• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : نور عشق در قبر و آغاز زندگي جديد
  • نظرات : 19 خصوصي ، 107 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    ??•’??•’??•’??•’
    ??•’??•’??•’??•’
    ?
    -?
    --?
    ---?
    -----?
    -------?
    --------?
    ---------?
    -----------?
    -------------?
    ,•’``’•,•’``’•,
    .’•,`’•,*,•’`,•’
    ....`’•,,•’`
    ،،،،،،،،،،،،¨€¨€¨€¨€¨€
    ،،،،،،،،،،¨€¨€???¨€¨€
    ،،،،،،،،¨€??????¨€¨€
    ،،،،،،،،¨€???????¨€¨€
    ،،،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€¨€،،،،¨€
    ،،،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€،،،،،،¨€
    ،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،،،،،¨€
    ،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،،،،،¨€
    ،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
    ،،،،¨€¨€??¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ??¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€،،،،¨€
    ،،،،،،¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€¨€¨€¨€
    ،،،،،،¨€¨€???¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
    ،،،،¨€¨€¨€¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€¨€????????????¨€¨€¨€
    ،،¨€¨€??¨€¨€????¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ?????¨€¨€
    ¨€¨€????¨€¨€??¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
    ¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€
    ¨€????????¨€¨€¨€¨€¨€???¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
    ¨€¨€??????¨€¨€¨€¨€¨€????¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ???¨€¨€¨€
    ،،¨€¨€?????¨€¨€¨€?¨€¨€????¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ????¨€¨€
    ،،،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€????¨€¨€?????????¨€¨€¨€¨€
    ،،،،،،،،،،،،¨€???????¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
    ،،،،،،،،،،،،¨€¨€???????¨€¨€
    ،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€??????¨€¨€
    ،،،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€????¨€¨€
    ،،،،،،،،،،،،،،،،،،¨€ ¨€¨€¨€¨€
    ,•’``’•,•’``’•,
    .’•,`’•,*,•’`,•’
    ....`’•,,•’`
    -----------?
    ---------?
    --------?
    -------?
    -----?
    ---?
    --?

    سلام ممنون از لطف و حضورتون

    من هم اين ماهعزي زو اعياد رو متقابلا به شما تبريك ميگم و ممنون از اين همه لطف جنابعالي

    سلاام
    خيلي ببخشيد يک سوال داشتم ازتون
    مي خواستم بدونم اگه دو نفر همديگرو بخوان ميشه خودشون صيغه فارسي بخونن؟
    پاسخ

    سلام عليکم ممنون از اين که سوال خود را با وبلاک راه فضيلت مطرح کرديد سوال شما :ايا ميشود صيغه عقد را به فارسي خواند؟جواب:اما صيغه عقد نكاح دائم يا موقت را بايد به عربي صحيح خواند. البته در مورد خواندن عقد به غير عربي بين فقها اختلاف نظر است. اكثر علما ميفرمايند: در صورتي كه نتوان به عربي صحيح خواند، مي توان به زبان فارسي يا غير فارسي خواند، مشروط به اين كه لفظي بگويند كه معناي همان صيغة عربي را بفهماند.(1) پي نوشت ها:توضيح المسايل مراجع، ج2، مسئله 2370.
    هواللطيف
    سلام بر شما دوست بزرگوار
    بنده هم اعياد شعبانيه را که به حق از زيباترين روزهاي سال هستند , خدمت شما تبريک عرض مي کنم...اميد که رهرو باشيم
    ممنون بابت نظرتون در ارتباط با مناجات , شايد زيباترين حس ها زماني سراغ آدم مياد که به خودش و لطف خداي خودش فکر مي کنه.

    ياعلي

    نگاه مرد مسافر به روي ميز افتاد :

    چه سيب هاي قشنگي !

    حيات نشئه تنهايي است.

    و ميزبان پرسيد:

    قشنگ يعني چه؟

    - قشنگ يعني تعبير عاشقانه اشکال

    و عشق ، تنها عشق

    ترا به گرمي يک سيب مي کند مانوس.


    و عشق ، تنها عشق

    مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد ،

    مرا رساند به امکان يک پرنده شدن.

    - و نوشداري اندوه؟

    - صداي خالص اکسير مي دهد اين نوش

    سلام و تشكر بابت زحمتي كه ميكشيد.

