سوال:هدف خداوند از خلقت انسان چه بود؟
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت :
قسمت اول جواب:
كه هدف خداوند از افرينش انسان و جهان اين است كه:بين انسان و خدايي كه داراي اسماي حسني است، رابطة وجودي برقرار است و اين رابطة وجودي هم با شعور و آگاهي او همراه است؛ يعني انسان فطرتاً خدابين و خداطلب است، به طوري كه اگر او را آزاد بگذارند ديني غير از اسلام را نميپذيرد و هر چه غير از اسلام باشد تحميل شيطان ميداند.
شاهد اين مطلب آن است كه قرآن كريم، خدا را به عنوان هستي محض و بينياز مطلق معرفي ميكند و ميفرمايد: «إن تكْفروا أنتم و مَن في الأرض جَميعاً فإنّ الله لَغنيّ حميد» ابراهيم/8 ولي براي آفرينش انسان هدفي قايل است و ميگويد: «وما خَلَقتَ الجِنّ و الإِنس إلّا لِيَعبدون» ذاريات/56هدف خلقت جن و انس عبادت كردن است و اين هدف غرض و غايت فعل است نه غايت فاعل. چون فاعل كه هستي صرف است منزه از آن است كه غايتي بيرون از ذات خود داشته باشد؛ زيرا وي غني محض است. ولي آفرينش انسان غايت و هدفي دارد و آن هدف، عارف شدن و عابد شدن انسان مخلوق است.
انسان چون موجودي واقعي است، نه اعتباري، معرفت و عبادت هم كه كمال حقيقي است نه اعتباري، مانند رياست كه كمالي اعتباري است نخواهد بود. درخت كمالي واقعي دارد، نمو ميكند؛ معدن كمالي واقعي دارد، رشد ميكند؛ حيوان كمالي واقعي دارد، انسان نيز كمالي حقيقي دارد و كمال حقيقي او عارف و عابد شدن او است، و معرفت و عبادت كمالي عيني است نه امري اعتباري؛ زيرا انساني كه خدا را شناخت و حضرتش را عبادت كرد، نظير كسي نيست كه رئيس مؤسسهاي يا مالك مالي شده باشد. هيچ وقت با پديد آمدن امور اعتباري روح آدمي كمال حقيقي حاصل نميكند، بر خلاف معرفت و پرستش خداي سبحان كه مايه كمال حقيقي نفس انساني خواهد بود.
آية الله جوادي آملي،تفسير موضوعي قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
واين تصميي بود كه خداوند گرفته و خواسته است كه موجودي خلق كند كه با عبادت خليفه او روي زمين باشد كه اگر انسان راهنمايي هايي كه انسان را كرده انجام دهد به خليفه الله خدايي خواهد رسيد ممكن است كه شما بپرسيد:سؤال: خدايى كه دائماً حاضر، ناظر و قيّوم است چه نيازى به جانشين و خليفه دارد؟
پاسخ: اوّلًا جانشينى انسان نه به خاطر نياز و عجز خداوند است، بلكه اين مقام به خاطر كرامت و فضيلت رتبهى انسانيّت است. ثانياً نظام آفرينش بر اساس واسطههاست. يعنى با اينكه خداوند مستقيماً قادر بر انجام هر كارى است، ولى براى اجراى امور، واسطههايى را قرار داده .وخلاصه اين كه خداوند خواست كه بود كه در روى زمين موجودى بيافريند كه نماينده او باشد، صفاتش پرتوى از صفات پروردگار، و مقام و شخصيتش برتر از فرشتگان، خواست او اين بود كه تمامى زمين و نعمتهايش را در اختيار چنين انسانى بگذارد نيروها، گنجها، معادن و همه امكاناتش را.
چنين موجودى مىبايست سهم وافرى از عقل و شعور و ادراك، و استعداد ويژه داشته باشد كه بتواند رهبرى و پيشوايى موجودات زمينى را بر عهده گيرد.
لذا نخستين آيه مىگويد:" بخاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد" (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً).
و وقتي خواست ادم را خلق كند سپس در آيه مورد بحث اضافه مىكند:" فرشتگان به عنوان سؤال براى درك حقيقت و نه به عنوان اعتراض" عرض كردند آيا در زمين كسى را قرار مىدهى كه فساد كند و خونها بريزد؟!" (قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ)" در حالى كه ما تو را عبادت مىكنيم تسبيح و حمدت بجا مىآوريم و تو را از آنچه شايسته ذات پاكت نيست پاك مىشمريم" (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ).
كلمه" فِي الْأَرْضِ" (در روى زمين) دريافته بودند، زيرا مىدانستند انسان از خاك آفريده مىشود و ماده بخاطر محدوديتى كه دارد طبعا مركز نزاع و تزاحم است، چه اين كه جهان محدود مادى، طبع زياده طلب انسانها را نمىتواند اشباع كند، حتى اگر همه دنيا را به يك فرد بدهند باز ممكن است سير نشود، اين وضع مخصوصا در صورتى كه توام با احساس مسئوليت كافى نباشد سبب فساد و خونريزى مىشود.
بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد! اين تفسيرهاى سهگانه چندان منافاتى با هم ندارند يعنى ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده باشد، و اتفاقا اين يك واقعيت بود كه آنها بيان داشتند، و لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انكار نفرمود، بلكه اشاره كرد در كنار اين واقعيت، واقعيتهاى مهمترى در باره انسان و مقام او وجود دارد كه فرشتگان از آن آگاه نيستند! آنها فكر مىكردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت! بىخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مىكند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا، و عبادت آن ساحلنشينان آرام و سبكبار كجا؟! آنها چه مىدانستند كه از نسل اين آدم پيامبرانى همچون محمد و ابراهيم و نوح
و موسى و عيسى ع و امامانى همچون ائمه اهل بيت ع و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مىدهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است! قابل توجه اين كه فرشتگان روى سه مساله در باره صفات خودشان تكيه كردند، تسبيح و حمد و تقديس، بدون شك تسبيح و حمد يعنى خدا را پاك از هر گونه نقص و داراى هر گونه كمال دانستن، اما در اين كه مقصود از" تقديس" چيست؟