سلام وممنونم كه سر زديد شما هم وبلاگ خوبي داريد.من فقه و مباني حقوق مي خونم و فكر مي كنم پرداختن به مفاهيم ديني و ارتباط اون با مسايل امروزي و نگاه فقه امروز به مسايل روز كاريه كه بايد بيشتر به اون توجه بشه ودر حوزه دين مورد بررسي قرار بگيره.
موفق باشيد.
سلام حاج اقا
خيلي ارادت داريم
ممنون كه به حقير سراي ما هم سري زديد
حاج اقا ما انقدر كه شعار شنيديم عمل نديديم كه دلگرم باشيم.
التماس دعا
سلام خوبي؟
ميخاي بدوني بين شكل اَبروهات و شخصيتت چه رابطه اي است به من سر بزن
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بادرود
لطفآ سند معتبر اين روايت را اعلام فرمائيد . با عرض پوزش.
بدرود
سلام
خدا خيرت بده مدتي بود دنبال همچين وبي بودم.
اجرت با حضرت امير(ع)
تمامش نه ولي يکسريش واسه خودمه
واقعا مطالب زيبائي مينويسي و من انشاالله حتما از مطالبت استفاده خواهم كرد.
چندين سوال در ذهنم هست كه خواهم پرسيد و ممنون ميشم راهنمائي كنيد.
در ضمن بايد بگم وبلاگت واقعا پرمحتواست.
اميدوارم مزد تلاشت رو هم از خداوند متعال بگيري
خيلي خوشحالتر ميشم بيشتر با شما آشنا بشم.
به اميد ديدار
.
از علي و آل او جو درد عشق
جفت شش اورده حق در نرد عشق
سوال:سوم حكم غير انساني كه البته براي اون سال و اون وضع اعراب وحشي كه به اون طرز فجيع به كشور متمدن ايران حمله كردند و اون ويراني ها و تجاوزات و كشتارها رو بوجود آوردند بعيد نيست...
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
عمده جنگهاي بين ايرانيان و مسلمانان، در زمان خليفه دوم (عمر) اتفاق افتاد. در اين دوره امام علي (ع) نسبت به پارهاي از سياستهاي عمر ناخشنود بود. گاهي نارضايتي را حضرت ابراز ميداشت و گاهي به جهت رعايت مصالح مهم تر از ابراز آن خودداري ميكرد. شرايط بدين گونه نبود كه حضرت در هر مورد به راحتي نارضايتي خويش را ابراز نمايد، حتي در هنگامي كه حكومت به امام علي(ع) رسيد، حضرت كه در پي زدودن انحرافات ديني و سياسي بود و در اين راستا مردم را از برخي سنتهاي به جا مانده از سياست عمر، برحذر داشت، مردم فرياد زدند: "اي واي كه علي ميخواهد سنت عمر را نابود كند!"به صورت كلي ميتوان گفت: امام علي(ع) و ديگر ائمه(ع) نسبت به آن دسته از سياستهاي خلفا كه منطبق با احكام نوراني اسلام باشد، نظر موافق داشتند، اما نسبت به سياستهاي آنان كه به موازين شرع منطبق نباشد، مخالف بودند و با توجه به موقعيتهاي سياسي گاهي با آن برخورد ميكردند. به عنوان مثال عمر در مورد مواليان (ايرانيان) سياست مثبتي نداشت. او سياست برتري جويي نژاد عرب را دنبال كرد و گفت: "مرد غير عرب از عرب دختر نگيرد؛ فرزندي كه مادرش غير عرب باشد، از پدر ارث نميبرد، مگر آن كه در سرزميني عرب به دنيا آيد غير عرب در مدينه سكني نداشته باشد، به استثناي "هرمزان" و "ابولؤلؤ"(1)امام علي(ع) با اين سياستها مخالفت نمود، تا جايي كه "اشعث بن قيس كندي" به سياست خود در مورد مواليان اعتراض نمود.(2)اما اين كه گفتهايد، گسترش اسلام به سرزمينهاي خارج از جزيرةالعرب از جمله ايران و پذيرش اسلام از طرف ايرانيان و ديگر ملل به زور شمشير بود، اين سخن از حقيقت به دور است. حقيقت آن است كه در صدر اسلام دو همسايه مقتدر جزيرةالعرب، يعني ايران و روم قبل از آن كه از نيروي ارتش اسلام شكست بخورند، از نارضايتيهاي داخلي شكست خوردند.