    سلام

    مطلب خيلي خيلي جالبي بود. مرسي

    و مرسي كه بهم سر ميزني

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:عشق و حقيقت آن چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    واژه «عشق» مشتق از «عشقه» به معناى ميل مفرط است. «عشقه» گياهى است كه هرگاه به دور درخت مىپيچد، آب آن را مىخورد؛ در نتيجه درخت زرد شده، كمكم مىخشكد.«ابن منظور»؛ لسان العرب، ج9، ص224.
    امّا در اصطلاح، «عشق» عبارت است از: «محبت شديد و قوى». به عبارت ديگر، عشق مرتبه عالى محبت است.حمد غزالى، احياء علوم الدين، ج4، ص275.
    امّا حقيقت آن است كه تعريف حقيقى اين واژه، ممكن نيست. محى الدين ابن عربى مىگويد: «هر كس عشق را تعريف كند، آن را نشناخته كه عشق شرابى است كه كسى را سيراب نكند
    ».
    «لويالفتوحات المكية، ج2، ص121.
    ى ماسينيون» مىگويد: نخستين عارفان، واژه عشق را به كار نمىبردند؛ شايد از عشق زمينى و جسمانى هراس داشتند و از اين رو، بيشتر از محبّت ياد مىكردند.ر.ك: بابك احمدى، چهارگزارش از تذكرة الاولياء عطار، ص46. عطار گفته است:
    پرسى تو ز من كه عاشقى چيست؟

    روزى كه چو من شوى، بدانى


    عشق قابل تعريف علمى نيست؛ زيرا نه محسوس است و نه معقول، در حالى كه در دو قلمرو «حس و عقل» تأثير دارد. اگر تعريف كننده، خود عشق مىورزد، مسلماً تعريف او صحيح نخواهد بود؛ زيرا اين پديده غير عادى به تمام انديشه و مشاعر او مسلّط است؛ به عنوان مثال اگر عاشق بخواهد عشق را تعريف كند، مفاهيم موجود در تعريف، با وضع روانى عاشق رنگآميزى مىشود و به اصطلاح «مولوى»، بوى عشق مىدهد.محمد تقى جعفرى، نقد و تحليل مثنوى، ج 3، ص147

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:دوست دارم بدانم معناى واقعى عشق چيست ؟ و كدام عشق اساس و بنيان خانواده را پي مي ريزد و با آن خانواده مستحكمتر مىشود ؟ آيا محبت و علاقهاى كه با ديدن شخصى در دل انسان ايجاد مىشود، همان عشق است؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    نيازهاى انسان به طور كلى دو دسته است: نيازهاى مادّى و نيازهاى معنوى. اين نيازها، منشأ انگيزهها است و انسان پس از احساس نيازدر پي پاسخ برمي آيدپاسخ به نيازها، زمينه رشد و شكوفايى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شكوفايى و كمال رهنمون مىشود.
    يكى از مهمترين نيازهاى انسان، دستيابى به كمالات انسانى و درنتيجه، رسيدن به كمال مطلق است. همه تلاش و كوششها و بىقرارىهاى انسان، براى رسيدن به اين نقطه اوج است و تا اين وصال تحقق نيابد، فرياد نياز انسان خاموش نمىشود. بنابراين، اگر انسان دريابد چيزى يا كسى نياز كمال طلبىاش را ارضا مىكند يا وسيله دستيابى به آن حقيقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مىورزد؛ از اين رو، محبت و عشق حالتى است كه در دل يك موجود ذى شعور نسبت به چيزى كه با وجود و تمايلات و نيازهايش تناسب دارد، پديد مىآيد. جاذبههاى ادراكى همانند جاذبههاى غير ادراكى است؛ يعنى همان گونه كه در موجودات مادّىِ فاقد شعور، نيروى جذب و انجذاب وجود دارد و آهنربا آهن را جذب مىكند، در موجودات ذى شعور نيز جذب و انجذاب وجود دارد؛ امّا جذب و انجذاب در موجودات ذى شعور، آگاهانه است و عنصر شناخت در آن نقشى مهم دارد. به همين دليل جذب و انجداب در موجودات ذى شعور را جاذبه ادراكى مىگويند؛ يعنى حقيقت اين جاذبه را شناخت تشكيل مىدهد؛ به عبارت ديگر، محبت و عشق ورزيدن معلول شناخت است. ممكن است بپرسيد ملاك اين جذب و انجذاب و محبت و عشق ورزيدن چيست؟ ملاك آن، سازگارىاى است كه آن موجود با محب و عاشق دارد. انسان به چيزى محبت مىورزد كه سازگارى آن را با وجود و نيازهاى خود دريافته باشد. البتّه هر چه عنصر شناخت در اين ميان كم رنگ باشد، به همان ميزان، ممكن است انسان دچار خطا شود و در تعيين مصداق محبوب و معشوقِ خود به بيراهه رود
    .

