محو بودم امروز
مثل همين خاطره هايي که خواهرکت مي گفت ..
هنوز هم گاهي مي آيد
خاطره ها را مي گويم ..
به من بغش که مي دهد
تو مي آيي..
و من مي خندم دوباره
به خاطر مهربانيت ..
به خاطر وجودت که از عشق است ..
به خاطر تو که در بدي نمي گنجي..
لبخند تو مي آيد ..
باز هم من و تو