بسياري از ايرانيان از ورود سپاه اسلام به ايران و نابودي حكومت ستمپيشه ساساني خشنود بودند. در حقيقت قبل از آن كه مرزهاي جغرافيايي ايران فتح گردد، دلهاي مردم فتح شده بود، و اسلام به مسلمانان براي رهايي مستضعفان دستور جهاد داد. جنگهاي اسلامي يا اجنبيه دفاعي دارد و يا جنبه حمايتي براي مستضعفان و رهايي بخش آنان، وقتي شعار و عمل اسلام چنين باشد، طبيعي است كه دلها را به سوي خود جلب نمايد. اين مسئله كه گفتهايد: اگر مسلمان نميشدند، كشته ميشدند نيز دور از واقعيت است، زيرا ملل ديگر مانند ايران و روم در آن زمان هر دو از پيروان اديان آسماني محسوب ميشوند و پيروان دين زردتشت و مسيحيت و يهوديت، چون اهل كتاب محسوب ميشوند، اگر خوساتند در عقيده خود باقي بمانند، آزادند، به شرطي كه به كشور و حاكم اسلامي ماليات پرداخت نمايند كه اصطلاحاً آن را "جزيه" ميگفتند، همان گونه كه مسلمانان بايد ماليات را با عناوين ديگر بپردازند. اگر احياناً كارهاي ناشايستي به وسيله بعضي مسلمانان سر ميزند، هيچ گاه به حكم اسلام نبود، همان گونه كه كارهاي ناشايست درون جامعه اسلامي و قتل بسياري از انسانهاي شايسته مانند امام حسين(ع) و يارانش به دست همان مسلماننماها ايجاد شد.براي توضيح بيش تر در اين باره به شما توصيه ميكنيم كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران نوشته شهيد مرتضي مطهري را مطالعه نماييد.پي نوشتها: 1. مروجالذهب، مسعودي، ج2، ص 322. 2. سيد مرتضي عسكري، نقش ائمه در احياء دين، ج 9، ص 101
قسمت دوم پاسخ:
امام صادق عليه السلام در حديثى خطاب به مفضل، ضمن دستهبندى شيعياننسبت به محبت اهلبيت مي فرمايد: گروهى ما را دوست دارند، سخن ما را حفظ مىكنند، فرمان ما را پيروىمىكنند و با كار ما مخالفت نمىكنند. اينان از مايند و ما از آنانيم.«وفرقة احبونا و حفظوا قولنا واطاعوا امرنا ولم يخالفوافعلنا، فاولئك منا و نحن منهم». [تحف العقول، ص514]. امام صادق (ع) در روايتى ديگر مي فرمايد: «ما اساس هر خوبى و خير هستيم و هرچه نيكى است از فروع ماست و در شمار نيكيهاست: توحيد و نماز و روزه و خشم فرو خوردن و خطاكار را بخشيدن، دلجويى از فقيران و رعايت حال همسايگان و اعتراف به فضل صاحبان فضل و دشمنان ما ريشه و اصل هر شر و بدى هستند و هرچه پليدى است از شاخههاى آنهاست و دروغ و بخل و سخن چينى، قطع رحم، رباخورى، تعدى به مال يتيمان، زنا و سرقت و ارتكاب هرگونه خطا و تبهكارى از آنها ناشى مىگردد. پس دروغ گفته است كسى كه پنداشته است با ماست در حالى كه به گواهى اعمال زشتش وابسته به غير ماست. روضه كافى، ج8ص242.هم چنين امام صادقعليه السلام درباره ادعاى محبتخدا فرموده است: تعصى الاله وانت تظهر حبه هذا محال فى الفعال بديع لو كان حبك صادقا لاطعته ان المحب لمن يحب مطيع خدا را نافرمانى مىكنى در حالى كه اظهار محبت او را مىكنى، اينمحال است و در ميان كارها پديده تازهاى است. اگر عشق تو راستباشد او را اطاعت مىكنى، چرا كه عاشق، نسبتبهمحبوب خود، فرمانبردار است. بحارالانوار، ج70، ص15.حديثى از امام رضاعليه السلام گوياى همين نكته است. نه عمل صالح و تلاش در عبادت را به اتكاى محبت اهلبيتعليهم السلام رهاكنيد و نه محبت و دوستى اهلبيتعليهم السلام و تسليم آنان بودن را به اتكاىعبادت، چرا كه هيچ كدام بدون ديگرى پذيرفته نيست. «لاتدعوا العمل الصالح والاجتهاد فى العبادة اتكالا على حبآل محمد ولاتدعوا حب آل محمد والتسليم لامرهم اتكالاعلى العبادة، فانه لايقبل احدهما دون الاخر» بحار الانوار، ج75، ص347. علىعليه السلام فرمود: هر كه ما را دوستبدارد، بايد مثل ما عمل كند و پرهيزكارى را همچونجامه و پوشش (جلباب) خود قرار دهد. من احبنا فليعمل بعملنا وليتجلبب الورع.