• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : شرايط انتخاب همسر ايده آل
  • نظرات : 13 خصوصي ، 109 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام و درود

    ممنونم که بازم اومدي ، مطالبتون خوب بود هرچند قبلا خونده بودم . خوب موضوعي را دارين دنبال مي کنين اميد دارم در رسوندن مفهوم تون موفق باشين

    يه سوال درم که اونو بزارين به حساب گستاخي بنده اونم اينکه شما احيانا تو صدا و سيما برنامه اي اجرا نمي کردين يا نمي کنين اخه . . . از خداوند منان برايتان موفقيت هاي روزافزون را خواستارم

    اميدوارم با اومدن پائيز.با افتادن هربرگ ازدرختان.يه غم ازدلت كم بشه.

    پائيزت مبارككككككككككككككك

    سلام اقا سجاد عزيز

    خوبي برادر؟

    بخشيد دير اومدم.

    احوالات خوبه؟

    مثل هميشه مطلب خوبي رو گذاشتين .

    موفق و پيروز باشيد.

    منتظرم...

    سلام بزرگوار

    ممنونم از مطالب مفيدتون

    سلام اقا سجاد اميدوارم حالتون خوب باشه
    ممنون که به من سر ميزنيد و به مطالبم توجه مي کنيد
    مطلبه شما هم خوب بود اميدوارم هر کسي که به وبلاگتون مياد بتونه از اين مطالب استفاده ي لازم رو بکنه
    موفق باشيد


    يا رئوف

    سلام

    اين انتخاب همسر هم معضلي شده هااااااااا

    اولش اينجوريه

    بعد اينجوري ميشه

    بعد اين

    بعدش اين:

    بعد اين

    بعد اين

    بعد اين

    بعدش اين

    ولي در نهايتش بازم ميشه اين

    ولي نه اينا همش شوخي بود .... واقعا انتخاب درست کل زندگي ادمو بيمه ميکنه

    التماس دعا

    ,•’``’•,•’``’•,
    .’•,`’•,*,•’`,•’
    ....`’•,,•’`
    ___________________--------
    _________________.-".....&....."-.
    ________________\.................../
    _______________:.....o.....o........; خيلي قشنگ بوود
    ______________(.........(_............)
    _______________:.....................:
    ________________/......__........\
    _________________`-._____.-"...
    ___________________\`"""`"/
    __________________\......,...../
    _________________\_|\/\/\/..__/
    ________________(___|\/\/\//.___)
    __________________|_______| موفـــــــــــق باشي
    ___________________)_ |_ (__
    ________________(_____|_____)
    ,•’``’•,•’``’•,
    .’•,`’•,*,•’`,•’
    ....`’•,0,•’

    سلام سجاد خوبي؟ خوبم نه؟

    مر30 از حضور پرمهرتون

    با افتخار شما رو تو هر دو وبم مي لينكونم و درصورت تمايل ميتوني منو با نامهاي زير بلينكوني

    عشق بيدار (عليرضا) www.alireza59.blogfa.com

    عشق خفته (عليرضا) www.alireza599.blogfa.com

    سلام دوست عزيز

    انشالله که حالتون خوب باشه و هر لحظه ي زندگي به کامتون شيرين

    ممنون متن خيلي خوبي بود ، استفاده کردم
    در پناه حق موفق باشيد

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال: دليل عقلي فطري بودن خداشناسي چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    دليل عقلي بر فطري بودن خداشناسي، در قالب‌هاي گوناگون قابل بيان مي‌باشد كه به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌شود:

    1ـ انسان خود را فطرتاً معلول وجود خدا مي‌يابد و نيز فطرتاً مي‌يابد كه هر معلول، ربط و وابستگي به علت خود دارد، از اين رو به علت خود علم دارد و مي‌يابد كه تعلق و وابستگي به علت خود (كه حق تعالي است) دارد و مي‌گويد: من معلولم و هيچ معلولي بدون علت نيست، پس من هم علتي دارم كه مرا به وجود آورده است.(1)

    از اين بيان معلوم مي‌شود كه انسان با تحليل عقلي و فلسفي ياد شده، عقلش حكم مي‌كند كه خداشناسي،‌ فطري آدميان است و هر كسي با اندك دقت عقلي، فطري بودن شناخت خدا را مي‌تواند درك نمايد.

