به ظلمت شب خيره مي شوم و به دور دستها مي نگرم به ستاره کوچکي که به تنهايي در گوشه اي از سقف آسمان جا گرفته. مانند تو که در آسمان تاريک دلم درخشيديبا اين همه به دلم اميد مي دهم اي آشناي دردم لب بگشا من همانم که در طلب يک نگاه گذرا ازتو سکوت کردمهمان که وقتي به چشمانش زل زدي ارتعاش صدا نا خود آگاهدر گلويش خشک شدآنزمان که انبوه اندو ه و غصه در دل کوچکم جاري بود
===============================
سلام مرسي ممنون از اين همه لطفتون ...
چشم شيريني قابل شمارو نداره