن به آن سر از پا نمي شناختند و براي كسب يا حفظ آن از انجام هيچ كاري دريغ نمي ورزيدند امام به رغم آن كه حكومت و ولايت بر مردم حق مسلمش بود به مدت ربع قرن براي حفظ اسلام و به خاطر آن كه مردم تازه مسلمان دين و اعتقادشان را از دست ندهند از حق خود صرفنظر كرد و حتي حاكمان غاصب را ياري نمود. «فخشيت ان لم انصر الاسلام و اهله ان اري فيه ثلما او هدما تكون المصيبه به علي اعظم من فوت ولايتكم التي هي متاع ايام قلائل يزول منها ما كان كما يزول السراب او كما يتفشع السحاب» 2 حضرت كه ماجراي خلافت بعد از رسول خدا را در نامه اي به مردم مصر در سال 38 هجري شرح داده در ادامه با بيان جملات فوق مي افزايد: «پس ترسيدم كه اگر اسلام و مسلمانان را ياري نكنم رخنه اي در دين يا ويراني در آن خواهم ديد كه مصيبت آن بر من بزرگتر از محروم شدن از حكومت برشماست.» آنگاه حكومت را چنين توصيف نموده: «حكومتي كه متاع چند روزه دنياست و همچون سرابي دستخوش زوال خواهد شد. يا مانند ابر از هم خواهد پاشيد...» اما به هنگام رسيدن به اين منصب «نگاه نو و جديدي را به مقوله حكومت» به مردم عرضه كرده بود. حكومت در نگاه و نگرش آن حضرت تنها جنبه ابزاري داشته و از هيچ گونه اصالتي برخوردار نبود. سخن حضرت به ابن عباس معروف است كه در ذي قار به هنگام وصله زدن به كفش پاره اش فرمود: «والله لهي احب الي من امرتكم الا ان اقيم حقا او ادفع باطلا» 3 به خدا سوگند اين لنگه كفش براي من از امارت و رياست بر شما محبوبتر است مگر آن كه حقي را اقامه كنم يا جلو باطلي را بگيرم. در خطبه ديگري آن را از آب بيني بزغاله كم بهاتر شمرد و فرمود: «لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلما ان لا يقاروا علي كظه ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها الي غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها و لالفيتم دنياكم هذه ازهد عندي من عفطه عنز» 4 اگر نبود حضور مردم و تمام شدن حجت بر من به جهت وجود ياور و پيماني كه خداوند از دانشمندان گرفته تا در برابر پرخوري ستمگر و گرسنگي ستمديده سكوت نكنند بدون شك دهانه شتر حكومت را رها مي كردم مانند آغاز حكومت پايانش را هم وا مي نهادم آن گاه مي ديديد كه اين دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله اي هم بي ارزش تر است. همين چند جمله كافي است تا نشان دهد «حكومت» از نگاه امام علي (ع) اصالت نداشته و تنها ابزار و قدرتي براي تحقق ارزش هاي والا و برقراري عدالت و جلوگيري از ستم صاحبان قدرت و ثروت به مظلومان و محرومان است. در هميشه تاريخ نگاه حكومت ها به مقوله قدرت با اين نگاه متفاوت بوده امروز هم كه بشر به انواع پيشرفته حكومت دست يافته باز هم نگاهش به اين مقوله از نوعي «شيفتگي» خبر مي دهد هر چند در ظاهر خود را «وارسته و غير دلباخته» نشان مي دهد و در تبليغات خود را «خدمتگذار مردم» معرفي مي نمايد. بديهي است امامي كه چنين نگرشي به حكومت داشته باشد هرگز نمي تواند روشي را در پيش بگيرد كه براي نگاه داشتن حكومت حقي را تباه سازد يا ستمي روا بدارد. در اين صورت با فلسفه حكومت كه تامين حقوق مردم و برقراري عدالت و جلوگيري از ظلم است در تنافي خواهد بود. 2 ـ امانت و مسئوليت بودن حكومت يكي ديگر از نقاط امتياز نگرش اميرمومنان به حكومت آن است كه حكومت «امانت و مسئوليت» است نه «حق و امتياز». خاصيت امانت بودن «موقتي بودن» است و به هنگام سررسيد موعد آن بايد به صاحبش بازگردانده شود

    سلام ديگه سري به فقير فقرا نمي زنيد

    به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر

    اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    سلام. اميدوارم كه حالتان خوب باشد. مشتاق جواب شما بودم. مي دانم كه وقت گذاشتن براي هر كسي بسيار زمان بر است. ولي چه كنيم كه دانش ما بسيار كم است و تفكر خالي هم كه كفاف نمي دهد.