    2ـ برخي ديگر دربارة دليل عقلي فطري بودن خداشناسي اظهار داشته‌اند: منظور از اين كه گفته شده خداشناسي فطري است، يكي از دو نوع شناخت حصولي و حضوري مي‌باشد:

    أ) مراد از خداشناسي فطريِ حصولي اين است كه عقل انسان براي تصديق به وجود خدا نيازي به تلاش و كوشش ندارد، بلكه به آساني درك مي‌كند كه انسان در همة پديده‌هاي جهان، نيازمندند، پس خداي بي‌نيازي وجود دارد كه نياز آنها را برطرف مي‌كند.

    ب) مراد از خداشناسي فطر حضوري اين است كه دل انسان ارتباط عميقي با آفرينندة خود دارد. هنگامي كه انسان به عمق دل خود توجه نمايد، چنين رابطه‌اي را خواهد يافت، ولي اكثر مردم مخصوصاً در اوقات عادي زندگي (كه سرگرم امور دنيا هستند) توجهي به اين رابطة قلبي ندارد و تنها هنگامي كه توجه‌شان از همه چيز بريده مي‌شود و اميدشان از همة عوامل و اسباب قطع مي‌گردد، مي‌توانند به رابطة قلبي توجه نمايند.(2)

    طبق اين بيان معلوم مي‌شود كه خداشناسي و شناخت حق تعالي بدين معنا فطري است، كه عقل ما از آن راه پي به وجود خدا مي‌برد. اين راه به صورت فطري براي او موجود است و نيازي به تلاش‌هاي ذهني و فكري ندارد. (3)

    نكته‌اي كه نبايد نگفته بماند، آن است كه هر فردي از مرتبه‌اي ضعيف از شناخت حضور فطري برخوردار است، كه مي‌تواند با اندك فكر و استدلال، وجود خدا را بپذيرد و تدريجاً شناخت خود را تقويت كند، بنابر اين دليل عقليِ فطري بودن شناخت خدا اين است كه به حكم عقل، دل انسان با خدا آشنا است و در ژرفاي روح او مايه‌اي براي شناخت آگاهانة خدا وجود دارد كه قابل رشد و شكوفايي است(4).

    3ـ يكي از صاحب‌نظران ضمن بحث بسيار در تبيين عقلاني مسئله گفته است: هر فرد با انصافي هنگامي شدّت بيچارگي در اعماق دل خود را احساس مي‌كند كه به طور ناخودآگاه به سوي يك قوه ازلي و ابدي (كه مي‌تواند نيازمندي و بيچارگي او را برطرف سازد) كشيده مي‌شود و بي‌اختيار به ياد او مي‌افتد. عقل حكم مي‌كند كه ماية اين نوع خداشناسي، در سرشت و نهالخانة دل آدمي نهفته است و دست آفرينش آن را در خميرة وجود سرشته است.(5)

    از مجموع سه بيان ياد شده به طور خلاصه اين نكته به دست مي‌آيد كه عقل به خوبي "گرايش قدسي و الهي" را در وجود انسان درك مي‌كند و اين كه آدمي فطرتاً در سرشت خود، خداخواه و خداشناس و خداپرست است؛ هم‌چنين عقل آدمي به خوبي حكم مي‌كند كه انسان بالفطره احساس وابستگي به حقيقتي قدسي و متعالي و فراطبيعي دارد و همواره مي‌كوشد خود را به آن سوي به عنوان كمال مطلق نزديك كند و از رهگذر شناخت بهتر او كامل شود. اينها همه دليل عقلي بر فطري بودن شناخت خداوند است.



    پي‌نوشت‌ها:

    1ـ جوادي آملي، فطر در قرآن، ص 48، نشر مركز اسراء، قم، 1378ش.

    2ـ محمدتقي مصباح، معارف قرآن، ج 3 ـ 1، ص 36، نشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، 1380ش.

    3ـ همان، ص 29.

    4ـ محمدتقي مصباح، آموزش عقايد، ج 3، نشر بين‌الملل، تهران، 1381ش.

