سوال:آيا عدم استجابت دعاي انسان، دليل بر بيمهري خداوند نسبت به او است؟
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
يکي از عاليترين تعاليم اسلام، مسأله دعاست. حقيقت دعا توجّه به خدا و روي نياز به درگاه او بردن است، به طوري که خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده:«ادعوني استجب لکم؛ مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم». در مورد دعاهائي که به نظر ميرسد به اجابت نرسيده، بايد چنين گفت که يا حقيقتاً انسان دعا نکرده و با توجّه و خلوص از خدا حاجت خويش را نخواسته است، و يا از خداوند چيزي خواسته که به صلاح او نبوده و بلکه براي او زيانبخش نيز بوده است. نکتهاي که شايان توجه است و نبايد آن را از نظر دور داشت، اين است که در مواردي دعاهاي انسان به اجابت نميرسد؛ از اين رو که خداوند دوست دارد بنده به او توجّه نموده و در برابرش نيايش نمايد، و اگر به زودي حاجت او را بدهد، به دنبال کار خويش رفته و آفريدگار خويش را فراموش ميکند؛ از اين جهت خواستها را به زودي برآورده نميسازد. تا بيشتر تضرع و زاري نموده، خداي را بخواند. در احاديث ما موانعي براي اجابت دعا ذکر شده است که بايد آنها را مرتفع نمود؛ مثل تغذيه حرام، ارتکاب ظلم، و عدم توجّه به حکمت خداوندي که به مصالح بندگان اشراف دارد. چطور انسان به منع غذايي يک پزشک شاکي نميشود، اما درباره خداوند که بر ذره ذره هستي آگاه هست اعتراض ميکند؟گذشته از اين، در حديثي از پيامبر اکرم«صلي الله عليه وآله» داريم که دعاها مردود نميشود. مطلوب اجابت ميشود، گاهي به صورت رفع بلا پاسخ ميگيرد، و گاهي ذخيره ميشود، و در قيامت، روز فقر انسان نتيجه ميدهد.در ضمن عواملي براي اجابت دعا هست که بايد مراعات شود، که عبارتند از: بسم الله در اول دعاء ذکر صلوات در ابتدا و انتهاي دعاء تضرع و ندبه، تمجيد نامهاي خداوند توصيف او، اقرار به گناه، همت بلند در عاء کوچک نشمردن مقام دعا و نااميد نبودن استمرار دعاء شفيع قرار دادن اولياي دين، توجه در زمان دعا؛ مثلاً بعد از نمازهاي واجب هنگام باران، يا شکستگي دل و آمدن اشک، که در همه اين حالات و اوقات، دعا مؤثرتر است. در باره همت در دعا در حديث آمده، روزي رسول اکرم«صلي الله عليه وآله» به خادم خويش فرمودند: تو هفت سال است که به ما خدمت ميکني، چيزي بخواه خادم گويد: گفتم قدري فکر کنم. فردا پرسيدند فکر کردي گفتم بله! دعا کنيد در بهشت کنار شما باشم. حضرت«عليه السلام» پرسيدند که به تو ياد داده، گفتم خير، فکر کردم اگر مال بخواهم نابود ميشود، اگر عمر طولاني و فرزند بخواهد، در پيش است. پيامبر«صلي الله عليه وآله» فرمودند: برايت دعا ميکنم، تو هم مرا با زيادي سجده ياري کن.(11) 11) ميزان الحکمة، ج 2. و حال سخن را به اين جهت مي چرخانم که:علت عدم استجابت دعا چه ميباشد؟اين مطلب مكرّراً از ائمّة اطهار(ع) سؤال مي شد و آن بزرگواران نيز متناسب با فهم سؤال كننده جوابهايي به اشخاص گوناگون ميدادند. در بعضي از روايات، براي دعا كننده شرايطي ذكر شده يا براي دعا، آداب يا اوقات خاصّي تعيين گرديده است. آيا اين موارد به معناي مقيّد كردن اطلاق آياتي نظير«ادعوني استجب لكم» است؟ يعني آيا دعاي ما به شرطي مستجاب ميگردد كه در فلان زمان، فلان مكان و فلان حال باشد؟ اگر در غير از اوقات و حالات خاصّي باشد وعدة خداوند تحقّق نخواهد يافت؟ يا اينكه اين روايات معناي ديگري دارد؟ آنچه از ظاهر اين آيه به نظر ميرسد اين است كه اطلاق كلّي دارد و احتمال مقيّد بودن آن بسيار ضعيف است. براي توضيح مطلب، مثالي ذكر ميشود: اگر انسان سخاوتمندي عده اي را به مهماني دعوت نمايد و پس از حضور آنان از اغلب آنها پذيرايي نكند، آيا به او اعتراض نمي كنند كه چرا به وعدةخود عمل نميكني؟ و پاسخ او به آنها كه چون لباسهاي شما كه تميز نيست يا مثلاً چند دقيقه دير آمده ايد قابل قبول نيست؛ چون دعوت او مطلق بوده و چنين شرايطي در آن ذكر نشده بود. پس لازم است او به وعدة خود عمل كند و از همة آنان پذيرايي نمايد، مگر آنكه دليلي قطعي بر تقييد كلام او جود داشته باشد. براي فهم بهتر آية «ادعوني استجب لكم» لازم است دقّت بيشتري بنماييم: «ادعوا» يعني چه؟ با توجه به اينكه الفاظ از ماضي الضمير انسان حكايت ميكنند و خود اصالت ندارد، اين گونه نيست كه الفاظ در حوادث جهان تأثيري داشتن باشد و هر لفظ از زبان هر كس كه ادا شود مؤثّر باشد.بلكه، دعا امري قلبي است و زبان فقط از آنچه در دل حكايت ميكند. پس دعا بايد از روح و دل انسان صادر شود و انسان واقعاً خواستار چيزي باشد. اگر فقط الفاظي را به زبان بياورد و دل توجه نداشته باشد، بطور جدّي درخواست ننموده و در حقيقت دعا نكرده است. دعا بايد مصداق«ادعوني» باشد؛ درخواست فقط از خدا باشد. اگر انسان شرايط مذكور را رعايت كند، ولي دل او متوجه به خدا نباشد واقعاً دعا نكرده است؛ مثلاً ما در درخواست علم ميكنيم، واقعاً هم علم را دوست داريم، در درخواست خود نيز جدي هستيم؛ اما تصور ميكنيم كه عالم شدن به خدا ربطي ندارد و فقط به سعي و كوشش خودمان بستگي دارد. پس آية «ادعوني استجب لكم» شرطي است كه به شكل امر بيان شده و در واقع اين گونه است كه «ان تدعوني استجب لكم». اين شرط در صورتي تحقّق پيدا ميكند كه اولاً، در درخواست خود جدي باشيم و ثانياً، درخواست ما از خدا باشد و او را در تحقّق دعايمان مؤثّر بدانيم. در اين صورت، شرايط استجابت دعا محقّق گرديده است. آيا ميتوان گفت كه چنين دعايي نيز مستجاب نميگردد؟ نكتة ديگري كه در اينجا قابل ذكر است مربوط به لوازم استجابت دعاست. ممكن است از خداوند درخواستي داشته باشيم و صلاح خود را در استجابت آن بپنداريم و آن را براي خود موجب كسب كمالي بدانيم؛ اما در واقع، در تشخيص مصداق دچار اشتباه شده باشيم. نميدانيم كه اگر خواست ما تحقّق پيدا كند چه لوازميدارد، آيا آن لوازم آن نيز به حال ما مفيد است يا نه؟ اگر ما به لوازم آن آگاهي داشتيم، قطعاً دعاي ما به شكل ديگري اظهار ميگرديد. در چنين مواقعي كه ما درخواست يك مصلحت كلّي داريم، ولي در تطبيق مصداق دچار اشتباه شده ايم، ممكن است دعاي ما مستجاب گردد؛ اما بر اساس مصلحت واقعي ما. ممكن است خداي متعال در چنين مواردي از خطاي ما چشم پوشي كند و بر اساس درخواست مصلحت كلّي كه از او داشته ايم دعاي ما را اجابت فرما