يا مهدي
قيامت قامت وقامت قيامت
؛قيامت کردهي اي سرو قامت
موذن گر ببيند قامتت را ؛ به قدقامت بماند تا قيامت
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نيا مدي
خليل آتشين سخن تير به دوش بت شکن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ها
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه !غروب شد نيامدي
عمريست که از حضور او جا مانديم
در غربت سرد خويش تنها مانديم
او منتظر ست تا که ما برگرديم
ماييم که در غيبت کبري مانديم
التماس دعا