• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : لحظاتي با معشوق در كنار حضرت عزرائيل
  • نظرات : 20 خصوصي ، 107 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      >
     
    سلام مرسي كه به وبلاگم سر زدين و نظر گذاشتين مطلب زيبا و با محتوايي بود مثل هميشه. مرسي

    درود بر شما

    ممنون

    سلام

    خوبي آقا سجاد برادر گرامي

    اپتونو خوندم اپ خوبي بود حتما اون خانم خانم خيلي خوبي بوده که مورد نظر امام قرار گرفته

    وگرنه چرا مثلا من نظر نميشم امام هم مثل خدا مختاره که به هرکس ميخواد نظر کنه راستي در مورد آپ من بايد بگم که لازم نيست خودتونو به زحمت بندازين اسامي اون فرشته هارو پيدا کنين اصلا چه فرقي ميکنه که اسمشون چي بوده اسمشون هرچي باشه شمام که بگين باز دوماه که بگذره فراموش ميشه

    در پناه حق

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:با اين كه از لحاظ دينى انسان معتقدى هستم، بعضى اوقات ترديد مثل خوره روح مرا مى‏آزارد؛ به طور ناخودآگاه درباره همه چيز دچار شك مى‏شوم و باورهاى دينى‏ام را كه سخت به آن‏ها ايمان دارم، سست و بى‏پايه مى‏يابم. نمى‏دانم شايد آن طور كه فكر مى‏كنم اعتقاد محكمى ندارم. لطفاً مرا راهنمايى كنيد.

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    جوانان معمولاً در اين سنين درباره مسائل مختلف از جمله اعتقادات و باورهاى دينى خود دچار ترديد مى‏شوند و در صدد پيدا كردن دلايل منطقى و پشتوانه قابل قبولى براى آن‏ها هستند. آنان مى‏خواهند نظام فكرى و اعتقادى خود را تجديد بنا كنند و به آن استحكام فزون‏تر بخشند .از آن جا كه گاه گمان مى‏كنند باورهاى دينى‏شان بر تقليد مبتنى است، تصميم به اصلاح آن مى‏گيرند و مى‏كوشند با تحقيق و موشكافى درباره آن‏ها به ثبات فكرى دست يابند؛ چنين ترديدهايى كه فرد را به تحقيق وا مى‏دارد به مرحله يقين و علم مى‏رساند، خوب و پسنديده است؛ ولى به شرط آن كه همزمان با پديد آمدن آن، شخص به دنبال پاسخ باشد و در ترديد باقى نماند. شك توقفگاه خوبى نيست؛ اما اگر آغاز حركت باشد، نيكو و شايسته است. اگر ترديدهاى شما از اين قبيل است، نگران نباشيد. بكوشيد با مطالعه و پرسيدن از استادان و كارشناسان، جنبه اعتقادى و فكرى خودرا تقويت كنيد و با عمل به دستورهاى دينى(مثل نماز و عبادات ديگر) و پايبندى بيش‏تر به آن‏ها، ايمان خود را مستحكم سازيد. اگر ترديدهاى شما وسواس گونه است؛ يعنى بدون اختيار و به طور مكرر مطالبى به ذهنتان خطور مى‏كند - و قادر به قطع آن نيستيد - و شما را از فكر كردن درباره چيزهاى ديگر باز مى‏دارد، اختلالى است كه بايد درمان شود. اين اختلال اصطلاحاً «وسواس فكرى» نام دارد. در ذهن مبتلا يان به اين اختلال افكارى بيهوده، شرم آور يا وحشتناك به وجود مى‏آيد و در چرخه‏اى بى‏پايان پيوسته تكرار مى‏شود.
    اگر ترديدهاى شما درباره باورهاى دينى از نوع وسواس فكرى است، نيازمند پى‏گيرى و تلاش بيش‏ترى است و توصيه مى‏شود با مشاوره‏اى حضورى با يكى از كارشناسان در اين زمينه(روان‏شناسان بالينى) به حل آن بپردازيد. در عين حال در اين نوشتار كوتاه نكاتى چند را به عرضتان مى‏رسانيم، اميد است مفيد و مؤثر واقع شود. در ابتدا لازم است به آثار و پيامدهاى سوء اين نوع افكار و تفكرات وسواس‏گونه توجه فرماييد و سپس با انجام راهكارهاى ارائه شده در جهت رهايى از آن گام برداريد. بخشى از پيامدهاى سوء وسواس فكرى عبارت است از:
    1. اتلاف عمر
    2. حواس پرتى و ناتوانى در تمركز حواس‏
    3. بازماندن از كارهاى اصلى مانند تحصيل علم و مطالعه
    4. سست شدن باورهاى دينى
    با توجه به زيان‏هاى ياد شده با رعايت دستورالعمل‏هاى زير قاطعانه به حل مشكل بپردازيد:
    1. تلقين: به خود تلقين كنيد من به اصول فكرى‏ام كاملاً ايمان دارم و مى‏توانم ترديدهايم را رها كنم.
    2. تغيير حالت: هرگاه ترديد به سراغ شما آمد، مشت خود را محكم به زمين بكوبيد و با گفتن ذكرى مثل «لاحول و لا قوة الا بالله» تغيير حالت داده، از آن افكار رهايى يابيد و بى‏درنگ به كارى مشغول شويد يا به موضوعى ديگر بينديشيد.
    3. به مچ دستتان كش نازكى ببنديد؛ هرگاه افكار ترديدآميز به ذهنتان آمد و شما را رنج داد، كش را بكشيد و رها كنيد. با احساس دردى شديد كه به شما دست مى‏دهد، از آن افكار خارج خواهيد شد.
    4. زمان خاصى، مثلاً ساعت 4/30 تا 4/45 بعداز ظهر، را به چنين افكارى، اختصاص دهيد و هر گاه در طول روز ترديد به سراغ شما آمد، به خودتان بگوييد زمان چنين افكارى فلان ساعت است. در آن زمان مشخص به ترديدها فكر كنيد و در طول زمان به تدريج(مثلاً روزى يك دقيقه) از زمان اختصاص داده شده بكاهيد تا به صفر برسد.
    با انجام راهكارهاى ارائه شده(در يك ماه) نتيجه و ارزيابى خودتان براى ما بنويسيد تا در صورت لزوم نكات ديگرى برايتان ارسال گردد.