    قبل از اينكه درباره جواب قبلي شما بخواهم چيزي بنويسم لازم مي دانم كه از زحمات شما تشكر كنم. نبايد از حق گذشت و حقيقت اين است كه شما و هم لباسي هاي محترمتان در حفظ و نگهداري دين و نگهداري روايات صحيح از پيامبر و ائمه اطهار زحمت مي كشيد و از زبان كسان ديگري نمي توان چنين علومي بدست آورد.

    ولي اينكه چرا نوشتم كه شما اجازه تعامل نمي دهيد منظورم نسبت زمان بسيار بسيار ناچيزي كه در پرسش و پاسخي كه تقريبا وجود ندارد به زمان سخنراني هاي مفصل شما (نه دقيقا جنابعالي) بود.

    تفكر در حرفهاي شما باعث بوجود آمدن سوالهاي بي شمار مي شود. چه بسا بسياري از حرفهاي شما را نمي توان با وضعيت امروزي منطبق كرد. مثلا از حرفهاي بسيار معروف اين است كه مانند سيره پيامبر رفتار كنيد درحاليكه اگر رفتار پيامبر را نسبت به رفتار رهبران امروزي بسنجيم اختلافات بسياري را مي بينيم كه خودش بحثي مفصل است كه نمي خواهم وارد آن بشوم چون سوالات مهم تري دارم كه در مقابل اين بحث برايم بسيار ناچيز است.

    درباره تفاوت زن و مرد هم فكر مي كنم بسياري از افراد از اين موضوع با اطلاع هستند كه ازدواج راهي براي توليد مثل و روابط جنسي و ... است. ولي وجود زن تنها به توليد مثل و رابطه جنسي ختم نمي شود. بلكه در جامعه ارتباط روزمره زنان و مردان بسيار در تعادل فكري و روحي هر دو كمك مي كند. به نظر من منظور اسلام از حجاب همين بوده است كه ضمن جلوگيري از گناه ارتباط بين زن و مرد از بين نرود. ولي تاكيد شما از جدا بودن زن و مرد و تاكيد بيشتر شما در رابطه جنسي و بازهم تاكيد بيشتر شما دراين باره كه بيشتر رابطه ها را نامشروع مي خوانيد مردم را دلخور و ناراحت مي كند. البته كه بجز اندكي معدود از افراد جامعه بقيه نظريه ازدواج براي رابطه جنسي را تنها راه مي دانند ولي ساير محدوديت ها را كمتر مي پذيرند. كسي با حرفهاي حق شما مشكلي ندارد ولي شما در پاسخ جوابهايي كه ربطي به رابطه جنسي ندارد تنها راه را ازدواج مي دانيد. مانند اين جمله كه نوشته بوديد: بله همه دوست دارند که با شخص مخالف جنسي خودشان گفتگو داشته باشند اصلا اين گفتگو يک نياز فطري است حال که ازدواج دائم ميسر نيست راه هنوز هم بسته نيست بلکه ازدواج موقت راه چاره است اين که ديگر خانه و مخارج . و...نمي خواهد. اگر بابت هر گفتگويي بخواهيم ازدواج موقت داشته باشيم كه نمي شود. بياييد خودمان را به بيراهه نزنيم. يك گفتگوي ساده كه اينهمه محدوديت لازم ندارد. به نظر شما بعد از مبعوث شدن پيامبر و صحبت از حجاب همه محجب شدند و درغير اينصورت براي آنها حد شرعي اجرا مي شد و دختر و پسري كه با هم صحبت مي كردند را نهي از منكر مي كردند؟ بحث در اين رابطه هم مي تواند به درازا كشيده شود.

    درباره شيوه عملكرد شما كه در جواب گفتيد: خوشحال ميشويم که در اين راه از شما استفاده کنيم که شما ان را مدرنيته به ما تحويل دهيد. شما اين متن من را مدرنيته بکنيد که ما بدانيم ايا اين واقعيت خارجي دارد يا يک کلمه زيباي است براي گفتن و براي برخي کلاس گذاشتن ...واقعا از اين که به ما هم اموزش بدهيد خوشحال ميشوم و طبق فرموده امام علي که فرمودند کسي که به من يک کلمه بياموزد مرا بنده خود قرار داده است که بنده شما باشيم ....

