• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : شرايط انتخاب همسر ايده آل
  • نظرات : 13 خصوصي ، 109 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال: دليل عقلي فطري بودن خداشناسي چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    دليل عقلي بر فطري بودن خداشناسي، در قالب‌هاي گوناگون قابل بيان مي‌باشد كه به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌شود:

    1ـ انسان خود را فطرتاً معلول وجود خدا مي‌يابد و نيز فطرتاً مي‌يابد كه هر معلول، ربط و وابستگي به علت خود دارد، از اين رو به علت خود علم دارد و مي‌يابد كه تعلق و وابستگي به علت خود (كه حق تعالي است) دارد و مي‌گويد: من معلولم و هيچ معلولي بدون علت نيست، پس من هم علتي دارم كه مرا به وجود آورده است.(1)

    از اين بيان معلوم مي‌شود كه انسان با تحليل عقلي و فلسفي ياد شده، عقلش حكم مي‌كند كه خداشناسي،‌ فطري آدميان است و هر كسي با اندك دقت عقلي، فطري بودن شناخت خدا را مي‌تواند درك نمايد.

    2ـ برخي ديگر دربارة دليل عقلي فطري بودن خداشناسي اظهار داشته‌اند: منظور از اين كه گفته شده خداشناسي فطري است، يكي از دو نوع شناخت حصولي و حضوري مي‌باشد:

    أ) مراد از خداشناسي فطريِ حصولي اين است كه عقل انسان براي تصديق به وجود خدا نيازي به تلاش و كوشش ندارد، بلكه به آساني درك مي‌كند كه انسان در همة پديده‌هاي جهان، نيازمندند، پس خداي بي‌نيازي وجود دارد كه نياز آنها را برطرف مي‌كند.

    ب) مراد از خداشناسي فطر حضوري اين است كه دل انسان ارتباط عميقي با آفرينندة خود دارد. هنگامي كه انسان به عمق دل خود توجه نمايد، چنين رابطه‌اي را خواهد يافت، ولي اكثر مردم مخصوصاً در اوقات عادي زندگي (كه سرگرم امور دنيا هستند) توجهي به اين رابطة قلبي ندارد و تنها هنگامي كه توجه‌شان از همه چيز بريده مي‌شود و اميدشان از همة عوامل و اسباب قطع مي‌گردد، مي‌توانند به رابطة قلبي توجه نمايند.(2)

    طبق اين بيان معلوم مي‌شود كه خداشناسي و شناخت حق تعالي بدين معنا فطري است، كه عقل ما از آن راه پي به وجود خدا مي‌برد. اين راه به صورت فطري براي او موجود است و نيازي به تلاش‌هاي ذهني و فكري ندارد. (3)

    نكته‌اي كه نبايد نگفته بماند، آن است كه هر فردي از مرتبه‌اي ضعيف از شناخت حضور فطري برخوردار است، كه مي‌تواند با اندك فكر و استدلال، وجود خدا را بپذيرد و تدريجاً شناخت خود را تقويت كند، بنابر اين دليل عقليِ فطري بودن شناخت خدا اين است كه به حكم عقل، دل انسان با خدا آشنا است و در ژرفاي روح او مايه‌اي براي شناخت آگاهانة خدا وجود دارد كه قابل رشد و شكوفايي است(4).

    3ـ يكي از صاحب‌نظران ضمن بحث بسيار در تبيين عقلاني مسئله گفته است: هر فرد با انصافي هنگامي شدّت بيچارگي در اعماق دل خود را احساس مي‌كند كه به طور ناخودآگاه به سوي يك قوه ازلي و ابدي (كه مي‌تواند نيازمندي و بيچارگي او را برطرف سازد) كشيده مي‌شود و بي‌اختيار به ياد او مي‌افتد. عقل حكم مي‌كند كه ماية اين نوع خداشناسي، در سرشت و نهالخانة دل آدمي نهفته است و دست آفرينش آن را در خميرة وجود سرشته است.(5)

    از مجموع سه بيان ياد شده به طور خلاصه اين نكته به دست مي‌آيد كه عقل به خوبي "گرايش قدسي و الهي" را در وجود انسان درك مي‌كند و اين كه آدمي فطرتاً در سرشت خود، خداخواه و خداشناس و خداپرست است؛ هم‌چنين عقل آدمي به خوبي حكم مي‌كند كه انسان بالفطره احساس وابستگي به حقيقتي قدسي و متعالي و فراطبيعي دارد و همواره مي‌كوشد خود را به آن سوي به عنوان كمال مطلق نزديك كند و از رهگذر شناخت بهتر او كامل شود. اينها همه دليل عقلي بر فطري بودن شناخت خداوند است.



    پي‌نوشت‌ها:

    1ـ جوادي آملي، فطر در قرآن، ص 48، نشر مركز اسراء، قم، 1378ش.

    2ـ محمدتقي مصباح، معارف قرآن، ج 3 ـ 1، ص 36، نشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، 1380ش.

    3ـ همان، ص 29.

    4ـ محمدتقي مصباح، آموزش عقايد، ج 3، نشر بين‌الملل، تهران، 1381ش.

    5ـ جعفر سبحاني، مدخل مسايل جديد در علم كلام، ج 1، ص 189، نشر مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1382ش.