• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : عاشقان دست دادند دم نزدند،ما چگونه ايم؟
  • نظرات : 14 خصوصي ، 116 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سوال:آيا داشتن كنيز در اسلام و خريد و فروش آنها برده داري محسوب نمي شود.حتي اكر آنها اسير جنگي بوده باشند آيا اينكار بيگاري كشيدن و بهره برداري جنسي از عده اي بي پناه محسوب نمي شود و اينكار با مفاهيم قرآن مبني بر آزادي و مختار بودن انسانها تناقض ندارد؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قسمت اول پاسخ:

    قرآن كريم اساس دعوت ديني را بر اين نهاده است كه همة انسانها بندگان خدا هستند; حتي علاوه بر انسان‌، ملائكه و جن‌ّ را نيز همين گونه توصيف كرده است‌; زيرا خداوند به معناي واقعي كلمه‌، مالك هر چيزي است هيچ موجودي در آسمانها و زمين نيست‌; جز آنكه فرمانبردار خداست‌. (مريم‌، 93)(1)
    آيين اسلام‌، آيين آزادي و آزادگي است‌. آيين رحم و مروت است و قوانين و شيوه‌هاي برخورد اسلام‌، با مسألة برده‌داري نيز يكي از مصاديق همين آزادي و آزادي‌خواهي است‌. چون در عصر ظهور اسلام‌، برده‌داري در سراسر جهان معمول بوده است‌، لذا مناسب است ابتدأ به تاريخ برده‌داري نگاهي كوتاه بكنيم ريشه و اساس برده‌گيري يكي از سه چيز است‌
    :
    1. زور و قلدري‌: مثلاً رئيس قبيله به زور مي‌توانست ديگران را به بردگي بگيرد
    ;
    2. داشتن ولايت ارث و شوهري‌، و غيره‌; به عنوان مثال‌: پدر مي‌توانست فرزند خود را بفروشد
    ;
    3. جنگ كه از همه بيشتر برده‌گيري در جنگ معمول بوده است و حتي در بين ملل داراي تمدن‌، نظير روم‌، هند، يونان‌، ايران‌; نيز معمول بوده است‌; زيرا ابتدا اين گونه بود كه قبيلة پيروز در جنگ‌، تا آخرين نفر از طرف مغلوب را مي‌كشت‌; امّا در طول زمان‌، و نيز از باب نوع دوستي‌، بنا را بر اين گذاشتند كه اسيران جنگي را به عنوان غنيمت تملك كنند، هر چند در آن دوران هم روش‌ها فرق مي‌كرد و رومي‌ها و يوناني‌ها سخت‌گيرتر بودند.(2
    )
    دين اسلام قانوني به نام برده‌داري تأسيس نكرد; بلكه از سه روش‌; دو روش را ردّ و يك روش را تحت شرايطي امضا كرد تا به مرور زمان و با شرايطي كه قرار داده است‌، زمينه‌هاي آن نوع برده‌داري را هم از بين ببرد
    .
    بر اثر اين تمهيدات اسلام بود كه به مرور زمان و در نهايت‌، در صد سال پيش و به تبعيت از اسلام‌، نظام برده‌داري آن هم فقط در يك بخش‌، يعني بخش "زور و قلدري‌" ملغَا اعلام گرديد; زيرا تمام مبارزات ضد برده‌داري‌، مربوط به بردگان آفريقايي بود و بيشتر بردگان جهان هم آفريقايي بودند، و در آفريقا هم كه جنگ نشده بود; بلكه بوسيلة قهر و غلبه مردم را دستگير مي‌كردند مي‌فروختند; پس دنيا چيزي را الغا كرد كه اسلام از قرن‌ها پيش آن‌را ملغَا اعلام كرده بود.(3
    )
    اما اين‌كه چرا اسلام راه سوم برده‌گيري را مردود ندانست‌; بلكه تضييقاتي در آن ايجاد كرد؟

    بدان خاطر بود كه
    :
    1. اصلاح عادات غلط به زمان نيازمند است‌
    ;
    2. در آن زمان بردگان فراواني وجود داشته‌اند و گاهي بخش عظيمي از جامعه را بردگان تشكيل مي‌دادند، و اگر از ابتدا بردگي به طور كلّي ملغا مي‌شد، خود رهايي بردگان باعث نابودي آنان و خانواده‌هايشان مي‌شد; زيرا بردگان در آن زمان نه كسب و كار مستقلي داشتند و نه زندگي مستقلي‌.( ‌4
    )
    حداقل اثر سوء آزاد كردن اين جمعيت انبوه‌، مختل كردن امنيت جامعه بود. بررسي اين نكته نشان مي‌دهد كه برخورد ضربتي و دفعي با مسألة برده‌داري‌، امري غير حكيمانه‌، بلكه غير ممكن است‌; از اين رو اسلام‌، در برخورد با اين مسأله ـ چنان‌كه در مورد "شراب‌" عمل كرد ـ به اصلاح تدريجي پرداخت‌
    .
