سوال يك كاربر:
علت اين كه دعاهايم مستجاب نمي شود چيست؟
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت به اين كاربر محترم:
قسمت اول جواب :
اين مطلب مكرّراً از ائمّة اطهار(ع) سؤال مي شد و آن بزرگواران نيز متناسب با فهم سؤال كننده جوابهايي به اشخاص گوناگون ميدادند. در بعضي از روايات، براي دعا كننده شرايطي ذكر شده يا براي دعا، آداب يا اوقات خاصّي تعيين گرديده است.آيا اين موارد به معناي مقيّد كردن اطلاق آياتي نظير«ادعوني استجب لكم» است؟ يعني آيا دعاي ما به شرطي مستجاب ميگردد كه در فلان زمان، فلان مكان و فلان حال باشد؟ اگر در غير از اوقات و حالات خاصّي باشد وعدة خداوند تحقّق نخواهد يافت؟ يا اينكه اين روايات معناي ديگري دارد؟آنچه از ظاهر اين آيه به نظر ميرسد اين است كه اطلاق كلّي دارد و احتمال مقيّد بودن آن بسيار ضعيف است. براي توضيح مطلب، مثالي ذكر ميشود: اگر انسان سخاوتمندي عده اي را به مهماني دعوت نمايد و پس از حضور آنان از اغلب آنها پذيرايي نكند، آيا به او اعتراض نمي كنند كه چرا به وعدةخود عمل نميكني؟ و پاسخ او به آنها كه چون لباسهاي شما كه تميز نيست يا مثلاً چند دقيقه دير آمده ايد قابل قبول نيست؛ چون دعوت او مطلق بوده و چنين شرايطي در آن ذكر نشده بود. پس لازم است او به وعدة خود عمل كند و از همة آنان پذيرايي نمايد، مگر آنكه دليلي قطعي بر تقييد كلام او جود داشته باشد.براي فهم بهتر آية «ادعوني استجب لكم» لازم است دقّت بيشتري بنماييم:«ادعوا» يعني چه؟ با توجه به اينكه الفاظ از ماضي الضمير انسان حكايت ميكنند و خود اصالت ندارد، اين گونه نيست كه الفاظ در حوادث جهان تأثيري داشتن باشد و هر لفظ از زبان هر كس كه ادا شود مؤثّر باشد.بلكه، دعا امري قلبي است و زبان فقط از آنچه در دل حكايت ميكند. پس دعا بايد از روح و دل انسان صادر شود و انسان واقعاً خواستار چيزي باشد. اگر فقط الفاظي را به زبان بياورد و دل توجه نداشته باشد، بطور جدّي درخواست ننموده و در حقيقت دعا نكرده است.دعا بايد مصداق«ادعوني» باشد؛ درخواست فقط از خدا باشد. اگر انسان شرايط مذكور را رعايت كند، ولي دل او متوجه به خدا نباشد واقعاً دعا نكرده است؛ مثلاً ما در درخواست علم ميكنيم، واقعاً هم علم را دوست داريم، در درخواست خود نيز جدي هستيم؛ اما تصور ميكنيم كه عالم شدن به خدا ربطي ندارد و فقط به سعي و كوشش خودمان بستگي دارد.پس آية «ادعوني استجب لكم» شرطي است كه به شكل امر بيان شده و در واقع اين گونه است كه «ان تدعوني استجب لكم». اين شرط در صورتي تحقّق پيدا ميكند كه اولاً، در درخواست خود جدي باشيم و ثانياً، درخواست ما از خدا باشد و او را در تحقّق دعايمان مؤثّر بدانيم. در اين صورت، شرايط استجابت دعا محقّق گرديده است. آيا ميتوان گفت كه چنين دعايي نيز مستجاب نميگردد؟نكتة ديگري كه در اينجا قابل ذكر است مربوط به لوازم استجابت دعاست. ممكن است از خداوند درخواستي داشته باشيم و صلاح خود را در استجابت آن بپنداريم و آن را براي خود موجب كسب كمالي بدانيم؛ اما در واقع، در تشخيص مصداق دچار اشتباه شده باشيم. نميدانيم كه اگر خواست ما تحقّق پيدا كند چه لوازميدارد، آيا آن لوازم آن نيز به حال ما مفيد است يا نه؟ اگر ما به لوازم آن آگاهي داشتيم، قطعاً دعاي ما به شكل ديگري اظهار ميگرديد.در چنين مواقعي كه ما درخواست يك مصلحت كلّي داريم، ولي در تطبيق مصداق دچار اشتباه شده ايم، ممكن است دعاي ما مستجاب گردد؛ اما بر اساس مصلحت واقعي ما. ممكن است خداي متعال در چنين مواردي از خطاي ما چشم پوشي كند و بر اساس درخواست مصلحت كلّي كه از او داشته ايم دعاي ما را اجابت فرمايد؛ به ما چيزي عطا كند هم ما را از لطف خويش مأيوس نساخته و هم اشتباه ما را تصحيح كرده است.با توجه به اين سه نكته شرايط استابت دعا عبارت است از:1- در خواست جدّي و تلاش عملي.2- درخواست از خدا و اين توجه كه خداي متعال موثر حقيقي عالم است.3- رضايت خداي متعال و مصلحت واقعي ما.4- فراهم آمدن اسباب و علل تحقق آنچه خواسته ايم از آية مذكور استفاده ميشود، علاوه بر آنچه گفته شد اطلاق آيه هيچ قيد و شرطي ندارد.بسياري از شرايطي كه در روايات ذكر شده ناظر به همين موارد مذكور است. برخي از آنها نيز آدابي است كه براي كمال دعا و كمال توجه به خدا مؤثر است و در واقع تقييد يا تخصيص نسبت به آية شريفه نيست.گاهي اوقات نيز به جاي استجابت دعا در اين دنيا، خداوند مقاماتي را در آخرت به انسان عطا ميفرمايد. اين مطلب مربوط به نكتة سومياست كه از آية شريفه استنباط گرديد؛ يعني كسي كه به در آخرت ايمان دارد، اگر توجه پيدا كند كه درخواست او دربارة امر دنيوي در مقابل پاداش اخروي قابل مقايسه نيست، قطعاً سعادت و كمال خويش را طلب خواهد كرد؛ اما در اثر غفلت، به مسائل دنيوي توجه پيدا كرده است. اگر واقعيت براي او آشكار ميگرديد كه در آخرت به چنين چيزهايي نيازمندتر است، آنها را براي آخرت درخواست ميكرد.علاوه بر موارد مذكور، در روايات علل ديگري نيز براي مستجاب نشدن دعا ذكر است؛ مثلاً در برخي از روايات آمده است مردميكه «امر به معروف» و «نهي از منكر» را ترك كنند، خداوند آنها را به دو بلا گرفتار ميسازد: نخست، دعاي آنان مستجاب نميگردد؛ دوم، بدترين و فاسدترين افراد را بر آنان مسلّط ميگرداند.