    مراتب محبت

    محبت؛ مراتبى دارد. كمترين مرتبه آن، محبتهاى ظاهرى و معمولى برآمده از امورى چون همانند شكل و رنگ و چهره اشخاص است. هنگامى كه انسان ظاهر چيزى يا كسى را مىبيند و آن را با خواستههاى خويش متناسب مىيابد، توجهش به او معطوف مىگردد. در اينجا فردِ داراى جمال، به واسطه جمال يا كمالش، جاذبهاى دارد كه دل را متوجه خويش مىسازد و كششى دارد كه حواس و عواطف انسان را به سوى خود جلب مىكند. مرتبه بالاتر و عالى محبت، جايى است كه متعلق علاقه انسان، امور معنوى و غير محسوس باشد؛ مانند اينكه انسان به وجود صفاتى مانند شجاعت، غيرت يا عدالت و سخاوت در وجود كسى پىبرد. از آنجا كه اين صفات كمالى، مطلوب هر انسانى است و با فطرت كمال طلب انسان همخوانى دارد، جاذبه آن، دل انسان را متوجه خود مىكند. هر چه معرفت انسان بيشتر شود، متعلق محبت انسان، كاملتر و ارزشمندتر مىشود تا جايى كه دل انسان به موجودى كه منشأ همه كمالات و زيبايىها است، توجّه مىكند و عشق به معناى حقيقى و واقعىاش تحقق مىيابد و انسان، به آفريدگار كمال و جمال دل مىسپارد. اين عشق نيز مراتبى دارد و هر كس به اندازه معرفتش به اسما و صفات الاهى از آن بهره مىبرد.

    عشقى كه موجب استحكام خانواده مىشود

    ارزش محبتهايى كه بر شمرديم، به متعلق آنها بستگى دارد. اگر متعلق محبت انسان، امور مادّى و جسمانى باشد، عمرى كوتاه و گذرا و در نتيجه ارزش كمتر دارد؛ امّا اگر متعلق محبت انسان امور معنوى باشد، به دليل دوام و استمرار آن، ارزش فزونتر خواهد داشت. از همين جا مىتوان دريافت: »عشق و محبتى كه بنيان خانواده را مستحكم مىكند، نبايد صرفاً بر اساس امور شهوانى و خصوصيات ظاهرى باشد«؛ زيرا اين گونه امور در معرض خطر و زوالند و نمىتوانند موجب استحكام و دوام خانواده شوند. عشقى موجب استحكام خانواده مىشود كه داراى اين دو ويژگى مهم باشد:
    1. پشتوانه معرفتى
    .
    2. ريشه داشتن در نيازهاى واقعى انسان به منظور فراهم ساختن زمينه كمال و بستن گذرگاههاى شيطان
    .
    چنين عشقى هرگز كهنه نمىشود؛ با گذشت زمان رنگ نمىبازد و تا پايان عمر استمرار مىيابد. بنابراين، آنچه مهم است، صبغه و رنگ اين محبت است. اگر صبغه الاهى داشته باشد، در راستاى همان محبت حقيقى قرار خواهد گرفت
    .
    پرسش ديگرى كه ممكن است به ذهن بيايد، اين است كه صبغه عشق و محبت خويش را چگونه دريابيم؟ از كجا بفهميم اين عشق و محبت جنبه شهوانى و حيوانى دارد يا عشق واقعى با صبغه الاهى است؟ اگر اين محبت و علاقه هيچ گونه پشتوانه معرفتى ندارد و علاقهاى كور و بدون توجّه به معيارهاى مهم ايمان، اعتقاد، اخلاقيات و امور معنوى است، مىتوان دريافت فقط جنبه حيوانى و شهوانى دارد؛ امّا اگر اين محبت بر اساس آگاهى از ويژگىهاى اخلاقى و اعتقادى و معنوى باشد و با توجّه به جنبههاى ظاهرى فرد و حفظ پاكدامنى و نجابت، در جهت دستيابى به آرامش و فراهم ساختن زمينههاى رشد و كمال پديد آمده، در واقع جاذبهاى اداركى است نه كور و حيوانى

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:نظر اسلام در مورد غريزة جنسي چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:


    اسلام به طور اصولي با سركوب نيازهاي طبيعي و مشروع انسان و از جمله غريزه جنسي، به شدّت مخالف است. قرآن كريم ميفرمايد: «از نشانههاي او اين است كه از نوع خودتان همسراني براي شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان دوستي و رحمت نهاد. آري در اين نعمت، براي مردمي كه ميانديشند، قطعا نشانههايي است». روم، آية 21 در اين آيه خداوند از محبت همسري به عنوان نعمت و يكي از نشانههاي حكمت الهي ياد ميكند. پيامبر اكرم(ص) باتوجه به وجود انديشه رهبانيت در اديان گذشته ـ و شايد تا حدودي سرايت آن به برخي از مسلمانان ـ به شدت با اين نگرش به مبارزه برخاسته، فرمودند: «خداوند مرا براي رهبانيت و رياضت نفرستاده است؛ بلكه مرا براي شريعتي آسان و با گذشت مبعوث كرده است».
    با توجه به اين مطلب، بطلان و نادرستي رهبانيت و سركوب غريزة جنسي، از ديدگاه اسلام آشكارتر از آن است كه شرح بيشتري را بطلبد.
    آزادي جنسي