    البته كه من نمي خواهم به شما جسارت كنم كه چيزي ياد بدهم و بندگي مرا كنيد ولي نكته هاي زيادي را بايد به شما بگويم. يكي از آنها اين است كه حضور شما در جامعه بسيار كم است. مثلا شما هرچند بسيار بر نماز جمعه تاكيد داريد و روايات و احاديث زيادي در اينباره مي گوييد و مي نويسيد ولي هنگام نماز جمعه تعداد افرادي را كه ملبس به عبا و عمامه هستند را در مقابل بقيه افراد بشماريد. يا اين افراد بسيار معدود و انگشت شمار هستند كه واقعا نيستند يا به نماز شهرهاي ديگري مي روند يا هنگام حضور در نماز جمعه با لباس شخصي مي آيند و يا اينكه اصلا حضور ندارند.

    همه انسانها به نوعي به استادي احتياج دارند كه در كنارشان حضور داشته باشد. استاد هنرهاي رزمي استاد موسيقي يا هر استاد ديگري. شما در كدام شغل از مشاغل در كنار مردم هستيد تا استادشان باشيد؟ شما بسيار كار خود را به پزشكي تشبيه مي كنيد در حاليكه شباهت بسيار ناچيزي با يك پزشك داريد. زيرا نه مطبي براي ملاقات داريد نه آزمايشي براي تعيين ميزان وخيم بودن اوضاع بيمار داريد و نه راهي براي اندازه گيري ميزان بهبودي بيمار پس از درمان داريد.

    ما در جامعه با استرس هاي زيادي روبرو هستيم. كار ما مسئوليت زيادي را طلب مي كند. گاهي تنها جوابي كه مشتريان قبول مي كنند فقط دروغ است. چيزي كه اصلا نمي خواهم بگويم ولي راست گفتن آن ذهنيت ديگري ايجاد مي كند كه بسيار بسيار مخرب است. البته اينكه منظورم از راست و دروغ چيست خود جاي بحث دارد. ولي شما خودتان را از بسياري از اينگونه مسئوليتها كنار كشيده ايد و مسئوليت خود را مبارزه با دشمن و امر به معروف و نهي از منكر كرده ايد. تعداد شما در سازمان تبليغات اسلامي و سازمان حج و صدا و سيما و سازمانهاي امنيتي و كشوري و پستهاي سطح بالا و اساتيد حوزه و دانشگاه بسيار بسيار بيشتر از تعداد شما در بين مردم است.

    من هيچ مغازه داري كه با لباس مقدس شما به كسب و كار بپردازد سراغ ندارم. من هيچ راننده تاكسي با لباس شما سراغ ندارم. شما در بسياري از شغلها حضور نداريد حال آنكه بسيار مردم را در تمامي شغلها راهنمايي و هدايت مي كنيد.

    حرف در اين باره ها بسيار است. البته بسياري از مردم مي خواهند كامل باشند و حرفهاي شما كه در اصل حرف ائمه است را اجرا كنند. اگر هر كسي كه همسايه اش آزارش مي داد مي توانست خدمت رهبر برسد كه مملكت اسلامي بسيار باشكوه مي شد.