    جالب بود. ممنون

    سلام

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال: رابطه دختر و پسر اعم از فاميل و غير فاميل در حد بحث و گفتگو و كارهاي ديگر كه به طور كتبي و نامه نگاري يا شفاهي و تلفني انجام گيرد چگونه است؟

    جواب نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    رابطه دختر و پسر به انحاي مختلف اگر مفسده‏اي نداشته باشد و خوف وقوع در حرام نباشد و از روي شهوت صورت نگيرد، اشكالي ندارد، ولي خلوت كردن دختر و پسر نامحرم اعم از فاميل و غير فاميل در اتاق يا خانه دربسته كه محل رفت و آمد ديگران نباشد، حرام است. چه به عبادت يا به بحث و جدل اشتغال داشته باشند، زيرا غريزه جنسي و وسوسه شيطاني ممكن است هر لحظه انسان را از مسير خارج بكند. براي تنبيه و بيداري به چند حديث اكتفا مي‏كنيم: اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "الشهوات سموم قاتلات؛(1) شهوت‏ها و خواهش‏هاي نفساني زهرهاي كشنده‏اند" و نيز فرمود: "طهروا انفسكم من دنس الشهوات تدركو رفيع الدرجات؛ نفس خود را از پليدي شهوت راني پاك سازيد تا به درجه‏هاي بلند آخرت دست يابيد".(2) قال رسول اللَّه(ص): "جاهدوا انفسكم علي شهواتكم تحلّ قلوبكم الحكمة؛(3) با شهوت تان مبارزه كنيد تا حكمت در دل‏هاي شما وارد گردد". يكي از نصيحت‏هاي ابليس به حضرت موسي(ع) اين بود: "لا تخل بامرأة ولا تخل بك فانه لا يخلو رجل بامرأة و لا تخلو به الا كنت صاحبه دون اصحابي؛(4) هيچ وقت با زني خلوت نكن و (نگذار) زني با تو خلوت كند، زيرا هر گاه مردي با زني خلوت مي‏كند، من در كنار آن دو هستم (و آنان را وسوسه مي‏كنم". در روايات ديگر به اين تعبيرها آمده كه: خلوت كردن با زنان قلب را فاسد مي‏كند.(5) علاقه به زنان از فتنه‏ها و شمشير شيطان است.(6) زياد صحبت كردن با زنان قلب را مي‏ميراند.(7) التبه فراموش نشود كه همه اين روايات منظورشان نامحرم است نه زني كه محرم باشد. پي نوشت‏ها: 1. غررالحكم، ج 1، ص 30. 2. همان، ج 2، ص 472. 3. مجموعه ورام، ج 2، ص 122. 4. بحارالانوار، ج 69، ص 197. 5. بحارالانوار، ج 1، ص 203. 6. همان، ج 2، ص 107. 7. همان، ص 128.