    طرفداران آزادي گستردة جنسي به چند مطلب معتقدند:
    1. ارضاي انواع غرايز، موجب سعادت آدمي است و تمامي بيماريها و آشفتگيهاي رواني، ناشي از عدم ارضاي آنها است!! براي مثال فرويد، روانشناس و روانكاو مشهور اطريشي، با تكيه بر روان ناخود آگاه آدمي، معتقد است همه بيماريهاي رواني، در نتيجه واپس زدن و سركوب غريزه جنسي است و حتي عشق مادري و محبت فرزندي و برادري، رفاقت و دوستي و احساسات مذهبي و هنري، همه برخاسته از غريزة جنسي است. نگ: فيليسين شاله، فرويد و فرويديسم، ترجمه اسحاق وكيلي
    2. ايجاد هر گونه منع و محدوديت در مقابل غريزة جنسي، موجب شعله ورتر شدن آن و حرص بيشتر انسان نسبت به آن ميگردد.
    3. بهرهوري از غريزة جنسي، بايد از هر گونه قيد و بندي آزاد باشد و لذا بايد با رفع هر گونه مانع وايجاد كمونيسم جنسي، با تحريك و ترويج غريزة جنسي، مانع بيماريهاي رواني و حرص ورزي مردم در اين زمينه شد.
    اما در مقام بررسي و نقد اين ادعاها، گفتني است: درست است كه سركوب و ايجاد محدوديتهاي شديدي كه موجب عدم بهرهوري كافي از غريزة جنسي شود، ميتواند موجب بروز برخي آشفتگيها و امراض رواني شود؛ اما اين ادعا كه همه بيمارهاي رواني ناشي از اين امر است، دليلي ندارد!! بلكه وجود گستردة آشفتگيها و بيماريهاي جسماني در افرادي كه در ارضاي غريزه جنسي خود محدويتي ندارند، دليلي بر بطلان آن است. از طرفي، اسلام به هيچ روي با سركوبي غريزه جنسي موافق نيست؛ بلكه آن را ضد ارزش ميداند.
    انسان به دليل فطرت كمال جويي مطلق خود، ظرفيت تنوعطلبي و سيري ناپذيري دارد كه لذتجويي انسان، يكي از مصاديق آن است. اگر اين ميل دروني انسان به سوي غرايز مختلف ـ از جمله غريزة جنسي ـ هدايت شود، هرگز از برخورداري و بهره وري جنسي احساس سيري و بينيازي نخواهد كرد و اين امر عواقب بسيار زشت و خطرناكي ـ از جمله انحراف جنسي و تجاوز ـ را در پي دارد. به همين جهت با آموزش و تبيين منطقي محدويتهاي لازم، بايد اين حساسيتها و حرص و ولع انسان را از بين برد.