    پاسخ

    سلام بر مشتاق عزيز از اين که پاسخ کامنت شما را کمي دير ميدهم عذر ميخواهم اما جواب اين قسمت از کامنت شما:درباره تفاوت زن و مرد هم فكر مي كنم بسياري از افراد از اين موضوع با اطلاع هستند كه ازدواج راهي براي توليد مثل و روابط جنسي و ... است. ولي وجود زن تنها به توليد مثل و رابطه جنسي ختم نمي شود. بلكه در جامعه ارتباط روزمره زنان و مردان بسيار در تعادل فكري و روحي هر دو كمك مي كند. به نظر من منظور اسلام از حجاب همين بوده است كه ضمن جلوگيري از گناه ارتباط بين زن و مرد از بين نرود. ولي تاكيد شما از جدا بودن زن و مرد و تاكيد بيشتر شما در رابطه جنسي و بازهم تاكيد بيشتر شما دراين باره كه بيشتر رابطه ها را نامشروع مي خوانيد مردم را دلخور و ناراحت مي كند. البته كه بجز اندكي معدود از افراد جامعه بقيه نظريه ازدواج براي رابطه جنسي را تنها راه مي دانند ولي ساير محدوديت ها را كمتر مي پذيرند. كسي با حرفهاي حق شما مشكلي ندارد ولي شما در پاسخ جوابهايي كه ربطي به رابطه جنسي ندارد تنها راه را ازدواج مي دانيد. مانند اين جمله كه نوشته بوديد: بله همه دوست دارند که با شخص مخالف جنسي خودشان گفتگو داشته باشند اصلا اين گفتگو يک نياز فطري است حال که ازدواج دائم ميسر نيست راه هنوز هم بسته نيست بلکه ازدواج موقت راه چاره است اين که ديگر خانه و مخارج . و...نمي خواهد. اگر بابت هر گفتگويي بخواهيم ازدواج موقت داشته باشيم كه نمي شود. بياييد خودمان را به بيراهه نزنيم. يك گفتگوي ساده كه اينهمه محدوديت لازم ندارد. به نظر شما بعد از مبعوث شدن پيامبر و صحبت از حجاب همه محجب شدند و درغير اينصورت براي آنها حد شرعي اجرا مي شد و دختر و پسري كه با هم صحبت مي كردند را نهي از منكر مي كردند؟ بحث در اين رابطه هم مي تواند به درازا كشيده شود.نظرمن:بله وجود زن به رابطه جنسي ختم نمي شود زن کسي است که مي تواند مرد را به بالاترين درجات انساني برساند و او را بسازد و به او دل گرمي بده و فرهنگ يک جامعه به فرهنگ زنان ان جامعه بستگي دارد اما من نمي دانم چرا شما اين همه اصرار داريد که اين را نشان دهيد که ارتباط زن بدون ازدواج مي تواند يک ارتباط سالم و باعث رشد و ترقي باشد در حالي که تجربه خلاف اين را ثابت کرده است ...اگر اين طور ارتباط فساد و مسائل ديگر را به دنبال نداشت مطمانا اسلام ان را حرام معرفي نمي کرد چرا ما گاهي اوقات خيال ميکنيم که از خدا بيشتر ميفهميم اين و البته ارتباط زن و مرد در حدي در شرع مقدس جايز شمرده شده است و ان هم در جايي که اين ارتباط به قصد لذت نباشد و به ان هم منتهي نشو حال چه لذت کلامي چه نگاهي و ...من نمي خواهم بگوييم که هرکس که ارتباط دارد مطمئنا به قصد لذت است اما ميخواهم بگوييم که احتمال به وجود امدن لذت وجود دارد که مشلات بعدي را به دنبال دارد و منظور از حجاب پوشش است که تمام بدن زن را بپوشاند و برجستگي بدنش نمايان نباشد و اين حجاب ظاهزي است و حجاب باطني هم همان تقوا و ترس از خداو حساب و کتاب روز قيامت است ...ببين دوست من من يک تحقيق در مورد اين که ايا ارتباط پسر و دختر کار صحيحي است يا نه دارم که اگر مايل باشيد برايتان ميفرستم که کليه صوتهاي اين ارتباط در ان لحاظ شده است ...ادمه کامنت شما:. يكي از آنها اين است كه حضور شما در جامعه بسيار كم است. مثلا شما هرچند بسيار بر نماز جمعه تاكيد داريد و روايات و احاديث زيادي در اي

    سلام

    مردم كشور ما به نحو اتم به اين سيره نبوي عمل كرده و مي كنند، در مقابل متجاوز ساكت نخواهند ماند.

    يا رئوف
    سلام مطالبتون خيلي دلنشينه يجورايي ارومم کرد/ويجورايي هم گوش به زنگ که مراقبت بيشتري داشته باشيم /ممنون

    سلام به شما

    ممنونم از حضورتون و ممنونم از مطلب مفيدي كه در وبلاگتون قرار دادين.

    يا حق...

    به جنبش منتقدان شبکه فارسي1 بپيونديد. حتي اگر با فعاليت اين شبکه موافقيد منتظر نظرات و مطالب شما هستيم. به اعتقاد ما اين شبکه با اهداف خاص براي ضربه زدن به خانواده اصيل ايراني ايجاد شده و در بي توجهي مسئولان فرهنگي ايران نسبت به مسائل جامعه به آن در حال جذب مخاطب است. منتظر شما هستيم

    باسلام عزيزم از اينكه به خانه خود سرزديد ضمناً در نوشته خود كلمه تعيير را به تغيير اصلاح نماييد جالب بود الجار ثم الدار
    سلام حاج سجاد عزيز
    ان شاالله بتونيم همسايه هاي مجازي خوبي براتون باشيم
    سلام
    نکته خوب وزيباي بود بايد دقيق بود در رفتار وگفتار وکردارمان با همسايه

    سلام اخوي

    چطوري؟!؟!؟

    كم پيدايي!!!

    ديگه به ما سر نمي زني!!!!

    موفق باشي

    در پناه حق

    سلام بر شما.

    مطلب بسيار جالب بود.استفاده كرديم.

    با سلام

    آزار و اذيت همسايه وقتي كه نزد خداوند اينقدر مغضوب مي باشد،‏خدا به فريادمان برسد..............

    آزار و اذيت امام معصوم، خليفه خدا و حجت او در زمين و تنها گذاشتن او چه عذابي در پي خواهد داشت.

    با مطلب خوابيم يا خود را به خواب زده ايم به روزم و منتظر نظرات سازنده شما

       1   2      >