    5ـ جعفر سبحاني، مدخل مسايل جديد در علم كلام، ج 1، ص 189، نشر مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1382ش.

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:از راه فطرت چگونه مى‏شود، به اثبات وجود خدا دست يافت؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت :

    براى اثبات تلازم فطرى بودن و صدق يك چيز راههاى مختلفى وجود دارد يكى از آن روشها كه برهان زيست شناختى ناميده مى‏شود اين است كه گرايشات درونى و ذاتى انسان ربط دهنده درون و عواطف انسان با جهان خارج و واقعيات عينى است يعنى اگر مثلا كسى احساس تشنگى و اشتياق به آب مى‏كند در متن واقع آبى وجود دارد كه شبيه جذبه مغناطيسى از درون انسان را به سمت خود فرا مى‏خواند از اين طريق مى‏توان قياسى اينچنين ترتيب داد:
    1 ) خداشناسى و خداجويى فطرى و طبيعى است.
    2 ) در برابر هر امر ذاتى طبيعى واقعيتى در خارج هست.
    3 ) خدايى واقعى وجود دارد. شبيه چنين استدلالى از نظر فلسفى نيز وجود دارد زيرا گرايش و كشش از امور تعلقى و ذات اضافه طرفينى است و حقايق اضافى و نسبى تقومشان به طرفين نسبت و تعلق است و بدون آنها امكان وجود ندارند. در عرفان نيز استدلال مشابهى وجود دارد و گويند « عشق فعلى بدون معشوق فعلى محال است » سير اين استدلال همان ماهيت امور اضافى است كه بدون وجود عاشق و معشوق محال است. علاوه بر آنچه گذشت دلايل ديگرى نيز وجود دارد از جمله:
    1) راه ديگر زيست شناختى،
    2 ) برهان تنگناى شكاكيت. ضد شكاكيت كه بهترين بيانگر آن جويس مى‏باشد.
    3 ) دليلى نيز كانت ارائه كرده كه جنبه دورى دارد و توسط ميل مورد نقادى قرار گرفت. براى آگاهى بيشتر ر. ك . به : خدا در فلسفه (ترجمه الهيات دايره المعارف فلسفى پل‏ادواردز) بهأالدين خرمشاهى، دروس كلام جديد مصطفى ملكيان‏

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال: فطرت چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    اولا ممنون كه سوال خود را با وبلاك راه فضيلت در ميان گذاشتيد ان شاالله خدمت گزار خوبي باشم .
    واژة فطرت كه در فارسي به "سرشت" ترجمه مي شود، مصدر نوعي است و دلالت بر نوع خلقت و آفرينش مي كند، ولي معمولاً در مورد انسان به كار مي رود. چيزي را فطري مي گويند كه نوع خلقت انسان اقتضاي آن را داشته باشد و خدادادي و غير اكتسابي و مشترك بين همة افراد باشد. از اين رو شامل همة‌ بينش ها و گرايش هاي خدادادي انسان مي شود. بينش ها و گرايش هاي فطري عبارت است از بينش ها و گرايش هاي غير اكتسابي.
    طبعاً چنين چيزي كه اكتسابي نيست، در عموم افراد به مقتضاي نوع آفرينش آنان وجود دارد. پس خاصيت امور فطري اين است اوّلاً اكتسابي نيست، ثانياً در عموم افراد وجود دارد،(1) مثل حقيقت خواهي؛ يعني هر انساني مي خواهد به واقعيتِ مجهولاتي كه در برابرش هست، نايل شود، و حقايل مجهولات را كشف كند، يا مثلاً اگر كسي به انسان نيكي كرد، انسان مي فهمد كه در مقابل او بايد نيكي كند و سپاسگزار باشد. ثالثاً فطريات از بين رفتني نيست: "لا تبديل لخق الله". ممكن است سركوب شود،‌ ولي ريشه كن نمي شود، مانند خداشناسي و خداجويي كه فطري است. و هرگز از فطرت بشر حذف نمي شود،‌حتي منكر خدا در خطرات به خدا پناهنده مي شود. پس ويژگي هاي ذاتي و تكويني انسان را فطريات مي نامند،‌ چنان كه خواص ذاتي جمادات، طبيعت و ويژگي هاي ذاتي حيوانات غريزه ناميده مي شود، مثلاً مي گوييم طبع آب چنين است، طبيعت اكسيژن چنين است. يا مثلاً كرة اسب همين كه از مادر متولد شد، تلاش مي كند كه بلند بشود. چند بار زمين مي خورد ولي بالاخره بلند مي شود و بلافاصله بدون اين كه مادر او را راهنمايي كند،‌سرش را كج مي كند و زير شكم مادر جستجو مي كند. معلوم است كه در جستجوي پستان مادر است و در ظرف يكي دو دقيقه پستان را پيدا مي كند و شروع به مكيدن مي نمايد.(2)
    ابن عباس مي گويد: معناي فطرت را نمي فهميدم تا اين كه روزي دو اعرابي كه بر سر چاهي نزاع داشتند، براي حكميت نزد من آمدند، يكي از آن دو گفت: "انا فطرتها" يعني نخستين بار من آن را حفر و احداث كردم، فهميدم فطر به معناي شكافتن و يا آغاز كردن و پديد آوردن است ابن اثير، النهايه، ج 3، ص 457.