    ديدگاه اسلام

    تا اينجا روشن شد كه اسلام نه با رهبانيت و سركوب غريزه جنسي موافق است و نه با آزادي گسترده و بهرهوري لجام گسيخته و ليبراليسم جنسي. سياست راهبردي اسلام نسبت به غريزه جنسي، بهرهوري هدايت يافته و مهار شده است. بنابراين، اسلام در اين مورد ـ همانند بسياري از موارد ديگرـ آدمي را به اعتدال و ميانه روي در استفاده از غريزه جنسي فرا ميخواند و افراط و تفريط در بهرهوري از غريزة جنسي را نشانة جهالت و ناداني انسان ميداند. اما تدابير عملي اسلام در بهره وري حكيمانه از غريزه جنسي را ميتوان در دو دسته جاي داد:
    1. تدابير هدايتگرانه؛ شاخصترين اين تدابير، سه چيز است: تقديس ازدواج دائم، تجويز تعدد زوجات و تجويز ازدواج موقت. از جمله تعاليم انكارناپذير اسلام ـ كه همواره شيعه بر آن اصرار ورزيده ـ مشروعيت ازدواج موقت است؛ يعني، اسلام براي ارضاي غريزه جنسي، تنها به الگوي ازدواج دائم اكتفا نكرده است؛ بلكه هر گاه فردي نتواند به هر دليلي ـ از جمله هزينههاي مالي، وضعيت شغلي و تحصيلي و... ـ از همسر دائم برخوردار گردد، اسلام الگوي ديگري از بهرهوري جنسي را با عنوان «ازدواج موقت» پيشنهاد و تجويز كرده است. بدين ترتيب، از بروز بسياري انحرافات جنسي پيشگيري ميكند. بنابراين در مشروعيت ازدواج موقت حرفي نيست؛ اما در مقبوليت آن ـ به دليل ذهنيتهاي بدي كه در جامعه وجود دارد و نيز به دليل سوء استفاده برخي ـ احتياج به كار فرهنگي زيادي هست تا هم آن ذهنيتهاي بد از بين برود و هم جلوي سوء استفاده عدهاي گرفته شود. بنابراين مخالفت با قانوني شدن ازدواج موقت، عين جهالت و بيخبري است.
    2. دستورهاي بازدارنده؛ شامل مجموعهاي از احكام فقهي و اخلاقي درباره روابط زن و مرد، و پيشبيني برخي مجازاتها در اين باره است .
    در مورد شرايط کنوني جامعه وچگونگي کنترل اين غريزه گفتني است: هر چند مسائل اقتصادي در ايجاد اين شرايط نقش دارد؛ اما بخش مهمي از مشكلات، فرهنگي و ناشي از بيتوجهي به دستورهاي اسلام است. در وضعيت كنوني، به نظر ما توجه به امور زير تا حدي كار ساز است:
    الف. جلوگيري از خيالات و انديشههاي باطل جنسي و منحرف كردن آنها با مطالعه روزنامه، كتاب، مجله و گفتن ذكر و كارهايي از اين دست.
    ب. ايجاد حريمهاي خاص ميان افراد نامحرم؛ بارزترين تدابير اسلام در اين باره بدين قرار است: 1. منع نگاه شهوتانگيز به نامحرم؛ 2. وجوب پوشش و عدم تجمل و خودنمايي؛ 3. منع تماسهاي فيزيكي با نامحرم؛ 4. عدم گفتوگوي شهوتانگيز با نامحرم؛ 5. پرهيز از استعمال بوهاي خوش براي نامحرم؛ 6. خلوت نكردن با نامحرم.
    ج. گوش نكردن به موسيقيهاي تحريك كننده جنسي؛ چرا كه اين گونه موسيقيها موجب ميل و اشتهاي سيري ناپذير و نامعقول غريزه جنسي و در واقع ايجاد نوعي جنون جنسي ميشود.
    د. توصيه به عفت و حياي جنسي؛ چرا كه نقش عفت و حيا در پيشگيري از گناه و انحراف جنسي بسيار كار آمد است.
    هـ . ازدواج دائم؛ به تأخير انداختن ازدواج براي كساني كه آماده ازدواج هستند، باعث به وجود آمدن مشكلاتي براي خود آنها و نيز جامعه ميشود. پس گاهي ازدواج كردن براي افراد، واجب و ضروري ميشود و آن زماني است كه آنها قادر به حفظ دل و ديده خود از گناه نباشند. پرهيز از تشريفات دست و پاگير، ازدواج را آسان ميكند و نيز به آنان اميد ميدهد كه مسئله فقر را مطرح نكنند؛ زيرا با اتخاذ شيوه صحيح و منطقي در زندگي، اين مشكل به راحتي قابل حل است.
    بنابراين، در مرحله اول، توصيه به ازدواج ساده و بدون تشريفات است. در مرحله دوم، كسي كه امكانات ازدواج براي او فراهم نيست، ميتواند با انتخاب همسر و اجراي صيغه عقد، ازدواج را به تأخير بيندازد و مدتي را به صورت نامزد باقي بماند، و در مرحله سوم، در صورت نبود امكانات ازدواج، دستور قرآن عفاف و عفت نفس است: ميفرمايد: « وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحًا حَتّى يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ
    »؛ «و كساني كه امكاني براي ازدواج نمييابند، بايد پاكدامني پيشه كنند تا خداوند از فضل خود، آنها را بينياز گرداند». نور(24)، آية 33 بنابراين، براي حل مشكل ازدواج، بايد هم مشكلات فرهنگي و هم مشكلات اقتصادي ـ از قبيل مشكل مسكن، اشتغال و... ـ را حل كرد و اين هم نياز به جهاد و برنامهريزي همه جانبة دراز مدت و كوتاه مدت دار

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    قسمت سوم جواب:

    2- دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحريكآميز. قرآن كريم در دو آيه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوسآلود داده است. در آيه اول مىفرمايد: ‹‹قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...؛به مؤمنان بگو ديدشان - را از نامحرمان - فرو نشانند و نهانگاههاى خود را - از وقوع در حرام - نگه دارند››.
    و در آيه بعدى مىفرمايد: ‹‹و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن... به زنان مؤمن بگو - چشمهايشان را فرو گيرند و نهانگاههاى خويش را محافظت كنند››(نور، آيه 30 - 31)
    .
    جالب اين است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مىدهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است
    .
    رسول اكرم(ص) مىفرمايند: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوسآلود، تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان، هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ايمانى به او مىبخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مىكند»(الاخلاق، سيد عبدالله شبر، قم، انتشارات بصيرتى، ص 127).

    3-
    گوش ندادن به آوازها و موسيقىهاى تحريككننده و مبتذل. در حديثى از حضرت صادق(ع) آمده است: ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً»؛(اسراء، آيه 36).
    «و قال يسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنيدن آواز محرك پرسيد. حضرت از آن نهى كرده و اين آيه را خواندند: «به يقين گوش و چشم و دل هر يك مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنيده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه ديده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد(مستدركالوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 459، ابواب يكتسب به، باب 80).

    4-
    اجتناب شديد از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريكآميز.
    از حضرت امام باقر(عِ اينگونه روايت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان كان الناطق يؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان كان يؤدى عن الشيطان فقد عبد الشيطان؛ هر كس به سخن گويندهاى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگويد شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شيطان و سخنان شيطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شيطان كرده است(وسائلالشيعه، چاپ ايران، كتابفروشى اسلاميه، ج 12، ص 236).

