• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : وصف كبوتران عاشق
  • نظرات : 10 خصوصي ، 78 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:در دين اسلام معناي حقيقي عشق چيست و چگونه مي‌توان به آن رسيد؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قسمت اول پاسخ:

    اگر چه واژة عشق در معارف اسلامي با همين لفظ و حروف (ع . ش . ق ) كاربرد زيادي ندارد و ما به بيش از سه مورد دست نيافتيم.
    يك مورد براي عبادت به كار رفته است. مرحوم كليني (ره) در اصول كافي از امام صادق (ع) نقل مي كند : "أفضل الناس من عشق العبادة و عانقها؛(1) برترين مردم كسي است كه به عبادت عشق بورزد و ملازم آن باشد
    ".
    مورد ديگر براي جناب سلمان فارسي (ره) مشاهده مي شودكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: "بهشت بيشتر به سلمان عشق مي ورزد تا سلمان به بهشت".(2
    )
    مورد سوم حديثي است از اميرالمؤمنين (ع) به نقل از امام باقر(ع) در مورد اباعبدالله الحسين (ع) و شهداي كربلا. روايت چنين است: علي(ع) بامردم كوفه عازم صفين بودند، نزديك كربلا كه رسيدند، حضرت از ياران خودش جلو افتاد. وقتي به مكاني به نام "مقدخان" رسيدند، چند بار آن جا را دور زد و طواف كرد و فرمود: اين جا مكاني است كه دويست پيامبر خدا(ص) و دويست نفر از اولاد پيامبران را به ناحق كشته اند كه همة آنان جزو شهداهستند، سپس به واقعة عاشورا اشاره كرد و فرمود: اينجا، استراحتگاه اسب ها و مركب هاي شهيدان عاشقي است كه به خاك و خون كشيده مي شوند [ و عشق آنان به عالي ترين درجة ممكن رسيده است، به گونه اي كه ] نه احدي از پيشينيان بر آنان سبقيت جسته ، و نه كسي از آيندگان به گرد آنان مي رسد".(3
    )
    در منابع شيعي شايد نتوان مورد ديگري پيدا كرد كه اين واژه به كار رفته باشد
    .
    اما بحث بر سر لفظ عشق نيست، بلكه مفهوم و معناي حقيقي عشق مورد نظر است كه اين مفهوم با عبارات مختلف و الفاظي مانند حبّ و محبّت بيان شده است، مثلاً جمله اي كه حضرت سيدالشهدا و سالار عشاق در دعاي عرفه بيان مي دارد و به معشوق خويش چنين مي گويد: "خدايا! همين افتخار مرا بس است كه بندة كوي تو باشم
    ".
    مفهوم عشق و عاشقي

    عشق جذبه اي است از نوع محبّت و مافوق محبّت . مجمع البحرين مي نويسد: "عشق محبتي است كه از حد تجاوز كند و انسان را از حال عادي خارج نمايد. پس هر مجتبي ملازم عشق نيست اما هر عشقي با محبت همراه است. انواع محبت ها در انسان وجود دارد، امّا همة آن ها در مرتبة عشق نيستند. دو دوست نسبت به يكديگر محبت دارند. مريد نسبت به مراد و مرشد خويش محبت دارد اما عشق محبتي ديگر است.
    عشق كه فعل ماضي آن "عشق" است، در اصل از "عَشَقه " كه نام گياهي است كه در فارسي به آن پيچك مي گويند، گرفته شده است. اين گياه به هر چيزي برسد، دور آن مي پيچد و به تدريج آن را در احاطة خود مي گيرد. وقتي حبّ اشتداد پيدا كند و همانند پيچك جان و روح انسان را به تسخير خويش در آورد، آن را "عشق" مي نامند
    .
    جالينوس حكيم مي گويد. "در مغز انسان سه جايگاه ويژه قرار دارد: يكي مخزن تخيّل است. دومي جايگاه فكر و سومي ظرف ذكر و يادآوري است
    ."
    عاشق به كسي گويند كه لحظه اي خيال و فكر و ذكرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده كه آب و خواب و غذا را از او گرفته واو به چيزي جز معشوق نمي انديشد و كسي جز او را نمي بينند. هر كس چنين نيست، عاشق نيست.(4
    )
    عشق قهّار است و من مقهور عشقچون قمر روشن شدم از نور عشق

    بنابراين تا انسان از خود پرستي، نفس پرستي و بت پرستي كهن و مدرن رها نشود و در منزل "عبوديت و بندگي" سكني نگزيند، عشق را نمي فهمد و عاشق نگشته است.
    چگونه مي توان عاشق خدا شد؟

    1- بندگي:
    امام سجاد (ع) مي فرمايد: "العبودية جوهرة كنهها ربوبية؛ (5)بندگي گوهري است كه باطنش خدايي و خداوندگاري است
    " .
    چرا در تشهد نماز ابتدا شهادت به عبوديت خاتم الانبيا مي دهيم، سپس رسالت او را گواهي مي كنيم؟ چون شرف آن نبي مكرّم ، در بندگي او بود نه در رسالت او
    .
    آيا نخوانده اي آيه قرآن را كه شيطان در مقابل بندة خدا اظهار عجز و ناتواني مي كند؟ دشمن قسم خوردة انسان گفت: "به عزّتت سوگند! كه تمام انسان ها را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان مخلصت"؛ آناني كه دل از غير بريدند و براي تو خالص شدند. مخلص آن بندة عاشقي است كه هر دو عالم را يك باره از دل برون كرده تا غير او را نبيند و محبت هيچ چيزي حتي بهشت در دل او نباشد
    .
    كسي كه عبد خدا گشت و مشمول خطاب يا عبادي قرار گرفت، بندة شيطان و انسان يا هواي نفس نمي شود. پس جادة عشاقي، جادة عبوديت و بندگي است. راه و رسم بندگي آموز تا عاشق شوي. سير و حركت زماني ميسّر است كه در اثر معرفت و آگاهي بيداري دل حاصل گردد و چراغ ايمان در دل روشن شود. روغن چراغ ايمان، عمل صالح و ترك گناه است
    .
    2- پيروي از پيامبر
    :
    ايمان به خدا، و تنفر و بيزاري از فسق و كفر و گناه در نهاد هر انساني بالفطره وجود دارد. وقتي از درون سر برآورد و در عرصة عمل صالح تجلّي پيدا كرد، گل عشق كه علامت كمال و رشد يافتگي است، شكوفه مي زند.عاشق مهجور، چشم به راه پيام معشوق است و به هر چيزي كه به معشوق تعلق دارد يا نماينده و پيام رسان او است، عشق مي ورزد. قرآن كريم مي فرمايد
    :
    "اي پيامبر! به مردم بگو: اگر خدا را دوست مي داريد( و به او عشق مي ورزيد) ، از من پيروي كنيد، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و لغزش هاي گذشتة شما را ببخشد كه خداوند آمرزنده و مهربان است".(6) آري عشاق خدا، مطيع رهبران الهي هستند
    .