درباره حب عملى امام محمد باقر(ع) مىفرمايند: اى جابر از طرف من به شيعه من سلام برسان و به آنها اعلام كن كه هيچ قرابت و خويشاوندى بين ما و خداى عزوجل نيست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مىشود اى جابر هركس اطاعت خدا را كند و(همراه آن) به ما محبت ورزد و دوست و محب ما مىباشد و هركس معصيت خدا را كند حب ما برايش نافع نمىباشد.يا جابر بلغ شيعتى عنى السلام و اعلمهم انه لا قرابه بينا و بين الله عزوجل و لا يتقرب اليه الابالطاعه يا جابر من اطاع الله و احبنا فهو ولينا و من عصى الله لم ينفعه حبنا.دوستدارى و شيعهگرى، جز با متابعت عملى و پيروى به اثبات نمىرسدو شيعه يعنى پيرو.علامت محبت حقيقيگاهى امر، بر خود انسان هم مشتبه مىشود و خود را شيعه يا محباهلبيت مىپندارد، در حالى كه شعار و ادعايى بيش نيست. براى شناخت«محبت اهلبيت»، بايد سراغ نشانههاى آن رفت.نشانههاى عشق راستين نسبت به اهل بيت، عبارت است از: 1- عشق به دوستان اهل بيت عليهم السلام. اگر شيفته اهل بيتيم، بايد دوستان آنان را هم دوستبداريم.محبتهاى طولى و سلسلهاى، نشانه محبتبه محبوب است. اگر كسى رادوست مىداريم، بطور طبيعى بايد از كارها و اشخاصى كه مورد محبتاوست نيز خوشمان آيد. مىتوان اين عشق طولى را چنين ترسيم كرد: محبتبه خدا محبتبه رسول خدا محبتبه اهل بيت محبتبه شيعيان اهلبيت. امام علىعليه السلام فرموده است: هركس خدا را دوستبدارد، پيامبر را هم دوست مىدارد. كسى كهدوستدار پيامبر باشد ما (اهلبيت) را هم دوست دارد و هر كه ما رادوستبدارد، پيروان ما را هم دوستخواهد داشت. من احب الله احب النبى، ومن احب النبى احبنا، و من احبنااحب شيعتنا اهل البيت، فى الكتاب و السنة، ص421. امام علىعليه السلام فرمود: هركس خوش دارد كه بداند آيا دوستدار ماستيادشمن ما، قلب و دل خود را بيازمايد (و به دل خود رجوع كند) اگر دوست مارا دوستبدارد، پس دشمن ما نيست و اگر دوست ما را دشمن بدارد، پسدوستدار ما نيست.به فرموده امام صادقعليه السلام: «من تولى محبنا فقد احبنا». هر كه با دوستما دوستى كند، ما را هم دوست داشته است. بحارالانوار، ج100، ص124 و ج35، ص199.2- بيزارى از دشمنان اهل بيت(ع) ( تبري).دشمنشناسى امرى لازم بر هر فرد شيعه است، از امام صادق (ع) نقل شده: «هيهات، دروغ مىگويد كسى كه ادعاى محبت ما را بنمايد و از دشمنان ما بيزارى نجويد. بحارالانوار، 1403، ج 27،ص 58. يکي از عوامل مهم بازدارنده در برابر تهاجم فرهنگي غرب، تقويت روحيه بيزاري نسبت به دشمنان در ميان جوانان است. و شايد بتوان گفت از عوامل مهم خود باختگي و از دست دادن حسن اعتماد به نفس، همان روحيه بيزاري در برابر دشمنان است.امام باقرعليه السلام، در ذيل آيهاى كه مىفرمايد: خداوند براى هيچ كس دودل در سينهاش قرار نداده است ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه (احزاب، آيه4) از اميرالمؤمنينعليه السلام روايت كرده كه فرمود: محبت ما و محبت دشمنان ما در دل يك انسان جمع نمىشود، چونخداوند براى انسان دو قلب قرار نداده كه با يكى اين را دوستبدارد بايكى آن را دشمن بدارد. لايجتمع حبنا و حب عدونا فى جوف انسان اهل البيت فى الكتاب والسنه، ص423. . دوستدار ما بايد محبتخود را براى ما خالصسازد، همچنانكه طلا دردلآتش خالص وبىآلايش مىشود. پسهركهمىخواهد محبتما را بشناسد دل خود را امتحان كند، اگر در دل او دركنار محبت ما محبت دشمن ما هم باشد، از ما نيست، ما هم ازاونيستيم. در حديث ديگر، امام صادقعليه السلام در پاسخ كسى كه گفت: فلانى ولايتشما را دارد ولى نسبتبه برائت از دشمنانتان سست است، فرمود: آنكه مدعى ولايت و محبت ماست، ولى از دشمن ما بيزارى نمىجويد،دروغ مىگويد.هيهات! كذب من ادعى محبتنا ولم يتبرء من عدونا». همان، ص423