    5-
    اعتدال در خوردن. بىترديد پرخورى و بىنظمى در خوردن در ذخيرهسازى و انباشتن موادى كه نيازمند تفريغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كمخورى سهم ناچيزى از آن صرف تهيه آن مواد مىشود.
    در حديثى كه قبلاً از پيامبر گرامى(ص) نقل كرديم، آن حضرت پس از آن كه جوانان را به ازدواج ترغيب مىكنند مىفرمايند: و من لم يستطع فليصم فان الصوم به وجاء؛ هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگيرد يقينا روزه نيروى غريزه او را تضعيف مىكند(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 531).

    6-
    اشتغال، ورزش و سرگرمىهاى مفيد. زيرا با وجود فراغت، هم مواد غذايى در تقويت غريزه به مصرف مىرسد و همفكر و خيال مصروف چارهسازى در تفريغ آن مىشود و لذا در روايات بر اشتغال و كار و پرهيز از فراغت (بي کار و وقت آزاد) تأكيد بسيار شده است.
    حضرت امام صادق(ع) در حديث پردامنه «مفضل» مىفرمايند: ... وهكذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما يعظم ضرره عليه و على من قرب منه... ... و همينگونه انسان اگر بىكار و فارغ باشد، به بيهودگى و سرمستى دچار مىشود و بر اثر آن به مسايلى مبتلا مىشود كه زيان آن هم بر خود و هم بر نزديكان او سنگينى خواهد كرد...(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 87)
    .
    7-
    تلاوت قرآن. بىشك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامين آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پريشانى را رو به سامان مىبرد و زخمهاى پنهان را التيام مىدهد و همتها را تا آسمانها بالا مىبرد و بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات را نجات مىبخشد
    .
    اميرمؤمنان(ع) مىفرمايند: «و تعلّموا القرآن فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينههاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصههاست»وسائلالشيعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح 7).

    خلاصه اين كه: راه حل دين در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غريزه جنسى نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بيان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زيانهاى آن، ولى هيچگاه به بىبند و بارى و افسارگسيختگى و آلودگى به گناه رضايت نمىدهد و زيان آن را به مراتب خسارتبارتر و ويرانگرتر از ضرر كنترل منفى مىداند.
    اين نوشتار را با اين جمله به پايان مىبريم كه بزرگان گفتهاند: «نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت».

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    قسمت دوم جواب

    - راه حل اصلى بحران:
    تعبير از غريزه جنسى و آثار آن بر شخصيت جوانان به «بحران» قلمپردازى و يا بزرگنمايى نيست، بلكه حقيقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصيت جوان را به خوبى مىشناسند و يا خود جوانند و يا دست كم دوران جوانى خود را كم و بيش به ياد دارند.
    ابتدا گفتيم حكمت از غريزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و لذا سالمترين، بايستهترين و مطلوبترين نوع مواجهه با آن و بهترين راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نياز - بىآن كه به ديرى يا زودى آن فكر كند - به مقبولترين و كاملترين صورت خود به نيازمندى خويش پاسخ مثبت مىدهد و پيش از آن كه به عواقب و پىآمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غريزه به دنبال آن عقدههاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آن كه انرژى انباشته آن از وجودش سرازير شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبيعى و مشروع بىاضطراب و نگرانى- فرو نشانده است و اين نخستين توصيه دين در اين مورد است
    .
    رسول اكرم(ص) مىفرمايند: يا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فليتزوج...اى جمعيت جوانان هر كس از شما توانايى ازدواج دارد ازدواج كند...(مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، باوبا مقدمات نكاح، ص 531، ح 21)
    .
    از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمودند: جاء رجل الى ابى عليه السلام فقال له: هل لك من زوجة؟ قال: لا فقال ابى: ما احب ان لى الدنيا و ما فيها و انى بت ليلة و ليست لى زوجة. ثم قال: الركعتان يصليهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب يقوم ليله و يصوم نهاره. ثم اعطاه ابى سبعة دنانير ثم قال: تزوج بهذه. ثم قال ابى: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم مردى به محضر پدرم - كه درود خدا بر او باد - رسيد، آن حضرت به او فرمود: آيا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنيا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالى كه يك شب را بىهمسر، سر به بالين گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد متأهل به جاى آورد بهتر است از مرد بىهمسرى كه شبش را به نماز قيام كند و روزش را با روزه تمام كند. آن گاه پدرم هفت دينار داد و گفت: با اين پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكيل خانواده دهيد كه براى روزى شما بهتر و مفيدتر است(وسائلالشيعه، انتشارات مكتبةالاسلاميه، ج 14، ص 7).