    سلام داستان جالبي بود.

    سلام،ممنون. خوشحالم و ممنونم که مطالب وبلاگم رو مي خونيد.
    داستان جالبي بود.
    التماس دعاااا.


    سلام

    ممنون كه بهم سر زدين بازم منتظرتون هستم

    آپتون خيلي قشنگ بود خييييلي....

    من خيلي از خوندن مطالبتون لذت ميبرم



    سلام و تشكر

    متن بسيارر جالب بود

    خيلي زيبا بود

    به شخصه مي گم كه من از خوندن همچين داستلن هايي خيلي لذت مي برم

    + س 
    سلام من يه سوالي دارم شايد شما بتونيد كمكم كنيد.
    من با اقاپسري دوست هستم.بيشتر تلفني باهم حرف ميزنيم.
    از اون حرفاي بد اصلا نميزنيم.مثلا درحد دوست دارم.
    ميخواستم بگم گناه.اونم مثل من خيلي مقيد به اين مسائلا
    هستش.اگه جواب بدين ممنون ميشم.
    پاسخ

    سلام عليكم ..ممنون كه سوال خود را با وبلاك راه فضيلت درميان گذاشتيد من سوال شما را به طور عمومي تري مطرح مي كنم :
    رابطه دختر و پسر اعم از فاميل و غير فاميل در حد بحث و گفتگو و كارهاي ديگر كه به طور كتبي و نامه نگاري يا شفاهي و تلفني انجام گيرد چگونه است؟
    رابطه دختر و پسر به انحاي مختلف اگر مفسده‏اي نداشته باشد و خوف وقوع در حرام نباشد و از روي شهوت صورت نگيرد، اشكالي ندارد، ولي خلوت كردن دختر و پسر نامحرم اعم از فاميل و غير فاميل در اتاق يا خانه دربسته كه محل رفت و آمد ديگران نباشد، حرام است. چه به عبادت يا به بحث و جدل اشتغال داشته باشند، زيرا غريزه جنسي و وسوسه شيطاني ممكن است هر لحظه انسان را از مسير خارج بكند.
    براي تنبيه و بيداري به چند حديث اكتفا مي‏كنيم:
    اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "الشهوات سموم قاتلات؛(1) شهوت‏ها و خواهش‏هاي نفساني زهرهاي كشنده‏اند" و نيز فرمود: "طهروا انفسكم من دنس الشهوات تدركو رفيع الدرجات؛ نفس خود را از پليدي شهوت راني پاك سازيد تا به درجه‏هاي بلند آخرت دست يابيد".(2)
    قال رسول اللَّه(ص): "جاهدوا انفسكم علي شهواتكم تحلّ قلوبكم الحكمة؛(3) با شهوت تان مبارزه كنيد تا حكمت در دل‏هاي شما وارد گردد".
    يكي از نصيحت‏هاي ابليس به حضرت موسي(ع) اين بود: "لا تخل بامرأة ولا تخل بك فانه لا يخلو رجل بامرأة و لا تخلو به الا كنت صاحبه دون اصحابي؛(4) هيچ وقت با زني خلوت نكن و (نگذار) زني با تو خلوت كند، زيرا هر گاه مردي با زني خلوت مي‏كند، من در كنار آن دو هستم (و آنان را وسوسه مي‏كنم".
    در روايات ديگر به اين تعبيرها آمده كه: خلوت كردن با زنان قلب را فاسد مي‏كند.(5) علاقه به زنان از فتنه‏ها و شمشير شيطان است.(6) زياد صحبت كردن با زنان قلب را مي‏ميراند.(7)
    التبه فراموش نشود كه همه اين روايات منظورشان نامحرم است نه زني كه محرم باشد.
    پي نوشت‏ها:
    1. غررالحكم، ج 1، ص 30.
    2. همان، ج 2، ص 472.
    3. مجموعه ورام، ج 2، ص 122.
    4. بحارالانوار، ج 69، ص 197.
    5. بحارالانوار، ج 1، ص 203.
    6. همان، ج 2، ص 107.
    7. همان، ص 128.
     <    <<    6   7   8      >