    3. بندگان در آغاز اسلام منبع اقتصادي و نيروي نظامي نيرومندي براي مشركان و حتي مسلمانان بودند مشركان آنان را در مزرعه‌ها، نخلستان‌ها و ميدان‌هاي جنگ به كار مي‌گرفتند; چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادي بردگان را مي‌داد، بديهي بود كه تنها مسلمانان به آن عمل كنند; چرا كه مشركان به آن اعتقادي نداشتند
    .
    اين شيوه رفتار، پيامدهاي بسيار ناخوشايند و ضربه‌هاي مهلكي را براي جامعهاسلامي نوپا در پي داشت‌. از جمله‌
    :
    الف‌: مسلمانان به يك‌باره از نيروي اقتصادي و نظامي عظيمي محروم مي‌شدند و اين ضربه مهلك اقتصادي به آنان بود
    .
    ب‌: بندگاني كه به اسيري گرفته مي‌شدند، چنانچه آزاد مي‌شدند، چون جا و مكان و درآمد مناسبي نداشتند، به ناچار به پيش مشركاني كه كار مي‌كردند بر مي‌گشتند و آنان دوباره‌، از اين‌ها براي تقويت بنيه اقتصادي و نيروي نظامي استفاده مي‌كردند
    .
    حاصل آن بود كه آزادي بندگان به تدريج‌، مانع از خسارت اقتصادي و نظامي مسلمانان شد
    .
    4. به طور كلي‌، دشمن محارب به جز افنأ انسانيت و از بين بردن نسل بشر و از بين بردن آباداني‌ها هدف ديگري ندارد، و بدون ترديد، فطرت بشر چنين فردي را محكوم به فنا دانسته و دست كم به بردگي گرفتن او را تجويز مي‌كند. 4. علاوه بر حكم فطري‌، تا آن‌جا كه تاريخ نشان داده است‌، انسانها دشمنان خود را به عنوان غنيمت اسير مي‌گرفته‌اند.(5
    )
    برده‌گيري كه اسلام معتبر دانسته حقي است كه با فطرت بشر مطابقت دارد كه همان برده‌گيري دشمنان اساس دين و مجتمع اسلامي است‌، و چنين كساني به حكم اجبار به داخل جامعه جذب مي‌شوند و در لباس بردگي درمي‌آيند تا به تربيت صالحة ديني تربيت يافته و بتدريج آزاد شوند. به عبارت ديگر، افرادي كه تحت تربيت صالحه هستند، آزادي اراده و عمل از آنان سلب مي‌شود تا اين‌كه در آينده به طور كامل صلاحيت آزاد شدن پيدا كنند; همانند مريضي كه طبيب آزادي عمل او را تحت كنترل در مي‌آورد
    .
    جهان متمدن هر چند بظاهر، نظام برده‌داري را آن هم فقط در "زور و قلدري‌" ملغا اعلام كرد، امّا هنوز هم همان نظام به شكلي ديگر در جهان معمول است‌. كه با نگاهي كوتاه به جنگ جهاني دوم و قيموميت بر ملل محروم و مغلوب خواهي ديد كه چه فجايعي به بار آوردند. و هنوز هم محرومان ملل‌، گرفتار آن نظام قيموميتي غلط هستند.(6
    )
    اسلام نه تنها برده‌داري را تأسيس نكرده‌; بلكه براي حل تدريجي اما سريع آن راه حل‌هايي را ارائه داده است كه در محورهاي زير آنها را مورد توجه قرار مي‌دهيم‌
    :
    الف‌) بستن سرچشمه‌هاي بردگي‌: و چنانچه گفتيم اسلام از بين سه راه معمول برده‌گيري در آن زمان‌، دو راه را بكلي ردّ كرد و نپذيرفت (زور و قلدري‌، ولايت شوهر، ارث و غيره‌
    )
    و به عللي كه گذشت‌، براي از بين بردن راه سوم (راه برده‌گيري در جنگ‌) تضييقاتي ايجاد كرد، حتي در صورت پيروزي در جنگ هم گرفتن برده الزامي نبوده است‌، بلكه دستور اسلام در اين مورد اين است كه بعد از خاتمة جنگ با كفار، افرادي كه اسير مي‌شوند، به چند صورت با آنان برخورد مي‌شود: ـ از آنان فديه گرفته شده‌، آزاد مي‌شوند; ـ با اسيران مسلمان مبادله مي‌شوند; ـ و در نهايت‌، در مواردي كه دو راه قبلي صلاح نبود، به جاي اين كه آنها را بكشند، اسيرشان كرده و براي خدمت‌، به‌كار بگمارند و بين مردم تقسيم كنند.(7
    )