• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : خلوت!!! ...فراموش نكن خدا و اوليا مي بينند
  • نظرات : 26 خصوصي ، 217 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:چرا قرآن به زبان عربي است ؟
    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و شخص پيامبر(ص) (كه عرب زبانند) يك جريان طبيعي است.زيرا هر سخنور و دانشمندي مطالب خويش را با زبان مخاطبان خود بيان مي‏كند يا مي‏نويسد، مگر آن كه پيمودن چنين مسيري طبيعي به دلايلي، غير ممكن باشد يا در پيش گرفتن رويّه‏اي ديگر ضروري به نظر برسد.

    خداوند در ارسال پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش همين رويه را تأييد كرده و به كار گرفته است: "و ما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم فيضلّ اللَّه مَن يشاء و يهدي مَن يشاء و هو العزيز الحكيم؛ ما هر فرستاده‏اي رابا زبان مردمش فرستاديم تا بتواند حقايق را براي آنان به روشني بيان كند. پس خداوند هر كس را بخواهد، گمراه و هر كس را بخواهد، هدايت مي‏كند و او شكست‏ناپذير و فرزانه است".(1)
    رسولان الهي هم پيام را با زبان قوم و مخاطبان خويش مي‏آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگي و علمي آنان بيان مي‏كنند. بنابراين اگر قرآن به زباني غير از زبان عربي بود، جاي آن داشت كه از حكمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود كه چرا با اين كه مخاطبان عرب بودند قرآن به زبان ديگري كه مردم آن زمان نمي‏فهميدند نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربي در درجه اوّل امري طبيعي است
    ثانياً قرآن كه به زبان عربي نازل شد، جلوي بهانه‏گيري‏هاي اعراب آن زمان را گرفت، چون اگر قرآن به زبان غير عربي بر آنان نازل مي‏شد، بهانه آنها اين بود كه اين كتاب براي ما قابل فهم نيست. در سوره فصلت مي‏فرمايد: "و اگر آن كتاب را به زبان عجمي قرار مي‏داديم مي‏گفتند چرا آياتش براي ما قابل فهم نيست".(2)
    ثالثاً ملت اعراب دست كم اعراب معاصر زمان پيامبر(ص) نزول قرآن را از سوي فردي غير عرب نمي‏پذيرفتند و اگر مثلاً پيامبر ايراني بود و قرآن او به زبان فارسي بود، اعراب زير پذيرش آن نمي‏رفتند.

    در سوره شعراء آيه فرموده است: "و لو نزلنا علي بعض الاعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين؛ اگر قرآن را بر شخصي غير عرب نازل مي‏كرديم اعراب آن را نمي‏پذيرفتند".(3)

    دلايل ديگري نيز در تفاسير ذكر شده است كه جهت اطلاع بيشتر مي توانيد مراجعه فرماييد به :
    چند نكته مهم:
    1. قرآن كريم اگر چه براي تنزل در اين عالم نياز به زبان خاص دارد وآن عربي فصيح و مبين است؛ ولي زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت » است؛ به شكلي كه همگان آن را مي فهمند و تنها در اين صورت مي تواند جهاني باشد. اگر فرهنگ قرآن ، فرهنگ يك نژاد و گروه خاصي مي بود هيچ گاه نمي توانست جهاني باشد. (4) از اين رو قرآن كريم كتابي ساده و معمولي نيست تا انسان بتواند بر اثر آشنايي با قواعد عربي و مانند آن، به همه معارفش دست يابد؛ بلكه كتابي است كه ريشه در اوج آسمان و مقام ربوبي دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درك معارف بي انتهاي آن، بدون نردبان تقوا و ارتباط با خدا امكان پذير نيست.
    2. همان طور كه ايجاد حقيقت وحي اختصاص به ذات خداوند متعال دارد، تنزل آن حقيقت به لباس عربي مبين و الفاظ اعتباري نيز كار خداي متعال است، نه آن كه فقط معناي كلام و وحي الهي در قلب پيامبر(ص ) تنزل يافته باشد و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظي را به عنوان لباس آن معارف قرار داده باشد. الفاظ قرآن كريم نيز از سوي خداوند تعيين شده و لذا جنبه اعجازي دارد.
    آيات ذيل دلالت دارد كه علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت عربي قرآن نيز از ناحيه خداوند به پيامبر(ص ) وحي شده است : ابراهيم، آيه 4؛ مريم، آيه 97؛ دخان، آيه58؛ اعلي، آيات 18، 17، 22 و 32؛ قمر، آيه40؛ احقاف، آيه12؛ فصلت، آيه 2 و 3؛ رعد، آيه 37 و...( 5)
    3- ارتباط الفاظ با معاني ، ارتباطي تكويني و حقيقي نيست؛ بلكه در اثر قرارداد است كه لفظ معيني با قرارداد ويژه نشانه معناي خاصي مي گردد و به همين دليل است كه براي يك معناي خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگوني وجود دارد و نيز به همين دليل است كه يك حقيقت تكويني همچون وحي، گاهي به صورت عربي مبين ظهور مي كند، گاهي به صورت عبري، زماني به زبان سرياني و... با توجه به اين نكته شايد اين سؤال پديدار شود كه چگونه وحي الهي از مقام قدسي خداوند -كه جز تكوين صرف چيزي نيست- به كسوت الفاظ و كلمات اعتباري -كه قرارداد محض است- درمي آيد؟ در پاسخ به اين سؤال به طور مختصر مي توان گفت : تنزل حقيقت تكويني قرآن، بايد مسيري داشته باشد تا در آن مسير حقيقت قرآن تنزل يابد و با اعتبار پيوند بخورد و اين مسير همان نفس مبارك رسول خدا(ص ) است كه مي تواند بهترين معبر براي پيوند امر تكويني و قراردادي باشد. مانند انسان هاي ديگر كه همواره حقايق معقول را از بلنداي عقل به مرحله تصور تنزل مي دهند و از آن جا به صورت فعل يا قول در گستره طبيعت پياده مي كند.(6)
    بنابراين آن چه قرآن را آيين جهان شمول ساخته است "زبان فطري" آن است كه در گويش "زبان عربي" رسا و گويا جلوه گر شده است . زباني كه الفاظ آن ظرفيت نمايش معاني گسترده و پردامنه را دارا مي باشد. ازاين رو آشنايي با زبان عربي و تلاوت قرآن به زبان عربي، همچون مدخل ورودي براي نيل به مراتب و مراحل بالاتر اين كتاب بي نظير مي باشد.

    1- ترجمه الميزان ج11 ص 102 وج 17 ص 545
    2- تفسير نمونه ج9 ص300 وج 21 ص8
    پي‏نوشت‏ها:
    1. ابراهيم (14) آيه 4.
    2. فصلت (41) آيه 24.
    3. شعراء (26) آيه 198.
    .4: تفسير موضوعي قرآن كريم ، آيت الله جوادي آملي، ج 1، ص 353 - 355.
    5 . علامه طباطبايي ،الميزان ، ج 17، ص 359.
    6 تفسير موضوعي قرآن كريم ، همان ، ص 45 و 46.