سوال:عشق و حقيقت آن چيست؟
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
واژه «عشق» مشتق از «عشقه» به معناى ميل مفرط است. «عشقه» گياهى است كه هرگاه به دور درخت مىپيچد، آب آن را مىخورد؛ در نتيجه درخت زرد شده، كمكم مىخشكد.«ابن منظور»؛ لسان العرب، ج9، ص224.امّا در اصطلاح، «عشق» عبارت است از: «محبت شديد و قوى». به عبارت ديگر، عشق مرتبه عالى محبت است.حمد غزالى، احياء علوم الدين، ج4، ص275.امّا حقيقت آن است كه تعريف حقيقى اين واژه، ممكن نيست. محى الدين ابن عربى مىگويد: «هر كس عشق را تعريف كند، آن را نشناخته كه عشق شرابى است كه كسى را سيراب نكند».«لويالفتوحات المكية، ج2، ص121.ى ماسينيون» مىگويد: نخستين عارفان، واژه عشق را به كار نمىبردند؛ شايد از عشق زمينى و جسمانى هراس داشتند و از اين رو، بيشتر از محبّت ياد مىكردند.ر.ك: بابك احمدى، چهارگزارش از تذكرة الاولياء عطار، ص46. عطار گفته است:پرسى تو ز من كه عاشقى چيست؟
روزى كه چو من شوى، بدانى
عشق قابل تعريف علمى نيست؛ زيرا نه محسوس است و نه معقول، در حالى كه در دو قلمرو «حس و عقل» تأثير دارد. اگر تعريف كننده، خود عشق مىورزد، مسلماً تعريف او صحيح نخواهد بود؛ زيرا اين پديده غير عادى به تمام انديشه و مشاعر او مسلّط است؛ به عنوان مثال اگر عاشق بخواهد عشق را تعريف كند، مفاهيم موجود در تعريف، با وضع روانى عاشق رنگآميزى مىشود و به اصطلاح «مولوى»، بوى عشق مىدهد.محمد تقى جعفرى، نقد و تحليل مثنوى، ج 3، ص147