    روايات در اين باره فراوان است كه به همين دو نمونه بسنده مىكنيم.
    5- كنترل:
    اگر براى كسى به هر دليلى امكان ازدواج نباشد، چنين شخصى تحت هيچ عنوان مجاز نيست روى به گناه آورد زيرا خطر گناه و الوده دامنى بسيار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بىهمسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مىشود و لذا چنين كسى يا بايد خود را كنترل كند و دست به گناه نيالايد و يا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد.
    قرآن كريم مىفرمايد: وليستعفف الذين لا يجدون نكاحا
    ؛ و بايد آ ن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست عفت بورزند (نور، آيه 33).
    كنترل اين غريزه به دو صورت ممكن است تحقق پذيرد
    :
    1- كنترل منفى: غالبا وقتى سخن از كنترل غريزه جنسى به ميان مىآيد، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مىشود و آن اين است كه كسى با وجود تحريكات مختلف و مواجهه با عوامل انگيزش اين غريزه، بخواهد با ميل تحريك شدهاش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنين كارى گرچه قطعا بهتر از آلايش دامن و عمل به جرم است، ولى پيامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشيده نيست. اين كار هم به غايت دشوار است و هم زيانبار و بدين جهت هرگاه شخصى به كنترل غريزه سفارش مىشود با چنين برداشتى از آن و تصور دشوارى و زيانبارى آن، از پذيرفتن چنين توصيههايى سرباز مىزند
    .

    2- كنترل مثبت: غريزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوبترين راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهيز از صحنهها و كارهايى است كه به تحريك اين غريزه مىانجامد.
    اين نوع از كنترل، كه در حقيقت جنبهى پيشگيرى دارد هم راحت است و هم بىزيان و بلكه مفيد. راحت است، زيرا در اين صورت همچون وسيله نقليهاى است با سرعت معمولى و قانونى كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، برخلاف ماشينى كه با سرعتى بسيار فراتر از حد شناخته شده و بايسته خود سير مىكند كه چه بسا به كلى اختيار آن از دست صاحبش بيرون رفته و مصيبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زيان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسيله و صاحب آن به همراه دارد. و بىزيان است، زيرا با اين حال كنترل غريزه فشارى بر جسم و روان تحميل نمىكند تا به آن صدمهاى وارد شود و مفيد است چون موجب مىشود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمايههاى جسمى و روحى او بيهوده مصرف نشوند
    .
    پيش از اين نيز از قرآن كريم نقل كرديم كه بايد كسانى كه قدرت و وضعيت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پيشه كنند وعفت در اين آيه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد ولى با تأمل بيشتر معلوم مىشود كه آيه كريمه معنايى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اكنون طرق كنترل مثبت را به اختصار برمىشمريم
    :
    1- پرهيز از فكر و ترسيم صحنههاى محرك در ذهن و خيال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت(ع) فرمود: ان عيسى قال للحواريين:... ان موسى امركم ان لا تزنوا و انا آمركم ان لاتحدثوا انفسكم بالزنا فضلاً عن ا ن تزنوا فان من حدث نفسه بالزنا كان كمن او قد فى بيت مزوق فافسد التزاويق الدخان و ا ن لم يخرق البيت؛ عيسى(ع) به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مىدهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اين كه زنا كنيد زيرا كسى كه خيال زنا كند مانند كسى است كه در خانهاى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنين كارى گرچه خانه را نمىسوزاند ولى زينت و صفاى آن را مكدر كرده و فاسد مىكند‌ (وسائلالشيعه، ج 14، ص 240)
    .

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:حكمت غريزه جنسى در بشر چيست و راه كنترل آن چگونه است؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قسمت اول جواب:

    استمرار و بقاى موجودات زنده برخوردار از حكمت و فلسفهاى است كه در اصل وجود آنان بوده است و آفريدگار جهان آن را از دو راه عملى مىكند:
    1- از طريق تغذيه و رساندن مواد لازم به بدن براى جايگزينى آنچه از آن به تحليل مىرود
    .
    2- از راه لقاح
    .
    اولى موجب بقاى ذات و خود موجود است و ديگرى وسيله استمرار نوع در بستر زمان است. در اين ميان، حيوانات اصولاً توجهى به ضرورت بقا ندارندو تنها براساس غريزه عمل مىكنندو انسانها هم ممكن است بر اثر غفلت و يا نداشتن انگيزه ماندن، در پى عملى شدن عامل بقاى خود نباشند و اين اهمالكارى، قطعا به انقراض نسل آنها خواهد انجاميد
    .
    بدين جهت خداوند حكيم و مهربان، ميل به تغذيه وجنس مخالف را در وجود آنان قرار داد تا اين كه آنها از خوردن و آشاميدن و لقاح، احساس لذت كرده و به انگيزه ارضاى اين خواست طبيعى خود، نسبت به اين دو عمل اقدام كنند و به موجب آن همواره در صدد اجراى عامل استمرار وجود خويش باشند
    .