    پي نوشت ها:
    1.محمد تقي مصباح يزدي،‌ معارف قرآن، ص 26.
    2.مرتضي مطهري، فطرت، ص 31.

    و فطرت داراي ويژگي هايي است كه عبارتند از:
    1ـ معرفت و آگاهي و بينش فطري و نيز گرايش هاي عملي انسان تحميلي نيست ، بلكه در نهاد او تعبيه شده است نه مانند علم حصولي كه از بيرون آمده باشد.
    2ـ با فشار و تحميل نمي توان آن را زايل كرد ، لذا تغيير پذير نخواهد بود . و به عبارت ديگر : ثابت و پايدار است ، گر چه ممكن است تضعيف شود.
    3ـ فراگير وهمگاني است. چون حقيقت هر انساني با اين واقعيت سرشته شده است.
    4ـ چون بينش و گرايش انسان متوجه هستي محض و كمال مطلق است ، از ارزش حقيقي برخوردار بوده و ملاك تعالي او است . و از اين رهگذر ، تفاوت بين انسان و ساير جانداران باز شناخته مي شود.
    آية الله جوادي آملي،تفسير موضوعي قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)


    بسم رب الشهداء والصديقين

    يک غزل بــــس نيست

    هجران

    تو

    را ،،،

    کاش صد

    ديوان و شاعــــر

    داشتيم ،، اي (شهيــد) .

    شهداء فراموش نشوند با ذکر صلوات

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّـل فَرَجَهُم وَفَرَجَـنَابِهِم

    سلام

    حال شما .

    خوب هستين ؟

    چه خبر ...

    تـــو

    اونـــجا

    و

    مــن

    اينجـــا

    بـــــي قرارم

    دل

    سنگـــي

    که

    تو داري من ندارم . . .

    يادتون نره دعــــا

    [گل][گل][گل][گل]
    [گل][گل][گل][گل]
    [گل][گل][گل][گل]


    سلام حاجي

    خوبين؟

    ممنون که باحضور گرمتون به وب سردم گرمي بخشيدين

    هديه ي بچه هاي مطهرون
    مام علي مي فرمايد: کسس حق ندارد تن به رقّيت دهد و پذيراي اسارت گردد، هر نوع اسارتي؛ اسارت شهوات و گناهان، يا اسارت سران و بزرگان، يا اسارت تبعيتهاي کورکورانه از اين و آن، و.... که هيچ کمالي به طور حقيقي جز در بستر اين آزادگي حاصل نمي آيد. و باز حضرت علي مي فرمايند:

    طمع تو را به بندگي نکشاند که خداوند آزادت آفريده است

    هر چيز آدمي را به سوي آزادگي و تعالي بخواند، کمالي است، و هر چه آدمي را به بردگي و پستي بخواند، حيواني است.

    هر ندايي که تو را بالا کشيد آن ندا مي دان که از بالا رسيد

    هر ندايي که تو را حرص آورد بانگ گرگي دان که او مردُم دَرَد ( مثنوي معنوي)
     <      1   2   3   4   5    >>    >