    2- نيرومندى غريزه جنسى:
    قدرت و قوت بسيار غريزه جنسى و ميل به خوردن و آشاميدن در بشر و تأثير فراوان و غير قابل انكار آن در چرخه زندگى او و نقش بنيادى و بسيار قوى آن در شكلدهى به شخصيت و رفتار و افكار او و سمت و سوىبخشى به تحركات فردى و اجتماعى او قابل انكار نيست و بدين جهت و بر همين مبنا در يک رويکردي افراطي دو مكتب «فرويديسم» و «ماركسيسم» در عرصه حيات فكرى بشرى پديد آمد و هر يك از دو مكتب با بزرگ كردن بيش از حد هر كدام از آن دو خواسته طبيعى و اصالت دادن به آن، همان را پايه و اساس شخصيت و حيات بشرى قرار داده و ساير نيازها و اميال او را بازتاب و برآيندى براى آن به شمار آورد
    .
    در اين ميان غريزه جنسى از قدرت و نيروى فزونترى برخوردار است و حكمت آن هم شايد به جهت وجود زحمات و رنجهايى باشد كه بر اثر اين غريزه براى مرد و به ويژه زن، در باردارى و تربيت و تأمين فرزند پيش مىآيد
    .


    3- خطرات شهوتگرايى:
    ميل به لقاح كه در اصل آفرينش به جهت تأمين بقاى موجودات زنده، در نهاد آنها به وديعت سپرده شد، آن گاه كه در اختيار بشر قرار گرفت، با سوء استفاده از آن، در جهت هلاكت و تباهى او نيز به كار رفت
    .
    اين غريزه، اگر رها شود، همچون موريانه كه بىرحمانه بر درختان تناور هجوم مىآورد و از درون آن را پوك و تهى مىسازد، جسم و جان آدمى را به تحليل برده و رفته رفته به ويرانى و سقوط مىكشاند
    .
    اين غريزه چنانچه در اختيار هوا و هوس بشر قرار گيرد، بلايى كه بر مغز و اعصاب و قواى جسمى و روانى او وارد مىكند به گفته يكى از عالمان سترگ اخلاق و تربيت همچون كارگزار ستمگرى است كه رييس حكومت او را، مطلقالعنان بر جان و مال مردم مسلط كند و او به تدريج تمامى اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآنها را در بدبختى و دريوزگى رها سازد. ولى اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلى است كه ماليات را عادلانه از مردم مىگيرد و ساير اموال آنان را براى خود آنها باقى مىگذارد و در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره مىگردد و خدمات آن متوقف نمىشود و هم مردم به زندگى عادى خود ادامه مىدهند و بدينسان نه تنها غريزه جنسى با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد بلكه ساير قواى بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت(جامعالعسادات، ج 2، ص 10)
    .
    شهوت جنسى، غريزهاى بسيار مقتدر و بىرحم است كه اگر با بىبند و بارى پيروى شود، تمام قواى انسانى را مقهور خويش مىسازد. نيروى جسمانى و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميمگيرى و اراده بشرى را تباه مىكند
    .
    پيروى بىبند و بار از اين غريزه، همت آدمى را پست، فكر را نزديكنگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيبهاى آن ناتوان و عليل مىكند و قلب را كه مىتواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانهى شيطان و جولانگاه ابليس تبديل مىسازد
    .
    سخن گرانبهايى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «پس از خود از سه چيز بر امت خود نگرانم: گمراهى و انحراف پس از معرفت و هدايت؛ حوادث و وقايع گمراهكننده و شكمبارگى و شهوترانى»(همان، ص 4)
    .
    خطر تهاجم فرهنگى و تجاوز به مرزهاى اعتقادى و معنوى ما كمتر از حمله به مرزها و حدود جغرافيايى نيست، كه به مراتب از آن حساستر و مصيبتبارتر است. مقابله با متوليان و لشكريان تهاجم فكرى، همچون مبارزه با متجاوزان ارضى، ضرورت قاطع دارد، استقامت و صبر مىخواهد، قربانى و شهادت لازم دارد، سلاح و مهمات و نقشه و تدبير مىطلبد
    .
    سلاح اين ميدان، اسلحه گرم و سرد نيست، حربه آن، دانش و بصيرت و تقواست كه مسلح شدن به آن، جز با روىگردانى از شهوتپرستى و بىبند و بارى ميسر نيست
    .


    4


    سلام بر شما
    ممنونم دوست عزيزم و روحاني خوب
    پيشاپيش متشکرم از ايميلتون

    سلام. بله . من وقتي طرفداره يه تيمم يعني طرفداره واقعي و متعصب ولي درمورد برزيل خيلي فرق داره . چون عشقم توي تيم

    برزيله . براي همينه . البته هيچ فرقي ندارن براي باخت تيم هام هميشه گريه مي كنم. هر چند گريه هام تنها دوسته تنهاييه من

    هستن.

    ممنون از لطفتون
     <      1   2   3   4   5    >>    >